به گزارش مشرق، محمد صرفی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: طرح دولت برای اصلاح نظام پرداخت یارانه، واکنشهای مختلفی را برانگیخته است اما در این میان شاید از همه جالبتر و قابلتوجهتر، واکنش کسانی است که کمتر با ملاک و معیارهای اقتصادی سراغ این طرح رفته و صرفاً آن را از دریچه سیاسی و البته از نوع خاص آن، میبینند.
این طیف خاص حامی اصلی دولت پیشین بودند و حداقل از منظر سیاسی رقیب- مخالف دولت سیزدهم محسوب میشوند، یک گزاره مشترک را مطرح میکنند؛ طرح دولت گرهای از مشکلات اقتصادی و مردم باز نمیکند و تنها راه چارهسازش در سیاست خارجی - با اسم رمز «احیای برجام»- است.
برخی از این مطالب و مواضع از این دست هستند؛ «اگر برجام به سرانجام نرسد و فرو بپاشد در آن زمان فروپاشی در اتاق عمل جراحی اقتصادی دور از انتظار نخواهد بود!»، «به دلیل فشارهای اقتصادی موجود و عدم تحقق زمینههایی چون برجام، نه جامعه نشانهای از آمادگی و همراهی با این تصمیم نشان میدهد و...»، «پاسخ به حل مسئله امروزِ اقتصاد ایران را نباید در دانش اقتصادی دنبال کرد.
متأسفانه امید به حل مسائل اقتصادی امروز ایران را باید در میدان سیاست جستوجو کرد که راه آن نیز باز نیست.»، «نتیجه یکسال فرصتسوزی در احیای برجام - که مقصر اصلی آن مجلس انقلابی و حذفکنندگان مردم در انتخابات ۱۴۰۰ هستند- احیای کالابرگ (بخوانید کوپن) است.»، «جراحی بدون حل برجام و FATF بسیار خطرناک است»، «هر لحظه تاخیر و تعلل در احیای برجام و رفع تحریمها، معنی جز زیان غیرقابل جبران به اقتصاد ایران به دنبال نخواهد داشت. ضمن آنکه موضوع FATF نیز باید هرچه سریعتر حل و فصل شود.»، «امروز همه مسائل به سیاست خارجی گره خورده» و... اینها تنها چند نمونه از اینگونه مواضع و مطالب است.
طرح دولت در ابتدای راه بوده و هنوز بهطور کامل اجرایی نشده است. برنامه دولت درباره آرد و نان بهصورت آزمایشی در زنجان کلید خورده و مسئولان از آمادهسازی مقدمات و پیشنیازهای ارائه کالابرگ به جای یارانه نقدی تا دو ماه آینده گفتهاند. فارغ از این سؤال و نکته مهم که نسبت برجام با مشکلات اقتصادی کشور چیست و آیا راهحل این مشکلات برجام است یا خیر، وضعیت امروز دنیا بهگونهای است که حتی ثروتمندترین و مرفهترین کشورها نیز در زمینه «امنیت غذایی» احساس خطر کرده و به دنبال راهکارهایی برای مواجه با این وضعیت پیچیده هستند
. خشکسالی، کرونا و جنگ اوکراین سه عامل اصلی و مهم در پیدایش این وضعیت هستند. وضعیتی که باعث شده سازمان ملل نسبت به «طوفان قحطی» هشدار دهد. این وضعیت باعث شده تا بهطور آشکار «گندم» به یک سلاح جهانی تبدیل شود.
زیرا این غله- حداقل در دسترس بودن آن با قیمتهای مقرون به صرفه- کلید ثبات سیاسی و اجتماعی در بسیاری از کشورها است. در چنین شرایطی که حتی کشورهای اروپایی هم به فکر پیداکردن راهکارهایی برای عبور موفق از این وضعیت دشوار و پیچیده و بدون چشمانداز روشن برای زمان پایان آن، هستند، در ایران چه کسی را باید ملامت کرد؟ آیا باید دولت فعلی را ملامت کرد که به دنبال راهی برای جلوگیری از قاچاق آرد و فروش گندم کشاورزان به خریداران خارجی است و میخواهد مانع از آن شود که نان مردم، خوراک دامداریها نشود؟!
میتوان در برج عاج نشست و از روی شکمسیری حرفهای صد من یک غاز زد. طرح کالابرگ الکترونیک را مسخره کرد و طرح دولت برای ساماندهی آرد و نان را به باد انتقاد گرفت. اینها همانهایی هستند که مسکن مهر را مزخرف و قوطی کبریت میخواندند و به آن حمله میکردند و در زمینه مسکن آنقدر دست روی دست گذاشتند و هیچ کاری نکردند که امروز نه تنها خرید بلکه حتی اجاره مسکن برای بسیاری به یک مشکل و دغدغه بزرگ تبدیل شده است.
به ابتدای بحث بازگردیم. آیا آنطور که مدعیان اصلاحات میگویند کلید حل مشکلات اقتصادی کشور برجام است؟ مارک تواین جمله مشهوری دارد: «اگر تنها ابزار تو چکش باشد، همه مشکلات تو میخ خواهد بود.» چارلی مانگر، کارآفرین آمریکایی این نکته را «مردی با تمایل به چکش زدن» نامید و در توضیح آن گفت: «این روشی کاملاًً فاجعهآمیز برای فکر کردن و روش فاجعهآمیزی برای کار کردن در دنیاست. پس تو باید مدلهای چندگانه داشته باشی.» مدعیان اصلاحات برای همه مشکلات کشور فقط یک راهحل دارند، از آب خوردن و خشکسالی گرفته تا هر مشکل ریز و درشت دیگری.
درباره این تجویز تکراری و همیشگی مدعیان اصلاحات چند نکته قابل تأمل است؛ نخست آنکه این تجویز بیش از آنکه کارشناسی و ناشی از فکر باشد، به تعصبی کورکورانه در امر سیاست بازمیگردد. برجام یکبار امتحان خود را پس داد و نشان داد تکیه بر چنین راه و روشهایی برای حل مشکلات اقتصادی اشتباه است و نه تنها گرهای از مشکلات کشور و مردم باز نمیکند، بلکه بر آنها نیز میافزاید. میزان تحریمهایی که امروز کشور با آن مواجه است با تحریمهای پیش از عقد برجام در سال ۲۰۱۵ موید این نکته است.
البته عدهای در این میان اصرار دارند که مسئله را به رئیسجمهور سابق آمریکا یعنی ترامپ نسبت دهند و آن را موضوعی خاص و غیرمنتظره معرفی میکنند حال آنکه چنین برخوردی چیزی جز تطهیر آمریکا نیست. که اگر اینگونه بود، جو بایدن همان راه ترامپ را پیش نمیگرفت. بایدن درباره ایران، برجام و تحریمها همان سیاست ترامپ را دنبال میکند و خواستههای وی را دارد؛ تعمیم برجام به مسائل موشکی و منطقهای.
البته برخی از مدعیان اصلاحات تعارف را کنار گذاشته و آشکارا میگویند بله نباید از برجام توقع زیادی داشت. اگر میخواهیم مشکلات حل شود باید امتیاز بیشتری بدهیم و اگر نقدی هم به برجام وارد باشد آن است که در حوزه هستهای متوقف ماند و به برجام دو و سه و چهار و... شکل نگرفت و به سایر حوزهها سرایت نکرد.
باید از این آقایان پرسید فرض کنید در مسائل موشکی و منطقهای هم کوتاه آمدیم و به دشمن امتیاز دادیم، تضمین اینکه آمریکا به همینها راضی میشود چیست؟ اساساًً باید پای برجامِ چند را امضا کنیم که آمریکا از ما راضی شود و دست از خباثت و خصومت بردارد؟
آقای ظریف بهعنوان آشپز برجام، دیماه سال ۹۷ در یک مصاحبه، عبارات عجیبی را مطرح کرد: «هدف برجام اصلا اقتصادی نبود. مذاکرات ما درباره برجام تا فروردین ۹۴ (یعنی سه ماه قبل از توافق نهایی برجام) صرفا هستهای و امنیتی بود... بحثهای هستهای، امنیتی و خارج شدن از شورای امنیت بحثهای اصلی ما بود و اینکه کسی بگوید هدف برجام اقتصادی بود با واقعیات و خطوط قرمزی که برای ما ترسیم شده بود، نمیسازد... و در همه این اهداف به نتیجه رسیدیم. همه قطعنامهها هم لغو شد.»
برجام برای مدعیان اصلاحات، به قول مولوی آن بت عیاری است که هر لحظه به شکلی درمیآید. در دوره مذاکرات آب خوردن مردم هم به آن پیوند میخورد. وقتی مردم مطالبه میوهاش را کنند، باغ سیب و گلابی میشود که فعلا باید منتظر محصول ماند و عجله نکرد. وقتی هم تقش درآمد میگویند مگر هدف برجام اقتصادی بود؟ چه کشکی چه پشمی؟ حال چند سالی گذشته و مردم زیر فشار آوار تدابیر هشت ساله حضرات هستند و گمان میکنند بار دیگر وقت آن شده و که این شغال را در خم رنگرزی فرو و به جای «طاووس علیین» به مردم قالب کنند. فارغ از اینکه این شغال دیگر پشمی ندارد.