به گزارش مشرق، شبکه المیادین در تحلیلی به قلم علی ظافر، نویسنده یمنی نوشت: عملیات نظامی روسیه در اوکراین یک رویداد مهم در سطح دنیا بوجود آورد و این مساله بر برنامه رسانه ها و افکار عمومی کشورهای مختلف جهان از جمله یمن که خود در محاصره و جنگ است، سیطره یافت. در اینجا سعی میکنیم که از منظر صرفاً یمنی به موضوع بپردازیم و نقاط تشابه و تفاوت پرونده یمن و اوکراین را بررسی کنیم و دیدگاههای متفاوت در خصوص بحران اوکراین را ارائه دهیم.
در این تحلیل آمده است: به نظر می رسد که صنعا تحولات اوکراین را محتاطانه دنبال می کند، اگر چه در ابتدای این بحران و قبل از آغاز عملیات نظامی برخی ها از اعلان مسکو در به رسمیت شناختن استقلال دو منطقه دونتسک و لوهانسک استقبال کردند و چه بسا این استقبال بر اساس قاعده "دشمن دشمن تو دوست تو است" باشد به عبارت دیگر روسیه دشمن تاریخی آمریکا است و منافع صنعا در این است که در کنار روسیه بایستد و از اقدامات آن حمایت کند زیرا این گام ضربه سختی به نظام بین المللی و غربی که آسیب های زیادی به مردم یمن زد، وارد می کند، چراکه کشورهای غربی در راس کشورهای حامی تجاوز به یمن هستند.
نویسنده آورده است: رویکرد دیگر این است که ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین همانند عبد ربه منصور هادی تنها عروسکی در دست خارجی ها است و او در اوایل سال ۲۰۲۱ که خواستار پیوستن اوکراین به ناتو شد، اشتباه کرد. از سوی دیگر این نگاه وجود دارد که عملیات نظامی روسیه در اوکراین هیچ تفاوتی با عملیات نظامی ائتلاف آمریکا و عربستان علیه یمن ندارد و این اقدام حمله به یک کشور مستقل با هدف تجزیه و ایجاد نظام سیاسی جدید در آن است بنابراین اصحاب این رویکرد بر این باورند که حمایت از هر یک از طرف های روسی و یا اوکراینی هیچ منفعتی برای آن ها ندارد زیرا مسکو اکنون در موضع یک کشور متهاجم است و دولت زلنسکی نیز در سنگر واشنگتن و تل آویو ایستاده است، همچنین خود زلنسکی فردی یهودی است و تابعیت اسرائیلی دارد و همواره از تجاوزهای اسرائیل به غزه و یمن و عراق حمایت کرده است.
در ادامه این تحلیل آمده است: رویکرد سومی نیز وجود دارد که نگاه تاریخی و سیاسی به بحران اوکراین دارد، به عبارت دیگر یک جنگ تاریخی میان روسیه و غروب وجود دارد که این بار میدان آن اوکراین است و عملیات نظامی روسیه در پی به بن بست رسیدن راه حل سیاسی و عدم دادن ضمانت امنیتی به مسکو مبنی بر "عدم گسترش ناتو" بوجود آمد. از سوی دیگر کییف از پایبندی به توافق مینسک طفره رفته است و آمریکایی ها و غربی ها در تلاش هستند که اوکراین به ائتلاف ناتو بپیوندد و نفوذ آن ها در مرزهای روسیه گسترش یابد و بتوانند این کشور را محاصره کنند، غربی ها از طریق ابزارها و روش های مختلف به دنبال تحقق این استراتژی هستند. این روش می تواند جنگ نیابتی باشد مانند چیزی که در سال ۲۰۰۸ در گرجستان و با تعرض به منطقه اوستیا بوجود آمد و یا یک عملیات سیاسی باشد، همانند چیزی که در سال ۲۰۱۴ در اوکراین رخ داد و طی آن حکومت ویکتور یانوکوویچ، رئیس جمهور پیشین این کشور که هم پیمان روسیه نیز بود سرنگون شد و یک نظام سیاسی جدید و هم پیمان غرب تشکیل شد. همچنین این اقدام می تواند از طریق حمایت از انقلاب های رنگی باشد، همانند چیزی که در سال ۲۰۰۰ در بلاروس و اخیرا در قزاقستان اتفاق افتاد.
در مقابل، روسیه همواره به دنبال شکست دادن این پروژه های غربی بوده است؛ دخالت های روسیه گاه نظامی بود همانند چیزی که در اوستیا، بلاروس و قزاقستان رخ داد و گاه سیاسی بود همانند چیزی که در سال ۲۰۱۴ رخ داد و در نتیجه آن شبه جزیره کریمه به روسیه پیوست. روسیه گاهی اوقات اقدام ترکیبی نظامی-سیاسی نیز اتخاذ می کند مانند چیزی که امروز در اوکراین در حال رخ دادن است به عبارت دیگر روسیه از نظر تاریخی همواره در درجه اول در موضع دفاع از امنیت و منافع خود بوده و در درجه دوم در موضع دفاع از هم پیمانان خود است.
نویسنده در ادامه به تفاوت های اساسی میان بحران یمن و بحران اوکراین پرداخته است، وی می گوید که در یمن نگرانی های ساختگی و توجیهات واهی برای تجاوز به این کشور مطرح می شود؛ توجیهاتی مانند "بازگرداندن دولت قانونی"، " مقابله با نفوذ ایران"، " بازگرداندن یمن به کشورهای عربی"، "حفظ امنیت ملی عربی" و بهانه های دیگر که در چند سال گذشته معلوم شد همه آن ها ادعاهایی دروغین و بی اساس است و هیچ خبری از نفوذ ایرانی وجود ندارد و کشورهای متجاوز اقداماتشان را در راستای خدمت به منافع آمریکا و انگلیس و اسرائیل اتخاذ می کنند و به طور علنی با آن ها ائتلاف تشکیل می دهند. آن ها می گویند که هدفشان بازگرداندن دولت قانونی است؛ این درحالی است که عبد ربه منصور هادی، رئیس جمهور قانونی یمن به شمار نمی رود زیرا به موجب ابتکارعمل کشورهای عربی خلیج فارس و با مهندسی آمریکا روی کار آمد و بسیاری از یمنی ها این اقدام را یک توطئه و دخالت آشکار در امور داخلی یمن در راستای مصادره مطالبات انقلابیون سال ۲۰۱۱ می دانند، مساله دوم این است که منصور هادی با اراده و خواست عربستان و آمریکا و برای خدمت به منافع آن ها منصوب شد و انتخاباتی که برگزار شد تنها یک اقدام نمایشی با یک نامزد بود؛ نامزدی که بسیاری از مردم یمن از جمله "انصارالله " و"جدایی طلبان جنوبی" آن را قبول ندارند، مساله سوم حضور نداشتن رئیس جمهور در کشور به مدت ۸ سال است که به موجب قانون اساسی مشروعیت او ساقط می شود. منصور هادی همچنین منجر به تعرض خارجی به یمن شد و این کشور را نابود کرد که این نیز منجر به سلب مشروعیت او می شود.
نویسنده می گوید که هدف ملموس اما غیر علنی در بحران یمن، سیطره کشورهای متجاوز بر تصمیمات سیاسی، منابع نفتی، تجارت دریایی و بنادر راهبردی است.
در بخش دیگر این گزارش آمده است: اما بحران اوکراین یک درگیری تاریخی و تلاش های سخت غربی ها برای پیوستن این کشور به ائتلاف ناتو و تهدید جدی و ملموس روسیه از سوی غرب است و مسکو خود را در موضعی می بیند که باید با این خطر و تهدید مقابله کند.
نویسنده آورده است: ولودیمیر زلنسکی طی تغییر نظام سیاسی حاکم در اوکراین و به دست آمریکا و غرب روی کار آمد، به این معنا که او باید در راستای منافع آمریکا و غرب فعالیت کند نه منافع اوکراین و مردم آن، زیرا او بجای مطالبه برای پیوستن به ناتو و عدم پایبندی به توافق مینسک و تعرض به منطقه دونباس می توانست موضع بیطرفی اتخاذ کند اما او می خواست که ناتو را به مرزهای روسیه برساند.
نویسنده همچنین می گوید: هدف علنی روسیه ممانعت از گسترش ناتو و مقابله با خطر سلاح هسته ای اوکراین و ایجاد دولت برای تمام مردم اوکراین است اما هدف غیرعلنی مسکو براندازی زلنسکی و ایجاد نظام سیاسی جدید در اوکراین است؛ نظامی که همپیمان روسیه باشد و یا حداقل همپیمان غرب نباشد. عملیات نظامی روسیه بر خلاف چیزی که در یمن رخ داد زیاد به طول نمی انجامد.
در پایان این تحلیل آمده است: بحران اوکراین ثابت کرد که واشنگتن همپیمان خوبی برای دوستان خود نیست و آمریکا به وسیله همپیمانان خود می جنگد اما در دفاع از آنها وارد جنگ نمی شود. حوادث تاریخی زیادی از ویتنام گرفته تا افغانستان و اکنون اوکراین وجود دارد و مزدوران آمریکا در یمن و منطقه و جهان باید از این مساله درس عبرت بگیرند.