به گزارش مشرق، گفتهاند ورزشکاران نهایتا تا ساعت ۵ از گیت ۱۲ فروردین خیابان پاستور وارد شوند. چند نفری کت و شلواری خلاف روال مرسوم گیتهای امنیتی پاستور به عنوان تشریفات یا تسهیل کننده ورود ورزشکاران ایستادهاند تا کارتهای ورود را بین ورزشکاران تقسیم کنند و خدای نکرده کسی در ایستگاه برخوردهای بعضا نابجا از قطار جلسه امروز جانماند. هرکدام یک لیست بلند بالای سورت نشده دارند که برای پیدا کردن یک نفر باید هربار همه ورقهای لیست را فتیله پیچ کنند.
پیش بینی هواشناسی برای امروز همان پیشبینی همیشگی بوده است: صاف تا کمی ابری همراه با بارشهای پراکنده در ارتفاعات و وزش باد ملایم!
خدا در قلب تهران در ۳۸ مین روز بهار اردوی بهشتی زده است. سروهای بلند سبز شده یا شمشادهای تازه آب داده شده خیابان پاستور یک طرف، بوی گل هایی که نمیدانم کجا هستند هم از طرف دیگر هوش از دل میبرند.
مراسم قرار است همچون دیدار با هنرمندان در وسط حیاط نهاد ریاست جمهوری در پاستور برگزار شود. حیاطی که محاصره چند ساختمان سفید است و وسطش یک حوض زیبا جلوهگری میکند. مهمان های امروز قرار است این حیاط را به جغرافیای ایران پر کنند.
از همین ابتدا گل درشت ترین مقولهای که چشم را درگیر خودش می کند تیپ و هیکل های ورزشکاری است. یکی قد بلند، آن یکی درشت اندام، آن یکی بالا تنه خوش فرم و دیگری با بازوهای تهمتن مانند! وارد محوطه نشده به راحتی می توانی سبد سه دسته را از هم جدا کنی: ورزشکاران که بدنشان ورزیده است، پیشکسوتان ورزشی که هم مویشان سفید است و هم رویشان، مدیران ورزشی که طبعا از کفشهای براق و کتهای اتوکشیده شان قابل شناسایی اند.
عقربههای ساعت چند دقیقه میشود که جای پایشان روی ساعت ۱۷ مانده است. وارد محوطه میشوم. صندلیها منظم و قوسی چیده شده اند و چند نفری که زود آمده اند صندلیهای جلویی را زیرپایشان به زانو درآورده اند.
محل جلسه منتظر آمدن میهمانهایش است. چراغ اول را تیم ملی والیبال روشن می کند. با تی شرتهای یکدست آبی و شلوار ورزشی مشکی شوخی کنان به سمت صندلی ها می آیند. چقدر آن تعبیر «سرو قامتان» در موردشان درست است. شاخ شمشاد می مانند.
پشت بند والیبالیست ها، جوانی مو سیاه از راه می رسد که تک و تنها آرام صندلی برای خودش پیدا میکند. وحید یامینپور است، تنها عضو نشست امروز از قسمت جوانان وزارت ورزش و جوانان!
علی پروین و حسن روشن که نمره اعتبار ملیشان ۲۰ است همدیگر را که میبینند. گل از گلشان می شکفد و به رسم پهلوانان قدیم خود را به آغوش دیگری می اندازند.
آفتاب هنوز خودش را از تک و تا نیانداخته و مستقیم زل میزند به صورت ورزشکارهایی که گُله به گُله از راه می رسند.
چند نفری که مثل اسفند روی آتش یک جا بند نمیشوند، کارشان نظم دادن به محل استقرار مهمانهای ورزشی است. سمت راست خانم ها و سمت چپ آقایان.
همزمان که یک باد بهاری ناغافل میوزد و همه پاراوانهای چوبی طراحی شده را نقش بر زمین میکند، حسین رضازاده با همان استایلی که میرفت هالترهای وزنه برداری را به بالای سرش ببرد در حالی که چوب خراطی شده تسبیح خود را بین دو دست، رد و بدل میکند، میآید و در ردیف آخر مینشیند. بلندش میکنند و میبرندش جلو.
ساعت ۱۷:۴۰ دقیقه. صندلیها تقریبا پر شده است. خداروشکر نسبت عادلانهای میان دعوت شدگان ورزشکاران زن و مرد دیده میشود. به سمت صندلی خانم ها چشم میگردانم. چهره های شناخته شده و ناشناخته زیادند. از نازنین ملایی قایقران تا الهه احمدی تیرانداز و یکتا جمالی وزنه بردار که به همراه مادرش آمده و خواهران منصوریان و ...
همه مقنعه مشکی، مانتوی گشاد و بلند مشکی با جورابهای مشکی و کفشهای مشکی! معلوم است مسئول دعوت بانوان ورزشکار کارش را به خوبی انجام داده.
جمع مهمانها تکمیل شده اما جای فوتبالیست های لیگ و تیم ملی به شدت خالی است. فقط از فوتبالیستها محمد انصاری و محمد نوری آمدهاند.
سمت آقایان، علیرضا دبیر شمع محفل شده و با هادی ساعی و بهنام عطایی، گرم مشغول صحبت است. نزدیکش میشوم. دارد از فواید بدنسازی خوب میگوید و به بهنام عطایی یک بدنساز را پیشنهاد میدهد.
حامد حدادی با قد ۲ متر و ۲۰ سانتی متری اش از در نیامده، همان عقب می نشیند تا مانع دید کسی نشود.
ساعت ۱۸؛ آمدن سجادی (وزیر ورزش و جوانان) نشانه ای است به نزدیکی آغاز برنامه.
هرچقدر می گذرد آفتاب اردیبهشت کم رمقتر از قبل می شود و در عوض ابرهای قیرگون بهاری را در آسمان بیشتر می کند.
محمدرضا احمدی که قرار است برنامه را بچرخاند پشت تریبون میرود و از حضار میخواهد سرجایشان بنشینند که شروع جلسه نزدیک است.
ساعت ۱۸:۱۵؛ در حالی که محافظان و وزیر مثل همیشه منتظرند رئیس جمهور از همان درب بزرگ محوطه وارد شود و آنجا اجتماع کردهاند، رئیس جمهور یک حرکت رونالدینیویی میزند از پشت ساختمانی که جلوی محوطه قرار دارد وارد میشود. ورزشکاران به پای رئیس جمهور بلند می شوند. از عقب که نگاه میکنم عبارت I.R. IRAN هک شده در پشت لباسهای ورزشی خودنمایی می کند.
همه که نشستند قاری مفصلا قرآن میخواند. انصافا جای خواندن دست جمعی سرود ملی با قهرمانانی که برای همه مردم با آن سرود خاطره سازی کرده اند خالی است. بعد از قرآن محمدرضا احمدی پس از محکوم کردن اسرائیل در روز قدس و تمجید از ورزشکارانی که پای ارزش شان ایستادند، به رسم پیشکسوتی از حسن روشن دعوت می کند تا پشت تریبون بیاید.
دومینوی صحبتهای صریح ورزشکاران با رئیس جمهور شروع میشود. هرکدام نهایتا ۵ دقیقه! مرجان سلحشوری، جواد فروغی، مریم اللهکرمی، محمد انصاری، سمیه حیدری، سجاد گنجزاده یکی یکی میآیند و موارد مدنظرشان را بیان میکنند. ساعت ۱۹:۰۳ است. هوا به صورت غیر معمول تاریک است و آسمان حسابی هوای گریه پیدا کرده. باران نم نم شروع به باریدن میکند. صحبتهای محمد داوودی و عشرت کردستانی پیرامون مطالبات و کمبودهای ورزشکاران که تمام میشود آسمان بغضش می ترکد و باران رگباری شروع به باریدن میکند. محمدرضا گرایی و محمد بنا زیر شُره باران، خطابهشان را ایراد میکنند. رئیسی یک نفر از مسئولین را صدا میزند و درگوشی چیزی میگوید و چند ثانیه بعد محمدرضا احمدی پشت تریبون میایستد: «آقای رئیس جمهور گفتند چون مهمانها ممکنه در این هوا معذب باشند، دستور دادند تا همه بریم در مسجد مجاور و ادامه جلسه رو اونجا برگزار کنیم.»
جملات احمدی تمام نشده چند نفری که معلوم است خیلی با باران بهاری رابطه خوبی ندارند سریع برمیخیزند و بدو به زیر سایهبانی می روند. مسیر فضای باز محوطه نهاد ریاست جمهوری تا مسجد یک خیابان است به قاعده ۲۵۰ متر که همه باید پیاده آن را گز کنند.
فرصت خوبی است برای تجدید دیدارها. خانمهایی که در بازی های آسیایی یا المپیک در دهکده بوده اند سریع به سمت همدیگر می روند با خوش و بشی در زیر باران بهاری راهی مسجد می شوند و همه جمعیت به تعداد گروه های دو سه نفره و دوستانه رهسپار مسجد می شوند.
درب مسجد به صورت یک تا باز شده و برای همین ورودی مسجد شلوغ است و گریبانگیر تکه پاره های تعارف پهلوانان بهم.
تابه حال صحن مسجد نهاد اینقدر کفش ورزشی به خود ندیده است.
وارد مسجد که می شوی کاملا مشخص است که تیم تشریفات زیادی روی صحبت کارشناسان هواشناسی حساب باز کردهاند! خبری از تشریفات نیست. سریع چند صندلی آن جلو برای آقای رئیسی و وزیر و چند ورزشکار و پیشکسوت مهیا میکنند.
فرشهای خانه خدا که از مهمانان ورزشکار ماه مهمانی خدا پر شد. محمدرضا احمدی پشت تریبون مسجد میرود و بعد از عذرخواهی از وضع به وجود آمده از میرشاد ماجدی میخواهد به عنوان نفر دوازدهم پشت تریبون قرار بگیرد. ماجدی تمام صحبت ۵ دقیقه ای خود را برای حمایت از تیم ملی در جام جهانی خرج میکند و پشت بند آن محمدرضا احمدی حق آب و گل گزارشگری فوتبالش را به خوبی ادا میکند و از رئیسجمهور میخواهد تیم ملی فوتبال را تنها نگذارد.
الهه منصوریان با حرارت شروع به صحبت میکند.
بعد، جابر صادق زاده هم می آید و شال پهلوانیاش را به رئیس جمهور تقدیم میکند.
۸ دقیقه ای مانده به اذان و هنوز نه وزیر صحبت کرده و نه رئیسی.
وزیر بعد از دعوت محمدرضا احمدی سریع خودش را به جایگاه میرساند و حرفهایش را کوتاه میکند تا زمانی برای صحبت رئیس جمهور بماند.
صدای تواشیح اسالک یا من هو الله الذی ... بلند میشود که حاج آقا رئیسی صحبت هایش را سریع شروع میکند. از مردمی کردن ورزش میگوید و طراحی ساز و کار عادلانه برای همه ورزشکاران. بعد هم گریزی میزند به مطالبات ورزشکاران و قول رفع آنها را تا سال دیگر میدهد به شکلی که در حین صحبتها با آنکه وقت نیست ۷ بار مفصلا صدای کف زدن حاضرین حین صحبتها بلند میشود. دست آخر هم دعا میکند تا نهالی که ورزشکاران کاشتهاند، در تندباد روزهای سخت و پر مشغلهای که برایشان به وجود می آید مراقب و غمخوار داشته باشد.
بعد از صحبتهای رئیس جمهور، محمدرضا احمدی سریعا از روسای دوباشگاه قرمز و آبی دعوت میکند تا پیراهنهای باشگاه را به ایشان هدیه کنند. عکاسان میریزند جلو برای پیدا کردن جای خوب برای شات خوب!
۱۰ دقیقه ای از زمان اذان مغرب گذشته. رئیسی به احمدی میگوید مهمانهایی که تمایل دارند زودتر پای سفره افطار بنشینند و معطل نمازگزاران نشوند.
یک طرف مسجد سفرههای افطاری پهن است و طرف دیگر نماز جماعت به اقامت رئیس جمهور برپاست.
بعد از نماز رئیس جمهور برای دومین بار یک دریبل رونالدینیویی به همه میزند و بهجای نشستن بر سفره و محلی که محافظان تعیین کردند، میرود و کنار حسن یزدانی و حسین اوجاقی می نشیند.
ورزشکاران یک به یک میآیند کنار سفره و با رئیسی درد و دل میکنند.
افطار که تمام می شود خواهران منصوریان جلو می آیند و بعد از صحبت با رئیسی از او می خواهند تا با گرفتن یک عکس سلفی همراهی شان کند. آقای رئیسی قبول می کند و به شوخی می گوید باید آقای سجادی هم در عکس باشد.
رئیس جمهور که از عجله اش مشخص است جای دیگری برنامه دارد از آقا جمله ای را خطاب به اطرافیان نقل می کند و میرود: هر زمانی حال ورزش خوب میشه، حال دل مردم هم خوب خواهد شد ...