یادداشت مرحوم آیت‌الله شاهرودی در ماه‌های واپسین حیاتش دربارۀ استادش شهید صدر - کراپ‌شده

آیت‌الله سیدمحمود هاشمی شاهرودی، رئیس فقید مجمع تشخیص و دستگاه قضا، از شاگردان مبرز شهید سیدمحمدباقر صدر است.ززز

به گزارش مشرق، آیت‌الله سیدمحمود هاشمی شاهرودی، رئیس فقید مجمع تشخیص و دستگاه قضا، از شاگردان مبرز شهید سیدمحمدباقر صدر است.به مناسبت سالروز شهادت این مرجع عالیقدر، یادداشت «آیتی از نبوغ» به قلم آیت‌الله شاهرودی را که در ماههای واپسین حیات نگاشته بازنشر می‌کنیم.

نقش شهید ‌آیت‌الله سید محمدباقر صدر در تحکیم پایه‌های حرکت پیروزمند اسلامی و سهم بسزای او در پایه‌گذاری این حرکت در دو بعد فکری و عملی در جهان اسلام به‌ویژه عراق قابل انکار نیست، تا آنجا که نهضت اسلامی را با خون پاک خویش مزین ساخت و با اقتدا به جدش سیدالشهدا(ع) او نیز به حق سید شهدای دوران خویش بود.

از این رو پرداختن به تمام ابعاد عظمت این عالم ربانی در چنین بررسی مختصری نمی‌گنجد، اما با این وصف، نمی‌توان از بیان بارزترین ویژگی‌های مکتب علمی و فکری که او پایه‌گذاری کرد سرباز زد، مکتبی که وی براساس آن، در عمر پربرکت ولی کوتاه خود، نسلی از عالمان دینی فرزانه و هوشیار و مخلص و مجاهد در راه خدا تحویل جامعه داد و خود به خیل صدیقین و شهدا و صالحان پیوست.

در این یادداشت مهم‌ترین ویژگی‌های این مکتب را که همچنان پاینده و پیشرو در تاریخ علم و ایمان است متذکر می‌شویم.

جامعیت و تنوع رشته‌ها

مکتب شهید صدر دارای ابعاد و جوانب گوناگونی است و به تمام رشته‌های معارف اسلامی وانسانی می‌پردازد و تنها به علومی مانند فقه و اصول اکتفا نکرده است اگرچه عرصه فقه واصول عرصه اصلی و گسترده موفقیت‌ها و ابتکارات علمی ایشان محسوب می‌شود. از جمله رشته‌هایی که این مکتب به تحقیق و پژوهش در آنها پرداخته، عبارت است از: فقه، اصول، منطق، فلسفه، عقاید، علوم قرآن، اقتصاد، تاریخ، حقوق، سیاست‌های پولی و بانکی، نظام تعلیم و تربیت در حوزه، روش‌های عمل سیاسی و نظام‌های حکومت اسلامی و دیگر رشته‌های معرفت انسانی و اسلامی.

این جامعیت مکتب شهید محصول بهره‌مندی وی از ذهنی خلاق و همه‌جانبه‌نگر است. چنین ذهن‌هایی را می‌توان از نوادری به شمار آورد که در برهه‌هایی از تاریخ علم و عالمان ظهورکرده و هریک در عصر خود نقطه عطف تاریخی تازه‌ای را در جهت گیری و استحکام جنبش‌های معرفتی ایجاد می‌کنند.

آن شهید بزرگوار در علم و وسعت نظر و ذوق و استعداد فوق العاده، آیتی از نبوغ بود. این نبوغ کم نظیر از زمان طفولیت و سال‌های نخست حیات و نیز در مدت تحصیلات علمی او کاملاً نمایان بود. اساتید و همدرسان و شاگردان آن شهید و همه کسانی که مستقیم یا غیر مستقیم و ازطریق کتب و مباحث ارزشمند شهید با وی ارتباط داشتند، این نبوغ را در می‌یافتند.

دقت در بحث و تحلیل و پرداختن به جوانب مختلف

یکی از نکات بسیار با اهمیتی که هر نظریه‌ای را متّصف به صحت و متانت می‌کند، بررسی احتمالات و مسائل مختلف مرتبط با موضوع بحث و همچنین سیر منطقی متناسب با موضوع مورد نظر است. این ویژگی، خشت زیرین و سنگ بنای نظم فکری و معرفتی را در هرباب ومسئله‌ای تشکیل می‌دهد، به طوری که هرنظریه‌ای بدون این ویژگی، ناپایدار بوده و کاستی‌هایش تاب نقد نیاورده و نابود خواهد شد.

این‌گونه دقت ورزی در مباحث علمی از مهم ترین امتیازهای تحقیقات شهیدصدر به شمار می‌رود و در همه نوشته‌های ایشان به بهترین وجهی مشهود است. او هیچ مسئله‌ای از مسائل علمی را مطرح نمی‌کرد خصوصاً در اصول و فقه مگر این که صورت‌ها و احتمالات حیرت آوری را در مورد آن طرح کند که نمونه آن در حلقات الاصول و دیگر کتب ایشان قابل مشاهده است؛ مثلاً در مباحث قطع نکات دقیق و تفریعات جدیدی را آورده است که قبل از ایشان کسی متذکر آنها نشده بود.

این مشخصه علمی و این ویژگی در سخنان عادی شهید نیز وجود داشت، به طوری که به هر موضوعی هرچند ساده و معمولی که می‌پرداخت چنان آن را در قالب علمی و فنی می‌ریخت و تمام احتمالات و شقوق آن را در هیئت و ساختار منطقی ارائه می‌کرد که شنونده تصور می‌کرد در مقابل تحلیل یک نظریۀ علمی محکم و ریشه‌دار همراه با استدلال‌های منطقی آن قرار دارد.

ابتکار و نوآوری

حرکت علوم و پیشرفت معارف بشری بر پدیده نوآوری که دانشمندان و پژوهشگران در هرحوزه معرفتی به آن می‌پردازند متکی است. شهیدصدر فوق‌العاده در نوآوری و دگرگون‌سازی علوم و نظریات علمی توانمند بود، چه در عرصۀ دستاوردها و داده‌های علمی و چه درعرصۀ روش‌ها و استنتاج‌ها. از آثار این ویژگی بود که او توانست افق‌های تازه‌ای را در معارف دینی باز کند که قبلاً کسی بدان‌ها دست نیافته بود. او پیشرو این مسیر و فاتح دروازه‌ها و مؤسس روش‌های آن و ترسیم‌کنندۀ علائم و راهنماهای این راه گسترده بود. این ابداع و نوآوری در مباحث اقتصادی او کاملاً هویداست. وی موضوعات و مباحث جدیدی را در فقه مورد بحث و بررسی قرارداد و توانست نظام اقتصاد اسلامی را بازشناسی و تبیین کند و همچنین است نظریات جدید ایشان دربارۀ بانک اسلامی بدون ربا. در تمام این مباحث، شهیدصدر آغازگر راه نوی بود. مبتکری که در این زمینه‌ها به مباحث و تحقیقات موجود و کارهای انجام‌یافته نپرداخت بلکه همواره نظریات جدید و بی‌سابقه‌ای ارائه می‌داد.

روش موضوعی او در تفسیر و در تاریخ نیز چنین است. استاد شهید توانست نشانه و مختصات این روش را کشف کند. این روش چنان که خود ایشان می‌گوید:

به ما این امکان را می‌دهد که دیدگاه نظری قرآن کریم و به دنبال آن دیدگاه نظری رسالت اسلامی را نسبت به هرموضوعی از موضوعات حیات و هستی تعریف و تعیین کنیم.

او بر این روش تأکید داشت و در دو بحث (سنت‌های تاریخی در قرآن) و (نقش وحدت وتعدد زمان ائمه در تاریخ) آن را با موفقیت به کار بست.

پژوهش ممتاز شهیدصدر در زمینۀ مبانی منطقی استقراء نیز چنین است. وی گسست‌هایی راکه سبب رنجوری منطق استقراء شده بودند، پیوست و تفسیر جدیدی از استقراء بر خلاف نظر ارسطو و برتراندراسل عرضه کرد که آن را (مذهب ذاتی) نامید. همان‌طور که توانست اثبات کند آن مبانی منطقی که تمام استدلال‌های علمی حاصل از مشاهده و تجربۀ مبتنی بر آن است همان مبانی منطقی است که استدلال‌های اثبات صانع بر آن استوار است. شهید با تأکید براین حقیقت در انتهای کتابش چنین می‌گوید:

یک معادله قطعی وجود دارد و آن این‌که انسان یا استدلال علمی را در کل می‌پذیرد، که دراین صورت استدلال در مباحث الهیات نیز جزء آنهاست و یا استدلال علمی را در کل رد می‌کند که به‌ناچار باید تمام نتایج و دستاوردهای مسلم علمی را تکذیب کند. با توجه به این نکته، علم و ایمان با ریسمانی به هم گره خورده که در هیچ حالتی نمی‌توان آنها را از هم جدا کرد.

در مورد نوآوری، باید گفت که هیچ یک از تألیفات و مباحث شهید از عنصر نوآوری خالی نیست. به‌ویژه مباحث فقهی و اصولی. وی ترتیب مباحث این دو علم را بازنگری و بازسازی کرد و روش‌های جدیدی در علم اصول تقدیم حوزۀ علمیه کرد، چنان‌که بعضی از آنها را در کتاب معالم الاصول که مقدمه علمی و بسیار جالب در مورد تاریخ علم اصول، پیدایش و تکامل آن است بیان کرد.

در خصوص ترتیب ابواب علم اصول باید گفت که ایشان با هدف قادر ساختن طلاب، جهت فراگیری خوب و مرحله‌ای این ماده درسی، اصلاحات فراوانی انجام داد. فراگیری علم اصول بدین شکل که شهید ارائه داده، ثمراتش در درس خارج ظاهر می‌شود.

نمونه‌های بسیاری وجود دارد که شهید به علم اصول اضافه کرده است. بحث‌های تفصیلی او در فقه و اصول مشتمل بر اضافات و نو آوری‌های فراوانی است، از جمله سخنان تازه او در بحث تعادل و تراجیح و افزودن فصل‌هایی به آن که برخلاف روال معمول و متعارف این بحث است. در مباحث فقهی نیز در کتاب الفتاوی الواضحه بحث زکات و خمس را از قسمت عبادات خارج کرد. خلاصه، در عرصه نوآوری‌ها، مکتب معارف اسلامی خصوصا در مباحثی مانند اقتصاد اسلامی و منطق استقرایی و تاریخ سیاسی ائمه(ع) وامدار این شخصیت نابغه است.

روش واقع گرایانه و نگرش مجموعه‌ای

این ویژگی در مباحث تفسیر موضوعی و نیز در مباحث اقتصادی او کاملاً روشن است، موضوعات اقتصادی را به‌صورتی پیشرفته سامان آنها را تحت عناوین جدیدی قرار داد، و حال آن که معمولاً این مباحث در ضمن ابواب پراکندۀ فقهی، مثل مالکیت زمین، ربا، مزارعه و مضاربه طرح می‌شد.

او این روش را نه تنها در باب اقتصاد، بلکه می‌خواست در تمام شاخه‌های معرفت مانند تفسیر، تاریخ، سیره واپیاده کند. خود او نمونۀ جالبی از اجرای این روش واقع‌بینانه را درمورد تاریخ زندگی ائمه(ع) به کار بست.

در این جهت گیری و گرایش جدید بنا به گفته شهید:

به تاریخ زندگانی هر امام براساس نگاه کلی و مجموعه‌ای پرداخته می‌شود نه جزئی‌نگری، یعنی به ائمه(ع) به عنوان یک مجموعه مرتبط با هم نگریسته می‌شود و تمام این مجموعه با هم تحقیق و بررسی شده و سیمای کلی و اهداف مشترک و درون مایه اصیل آن کشف شده وپیوستگی اجزای این مجموعه و در نتیجه نقش واحد همۀ ائمه در رشد حیات اسلامی فهمیده می‌شود.

این روش واقع نگر در تقسیم بندی ابتکاری وی در رسالۀ فقهی الفتاوی الواضحه و نیز در درس‌های تفسیر موضوعی قرآن ایشان در نجف اشرف، کاملاً مشهود است. در درس‌های تفسیر تأکید زیادی بر این نکته داشتند که برای رسیدن به نص قرآن و فهم آن باید حرکت را از متن واقع آغاز کرد.

دراین مورد می‌فرماید: تفسیر ازمتن واقع (واقعیات خارجی و اجتماعی) شروع شده و به قرآن ختم می‌شود نه این‌که از قرآن شروع و به قرآن ختم شود، چه در این صورت، قرائت قرآن بر کنار از واقع و بریده از میراث تجربه بشری است. بلکه تفسیر باید از واقع شروع و به قرآن پایان یابد، چرا که قرآن منبع ماندگاری است که در پرتو آن، جهت گیری‌های الهی انسان با واقعیت‌ها پیوند می‌خورد.

هدف از اجرای این روش، همچنان که شهید در کتاب تفسیر موضوعی قرآن بدان تصریح می‌کند: رسیدن به نظریه قرآنی نبوت، نظریۀ قرآنی نظام اقتصادی، نظریۀ قرآنی در سنت‌های تاریخ و آسمان‌ها و زمین است.

تنظیم بحث و انتخاب راه مناسب برای استدلال در هر موضوعی

از مشخصات اندیشۀ صدر روشمندی علمی و فنی او در پرداختن به هر موضوعی است که برای تدریس یا تحقیق انتخاب می‌کرد. از این رو می‌بینیم مباحث فقهی و اصولی ایشان از لحاظ روش و ترتیب فنی بحث، نسبت به بحث‌های محققان گذشته کاملاً فرق می‌کرد. ایشان مطالبی را که دیگران به‌صورت متداخل و درهم مطرح کرده بودند، به خصوص در مسائل پیچیده‌ای که فهمش مشکل و خلط و اشتباه در آنها زیاد بود، جهات و جوانب آن را از هم جدامی کرد و جوهرۀ آن مطلب را روشن می‌ساخت و به‌گونه‌ای علمی و عینی آن را تحلیل و تنظیم می‌کرد، به‌طوری‌که اهل فن نیز نظیر آن را در مباحث دیگران نمی‌یافتند. طریقۀ استدلال در هرموضوعی را نیز کاملاً فرق می‌گذاشت. بدین صورت که در فلان موضوع آیا جای استفاده از برهان است یا محل به‌کارگیری استقراء و وجدان است؟ چنین نبود که در اثبات مدعای خود فقط به وجدانی بودن آن اکتفا کند بلکه در استفاده از وجدان نیز به شیوۀ خاصی که می‌توان آن را روش (انگیزش وجدانی) نام نهاد عمل می‌کرد، بدین معنا که وجدان محقق رانسبت به موضوع حساس و هوشیار می‌کرد. در خلال بحث از منبهات وجدانی، این نکته درمباحث اصولی شهید کاملاً پیداست، به عنوان مثال می‌توان به مبعداتی اشاره کرد که ایشان درمورد بشری بودن وضع لغات بنابر نظریه‌های مشهور اصولیان و نه نظریه خود او ذکر کرده است.

جمع بین روش منطقی و اقناع روانی

از ویژگی‌های اندیشه شهیدصدر گرایش منطقی و برهانی در اندیشیدن و در حل قضایای علمی توام با اقناع روانی است و این که این دستاوردهای برهانی هماهنگ و مطابق وجدان بوده و تا حد زیادی قدرت اقناع و اطمینان روانی را نیز دربرداشته باشد. چنین نبود که صرفاً نظریه‌ای را بدون دلیل نقل کند یا دلیل آن مصادره به مطلوب باشد، بلکه در هر فرضیۀ علمی ابتدا دلایل و براهین قانع‌کنندۀ آن را ذکر می‌کرد. آوردن برهان در هرموضوعی مثل مباحث لغوی یا عقلانی یا عرفی برای او دشوار نبود. این ویژگی آرا و نظریات، این مکتب و دستاوردهای فکری آن را چنان صبغۀ علمی و منطقی داده که به آسانی نمی‌توان آنها را نقد کرد و آنها را قدرت اقناع بیشتر بخشیده و در ابطال نظریات و آرای دیگر تواناتر می‌سازد.

همچنین ویژگی یاد شده، این مکتب را قادر به تربیت فکر و اندیشه پیروان خود کرده و پایه‌های آن را بر بنیان منطقی و علمی بنا می‌نهد و از مناقشات لفظی و درهم ریختگی و تداخل فهم‌ها که اغلب موجب سقوط تحقیقات و پژوهش‌های علمی و عقلی است، دور می‌سازد.

درعین حال این فکر برهانی و منطقی چنین نبوده که همیشه متکی به ساختار و اصطلاحات کلیشه‌ای باشد، چون گاهی این اصطلاحات کلیشه‌ای باعث به خطا رفتن فکر محقق شده و از واقع دور می‌شود و نظریاتی را اتخاذ می‌کند که وجدان سلیم آنها را رد می‌کند، به‌ویژه در مباحث دارای ملاک درونی و وجدانی که نیازمند روش خاصی در استدلال است.

ملاحظه می‌کنید که او همواره از برهان و استدلال به نتایج وجدانی منتهی می‌شود و در این‌ گونه مسائل نزد او برهان با یافته‌های وجدان سلیم هرگز متعارض نیست، بلکه به عکس، برهان را برای تحکیم و تقویت یافته‌های وجدان می‌آورد. مسئله را در ابتدا با حس درونی و وجدانی درک می‌کرد و سپس جهت تقویت علمی آن، از برهان و استدلال‌های منطقی استفاده می‌کرد. از این رو محقق هرگز سختی و سنگینی برهان‌ها و عدم تطابق آنها با ذوق و وجدان را احساس نمی‌کند، یعنی همان مشکلی که بسیاری از فقها و اصولی‌های متأثر از روش‌های علوم عقلی، در آن قرار گرفته اند.

به عنوان نمونه، می‌توان مطلبی را نقل کرد که شهید آن را در مناقشه با نظر سکاکی در مورد حقیقت معنای مجازی ذکر کرده است، چون سکاکی منکر این است که مجاز، استعمال لفظ درغیر معنای موضوع له باشد، بلکه مجاز را نیز استعمال لفظ در معنای حقیقی خود می‌داند، منتهی آن معنا بر مصداق ادعایی دیگر تطبیق داده می‌شود. شهیدصدر ادله برهانی بطلان این نظریه را با دلیل وجدان تأیید کرده است: وجدان حکم می‌کند به این که اعطای صفات معنای حقیقی به چیزی به صورت ادعایی گاهی برخلاف قصد متجوز می‌باشد، مثلاً کسی که می‌خواهد در زیبایی یوسف مبالغه کند و بگوید: (یوسف ماه است) هرگز در ذهنش این نیست که یوسف مانند ماه گرد است و گرنه زیبایی او به عنوان یک انسان، از بین می‌رود، زیرا صفات ماه سبب زیبایی خود ماه است نه چیز دیگر.

براین اساس مطلبی که سکاکی در مورد مجاز گفته، بیان کاملی برای معنای مجازی نیست.

این اندیشه بزرگ توانست براساس جمع بین ویژگی منطقی علمی استدلال از یک طرف و رعایت روش‌مندی صحیح و هماهنگ با هرعلم از طرف دیگر، در هریک از عرصه‌های معرفتی و علمی به روش علمی متناسب با طبیعت آن علم بدون تأثیرپذیری از روش‌های بیگانه با آن علم را به‌کار بندد.

جمع بین ذوق فنی و احساس عقلایی

ذوق یک حس درونی در انسان است که براساس آن، زیبایی و هماهنگی امور را درک می‌کند. ذهنیت عقلایی نیز حس دیگری است که انسان با آن، طبایع و اوضاع و مرتکزاتی را درک می‌کند که منشأ احکام عرف و عقلا بوده و بسیاری از نظریات و افکار در مباحث مختلف مبتنی بر آنهاست، مثل مباحث مربوط به قانون و قانون‌گذاری و مباحث ادبی. این مباحث غالباً جای بحث و نظر دارد و نمی‌توان برای آنها استدلال منطقی یا ریاضی یا تجربی آورد، بلکه نیازمندذوق فنی و احساس عقلایی وحس عرفی و ادبی است.

در مکتب شهید صدر می‌بینیم در هر علمی این عرصه‌ها با عرصه‌های دیگر کاملاً متمایز شده‌اند. در عرصۀ اول، مسائل علمی را با تکیه برذوق واقع‌نگر و درک مستقیم عقلایی بررسی می‌کند، او توانست در این عرصه روش مناسبی را ایجاد کند و راه‌های استدلال ذوقی و عقلایی را تأسیس و قواعد و اصول آن را تقویت کند، بخصوص در آن بخش از مباحث فقهی که متکی بر برداشت‌ها و نظریه‌های عرف یا ارتکازهای عقلایی است، روش فقهی واقع‌گرایانه‌ای رابرای استظهارهای فقهی ابداع کرده است که بر مبنای آن، استظهارها از صرف ادعای محض یا مصادره به مطلوب خارج شده و به نظریاتی مستدل و اقناع کننده و بر پایه‌ای واقع گرایانه تبدیل می‌گردد.

جا دارد به این نکته اشاره شود که به‌ندرت می‌توان یافت که در یک شخصیت علمی هم گرایش به برهان و استدلال منطقی و هم ذوق فنی و حس عقلایی و عرفی با هم جمع شود، چه اینکه می‌بینیم علمایی که ممارست با علوم عقلی و برهانی دارند، گاهی نکات دقیق عرفی و ذوقی وعقلایی را رعایت نمی‌کنند و معمولاً  آراء و نظریاتشان مبتنی بر آن اصطلاحات برهانی است که بدان عادت کرده اند. به‌عکس بعضی از محققان علوم ادبی و امثال آنها را می‌بینیم که صنعت برهان و استدلال‌های منطقی را به خوبی اجرا نمی‌کنند؛ اما مکتب شهیدصدر این امتیاز را داردکه بین این دو ویژگی که کمتر با هم جمع می‌شوند تلفیق کرده و توانسته است بین این دو، کاملاً سازگاری ایجاد کند و هریک را در جایگاه مناسب خود به کاربرد، بدون این که دچار لغزش یا ناهماهنگی شود.

ارزش علمی و جایگاه تمدنی مکتب شهید صدر

شهید صدر مبارزطلبی‌های تمدن معاصر را کاملاً درک می‌کرد و یکی از مشخصات مکتب او این بود که توانست با روش علمی نقادانه و واقع‌گرایانه پایه‌های انسان‌شناختی تمدن مادی معاصر را متزلزل سازد و تناقض آنها را کشف کند و ناتوانی آن را در حل مشکلاتی که انسان معاصر چه در غرب و چه در جهان اسلام در آنها غوطه‌ور است، اثبات کند. فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم و متلاشی شدن دولت و سازمان سیاسی آن، اثبات‌کنندۀ صحت نقد شهیدصدر به مبانی فلسفۀ مکتب سوسیالیسم است.

اما مصائب و مشکلاتی که فلسفۀ مادی اردوگاه سرمایه‌داری به‌بار آورده، بخصوص در کشورهای فقیر و وابسته به این اردوگاه، بسیار بیشتر و گسترده‌تر است. در مقابل این اردوگاه، پس از ارائۀ نظریات شهیدصدر با اسلوب علمی و منطقی در چند میدان مهم معرفتی مثل اقتصاد و سیاست او توانست اعتماد و اطمینان به اسلام و احکام آن را اعاده کرده و برتری وهماهنگی آنها را با واقعیات و باجامعه اسلامی آشکار سازد و اثبات کند که قوانین اسلام در نجات جوامع اسلامی از مشکلاتی که دارند تواناست.

شهیدصدر توانست تمدن رفیع اسلامی را با مبانی علمی و استوار در مقابل تمدن غرب عرضه دارد و ضمن ساختن بنایی جامع و یکپارچه و محکم توانست با قدرت تمام، وارد میدان جنگ فکری و فرهنگی شود و تمام پندارها و بافته‌های تمدن مادی عصر حاضر را ابطال کند و باایجاد مکتبی پایدار و برگرفته از منابع اسلام ناب و متصل به وحی الهی و لطف خداوند به انسان، پیروز و موفق این میدان را ترک کند.

این بود گزیده و مختصری از ویژگی‌های مکتب این مرجع و فیلسوف و عارف ربانی و مجاهد شهیدی که تک‌تک خشت‌های آن را با فکر خود بنا کرد و با تلاش‌های پی‌گیر علمی خود، آن را مرحله به مرحله شکوفا ساخت. مجموعه این مطالب، تنها بیانگر بعد علمی یعنی فقط یک بعد از ابعاد این شخصیت بزرگ و بی نظیر تاریخ معاصر ماست.

منبع: تسنیم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • IR ۱۹:۱۳ - ۱۴۰۱/۰۱/۱۹
    2 0
    از صدر اسلام تا اوائل سده‌ی چهاردهم هجری قمری، دینار، که یک واحد پول فلزى از جنس طلا با وزن مشخص بود، در میان مسلمانان رایج بود. مزیت این پول آن بود که با گذشت زمان ارزش آن کاهش نمی‌یافت؛ مثلاً قیمت متوسط گوسفند در زمان‌های متمادی، همواره حدود یک دینار بود. این امر باعث می‌شد که وقتی کسی پولی را قرض‌الحسنه می‌داد، در زمان پس گرفتن پولش، متضرر نمی‌شد؛ اما متأسفانه ارزش پول اعتباری بدون پشتوانه‌ی فعلی ریال، دائماً کم می‌شود. لذا اکنون لازم است یک واحد پول ملی جدید داشته باشیم که ارزشش همواره معادل وزن مشخصی از طلا باشد. به یاد شهید عزیزمان حاج قاسم سلیمانی سردار دل‌ها، این واحد جدید را سلیمانی می‌نامیم و آن را معادل یک میلی‌گرم طلای ۲۴ عیار تعریف می‌کنیم. در این لحظه یک سلیمانی معادل ۱۷۱۷ تومان (۱۷۱۷۰ ریال)، و یک دلار آمریکا معادل ۱۶٫۱ سلیمانی می‌گردد؛ اما قیمت یک گرم طلای ۲۴ عیار همواره برابر تعریف قانونی، هزار سلیمانی خواهد بود و این امر باید توسط بانک مرکزی و دولت، نظارت، و با پشتوانه‌ی ذخائر طلای بانک مرکزی، کنترل و مدیریت گردد. به این ترتیب در زمان شروع اجرای طرح تثبیت ارزش پول ملی در برابر طلا، موجودی ریالی تمام حساب‌ها، با توجه به قیمت ریالی طلای ۲۴ عیار در آن لحظه، به معادل سلیمانی تبدیل، و اسکناس‌های ریالی با اسکناس‌های سلیمانی، به‌تدریج، اما با همان نرخ برابری منجمد شده در لحظه‌ی شروع، جایگزین می‌گردد؛ در نتیجه، هم تمام صفرهای زیادی قیمت‌ها با واحد ریال از بین می‌رود، و هم پول با گذشت زمان دیگر از ارزش نمی‌افتد و دچار تورم نمی‌شود؛ ضمن آنکه سنت قرض‌الحسنه هم احیاء می‌گردد و می‌توان سود را هم از نظام بانکی حذف، و بانک‌داری اسلامی بدون ربا را محقق کرد. این پول در برابر ارزهای خارجی، ارزشش با مرور زمان کم نخواهد شد، زیرا قیمت طلا به هر ارزی که مبنا باشد، در دراز مدت افزایش می‌یابد؛ در نتیجه امکان تبدیل شدن به واحد پول بین‌المللی را هم خواهد داشت. مزیت دیگر این پول آن است که دیگر دلالی طلا، سکه و ارز با این پول سودی نخواهد داشت، زیرا قیمت طلا و سکه به پول سلیمانی همیشه ثابت است، و قیمت ارز به سلیمانی نیز تک‌نرخی و شناور شده، و به مرور زمان کاهش می‌یابد، و دیگر نیازی به دخالت دولت در بازار ارز وجود نخواهد داشت، در نتیجه نقدینگی بهتر به سمت تولید هدایت خواهد شد.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس