به گزارش مشرق، محمد صرفی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: امروز سالگرد برگزاری دوره سیزدهم انتخابات ریاست جمهوری است. ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا، عدد انتخابات در ایران پس از انقلاب به ۳۹ رسید. قبل از هر چیز، نفس برگزاری این تعداد از انتخابات طی این چهار دهه - با حد نصاب تقریبی سالی یک مورد- محل تامل و نکتهای افتخارآمیز است. این موضوع از چند منظر قابل تحلیل و مهم است.
پیش از انقلاب و در دوره پهلوی، انتخابات اساساً یک نمایش مضحک بود. یکی از رجال این عصر که خود سابقه نمایندگی نیز داشته در این مورد مینویسد: «نمایندگان مجلس هفتم به بعد بدون استثنا اول باید رضایت دربار پهلوی را تحصیل کنند و شرط معین را هم که رأی دادن به هر لایحهای از طرف دولت میآید به مجلس بدون اعتراض تقبل کنند آنگاه نام آنها داخل فهرست نمایندگان در آن دوره شده با تعیین آنکه از چه محل انتخاب شوند، آن فهرست به دست نظمیه مرکز و ولایات داده شده آنها هم تکلیفشان معین است و همه چیز در دست خودشان و کارکنان مخصوصی است که دارند. نظمیهها در موقع انتخابات دارالتحریری تشکیل داده هزارها اوراق مطابق فهرست دولت نویسانده حاضر میگذارند و آنها را به توسط سردستهها به افراد میدهند که در صندوق انتخابات بریزند. در این صورت نتیجه قطعی است که مطابق دستور دولت از قبل انجام شده و گاهی اهل محل بههیچوجه نمایندگان خود را نمیشناسند بلکه شاید اسمش را هم نمیدانند.»
آن رژیم دستنشانده و پوسیده رفت و جای خود را به نظامی داد که سرنوشت کشور در دست خود مردم بوده و انتخابات یکی از مصادیق و جلوههای بارز دخالت مستقیم مردم در این موضوع است. پس عجیب نیست که آن قدرتهایی که روزی در ایران ترکتازی میکردند و شاه میبردند و شاه میآوردند، امروز عصبانی باشند؛ از جمهوری اسلامی، از مردم ایران، از انتخابات و از هر چیز و هر کسی که نسبتی با آن رابطه ارباب و رعیتی نداشته و نافی آن باشد.
انتخابات ۱۴۰۰ برای این قدرتها سوزش و درد مضاعفی داشت. هشت سال دولتی بر سر کار بود که غربیها امید داشتند از طریق آن کار و اهداف خود را پیش ببرند. اگر چه از سیاستها و جهتگیریهای دولت تدبیر و امید، آبی برای مردم گرم نشد اما طرفهای غربی را امیدوار کرد که با این دولت میتوان جمهوری اسلامی را مهار کرد و آیندهای متفاوت را در مناسبات دو طرف رقم زد.
«نرمالیزاسیون» اسم رمز این مهار بود و پرونده هستهای تنها یک بهانه و قطعهای از پازل بزرگتر. رفتن چنین دولتی برای طرف غربی و دشمنان ملت ایران دردناک بود. کم نیستند تحلیلها و مواضعی در غرب که تقریباً به شکل آشکار و بیپرده تاسف خود را از پایان دولت پیشین و جایگزین شدن آن با دولت آقای رئیسی ابراز کردهاند.
یکی از عناصر ضدانقلاب در این خصوص با اشاره به حمایت از آقای روحانی در انتخابات دوره دوم خود، میگوید: «ما در انتخابات ۹۶ تحلیل داشتیم. این جوری نبود که راه بیفتیم و بگوییم اصلاحطلبیم یا عاشق روحانی هستیم. مجموعه ما، تحلیل امنیتی داشت. میخواهم بازش نکنم تا قضایای دیگر اتفاق بیفتد تا بنشینیم و مفصلتر با هم صحبت بکنیم. آیا اگر رئیسی یا قالیباف سر کار بود، این مشکلاتی که در کشور وجود دارد، الان بود؟ این تظاهراتی که ایجاد شد، آیا بود؟
میشود اینجوری هم تعبیر کرد و یکسری سناریوها را کنارش گذاشت. با توجه به شرایط سیاسی داخلی و خارجی، ما به این نتیجه رسیدیم که باید برویم پشت سر یک فردی مثل روحانی. ما شیفته و دلباخته کسی نبودیم. من همین الان هم از کاری که آمدنیوز در انتخابات ۹۶ کرد، دفاع میکنم. چون ما با تحلیل این کار را کردیم. کشور باید به نقطه جوش میرسید و اگر آدمی مثل رئیسی یا قالیباف سر کار میآمد، کار به نقطه جوش نمیرسید».
همانقدر که این تغییر برای طرف بیگانه ناامیدکننده بود، برای مردم با شور و شعف همراه بود. واقعیت آن است که کشور در بسیاری از مقاطع و بزنگاههای مهم، در وضعیت بیدولتی قرار داشت. البته از منظری عجیب هم نبود. دولت آقای روحانی تمام تخم مرغهای خود را در سبد برجام چیده بود و با فروپاشی رسمی و نهایی آن، دولت نیز از منظر ماهیتی و کارکردی دچار نوعی فروپاشی و انهدام شد به طوری که دولت پیشین در پایان عمر هشت سالهاش، بیش از آنکه یک کارنامه قابل سبک و سنگین کردن از خود برجای بگذارد، به شکل یک عبرت در تاریخ کشور ثبت شد.
دو گروه از انتخابات ۱۴۰۰ عصبانی شدند و به آن تاختند و همچنان هم بامناسبت و بیمناسبت به آن میتازند. دسته نخست بیگانگان هستند که شرح چرایی عصبانیت آنها به طور مختصر در سطور فوق بیان شد.
گروه دوم مدعیان اصلاحات هستند که از جنبههای مختلف به حماسه ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ تاختند. از نظر این عده، انتخاباتی خوب است که آنها پیروز آن باشند و اگر عرصه را به رقیب واگذار کردند، باید حضور و مشارکت مردم را زیرسؤال برد و آن را خفیف و بلکه خوار کرد. یکی از بهانههای اصلی آنها برای این هجمه، میزان مشارکت در این انتخابات است. آنان مشارکت حدود ۵۰ درصدی در این انتخابات را زیر سؤال برده و با وارونهنمایی سعی کردند و میکنند آن را مایه سرافکندگی جلوه دهند. اما اگر درست و دقیق به صحنه بنگریم، آیا میتوان چیزی جز شکوه و حماسه سیاسی دید؟
در حالی نیمی از مردم پای صندوقهای رای آمدند که دولت وقت با عملکرد عجیب و غریب خود، اصل و ماهیت دولت را در ذهن مردم ملکوک کرد. آقای روحانی در فیلم تبلیغاتی دوره اول خود گفت: «من سالهاست وقتی بین منزل و اداره تردّد میکنم و مردم را میبینم و چهرهها را مطالعه میکنم، میبینم چقدر گرفته و عبوس است و خنده در چهرهها نیست».
چند سال بعد کارگردان این فیلم اعتراف کرد؛ «متنهای سخنرانی روحانی را در سال ۹۲ من نوشتم... روز به روز با سیطره رسانهها، آدمهایی انتخاب میشوند که به شومن و بازیگر نزدیکترند تا سیاستمدار... از روحانی خواستم در فیلم بگوید من سالهاست وقتی بین منزل...»! وقتی سال ۹۸ بیتدبیری دولت آن وقایع دردناک را رقم زد، جناب روحانی با خنده به دوربین زل زد و گفت من خودم صبح جمعه فهمیدم بنزین گران شده است. ماجرای مفاسد ریز و درشت در دولت وقت و اطرافیان آنها از برادر رئیسجمهور و معاون اول گرفته تا صندوق ذخیره فرهنگیان و اختصاص بیحساب و کتاب میلیاردها دلار ارز ۴۲۰۰ تومانی به فرصتطلبان و شارلاتانهای اقتصادی، بعد دیگری از ماجراست.
به موازات این مسائل، پارسال این روزها کشور بشدت درگیر اپیدمی کرونا بود. هیچ شهری در وضعیت آبی قرار نداشت و روزانه حدود ۱۴۰ نفر فوت میکردند. به همه اینها هجوم بیامان و بمباران سنگین رسانهای دشمن را هم اضافه کنید که خود موضوعی بسیار مهم و مجزاست. با در نظر گرفتن همه این مسائل، حضور نیمی از واجدین شرایط پای صندوقهای رای را چگونه باید ارزیابی کرد؟ رویدادی مایه شرمندگی یا حماسهای افتخارآمیز؟
نکته دیگری که نباید از نظر دور داشت آنکه آنهایی در خارج و داخل به انتخابات ۱۴۰۰ و میزان مشارکت آن خرده میگیرند که ۱۲ سال پیش و در انتخابات ۸۸ که میزان مشارکت ۸۵ درصد بود هم بساطی دیگر را به راهانداختند و حماسه را به فتنه مبدل کردند.
همین قضیه به تنهایی نشان میدهد درد آنها میزان مشارکت مردم نیست و بقول خودشان؛ «انتخابات بهانه است/اصل نظام نشانه است». پارسال این موقع جلوی نمایندگیهای دیپلماتیک ایران در خارج از کشور کمین کرده و مشارکت کنندگان را مورد توهین و فحاشی قرار داده و حتی کتک میزدند و در عین حال اربابان آنها برای میزان مشارکت سیاسی در ایران مرثیهسرایی کرده و تحلیلهای آبدوغ خیاری ارائه میکردند.
رهبر انقلاب در پایان بیانات مراسم ۱۴ خرداد امسال هفت توصیه مهم داشتند. در چهارمین مورد از این توصیهها فرمودند: «دروغ و فریب و جنگ روانی دشمن را افشا کنید. یک روزی بود زمان امام، نه اینترنت بود، نه ماهوارهها به این شکل بود؛ آنجا امام میگفت که دشمن با قلم با شما مبارزه میکند؛ با قلم. امام متوجّه بود. امروز بحث قلم نیست، امروز بحث فضای مجازی است، بحث ماهوارهها است؛ جنگ روانی است؛ جنگ روانیِ همهگیر و همهجایی. نگذارید جنگ روانی دشمن در کشور تأثیر بگذارد.» انتخابات ۱۴۰۰ یکی از دهها و بلکه صدها مورد از مصادیقی است که دشمن از روی آگاهی و برخی در داخل از روی نادانی ناشی از منافع شخصی و گروهی، سعی در تحریف و وارونهنمایی ماهیت آن دارند.