به گزارش مشرق، محمدکاظم انبارلویی طی یادداشتی نوشت: حجتالاسلام سیدحسن خمینی اولین شخصیت سیاسی بود که به استقبال بیانات مقام معظم رهبری در مورد فتنه اخیر رفتند و نکات خوبی در ۶ بند از باب «جهاد تبیین» مطرح کردند.
ایشان در بیانیه خود تصریح کردند:
- دشمن ایران و ایرانی را زبون و ضعیف میخواهد
- آشوب و هنجارشکنی ثمرهای جز حاکمیت افراطیگری و هرج و مرج ندارد
- تردید بکنیم که ستیزه با دین و جنگ با آنچه در منظر مردم ارزش دینی شناخته میشود جنگ با آزادی و رفاه است.
- حفظ جمهوری اسلامی وظیفه همه است این مطالب برای روشنگری فضای فتنه ستودنی است.
ایشان در بیانیه خود در چند جای بیانیه برای برون رفت از حوادث اخیر روی گفتگوی سلایق و علایق از سوی حاکمیت با مردم و مردم با حاکمیت تاکید میکنند و مینویسند:
- ما چاردای نداریم جز اینکه همراه و همدوش یکدیگر زندگی کنیم. با هر سلیقه و نگاهی با هم گفتگو کنیم - گفتگو تنها راه برون رفت از بن بستهای اجتماعی است.
- چه معترضین چه بدنه حاکمیت گریزی از این ندارند که به گفتگو که معقول ترین راه اصلاح است تن بدهند - مجموعه نظام باید گفتگو با بخشهای مختلف مردم را آغاز کند
- بخش زیادی از اعتراض و دلخوری مردم ناشی از بسته بودن راههای قانونی اعتراض به قوانین و سیاستهاست
کلمه اول در نقد بیانیه ایشان این است:
پدربزرگ بزرگوار ایشان حضرت امام خمینی (ره) در روزهای نخستین انقلاب گفتگو با این جماعت مخالف و معترض را با همه ردهها و همه گونههای حیوانی و انسانی آغاز کردند. ثمره این گفتگو چیزی جز اغتشاش و آشوب در کف خیابان و پناهنده شدن به دشمنان ملات در خارج از مرزها نبود.
مثلا گفتگو با منافقین منجر شد اولین رئیس جمهور کشور به فرانسه پناهنده شود و رستههای نظامی منافقین به خدمت سربازی ارتش بعث عراق درآیند. آخرین گفتگوی منافقین در بعد نظامی با امام(ره) عملیات مرصاد بود که امام با یک فتوای تاریخی پاسخ ۱۷ هزار شهید ترور وخیانت همکاری با حزب بعث عراق را دادند. گفتگو با سلطنت طلبان که این روزها جزء اصلی ترین آشوبگران وسط خیابان است چه ثمری دارد؟
آنها میگویند: باید به قانون کشف حجاب زمان رضاخان برگشت، آنها ۵۰ سال پیش اموال ملت را غارت کردند و به اروپا و آمریکا رفتند حالا میخواهند برگردند. ایران را به دوران سیاه پادشاهان قدیم و جدید ببرند. سومین باب گفتگو را میتوان با عناصر تجزیه طلب کومله و حزب دمکرات و جیش الظلم بلوچ باز کرد که آنهم جز تیر و تفنگ ثمری ندارد. چهارمین باب گفتگو را میتوان با اهل فتنه ۷۸ و ۸۸ و... آغاز کرد که سابقه تفکرات آنها نشان میدهد که جز لشگرکشی خیابانی منطقی برای گفتوگو ندارند.
پنجمین حوزه گفتگو با مردمی است که گرفتار مشکلات معیشتی هستند. مثل اعتراض معلمین بازنشستگان، مال باختگان موسسات مالی و... که مطالبه گری مشروع دارند در دوران دولت آقای رئیسی هر وقت خواستند جلوی مجلس و ریاست جمهوری و استانداریها حضور یافتند. مسئولین هم با آنها گفتگو کردند. بسیاری از خواستههای آنها عملی شده و بسیاری هم در حال عملی شدن است. اگر آقای سید حسن عزیز بفرمایند چه حوزهای از گفتگو باقی میماند که نیمی از بیانیه خود را به اهمیت آن اختصاص دادند، میتوانند راهگشای برخورد و خنثی کردن توطئهها و فتنههای بعد باشد.
کلمه دوم در نقد بیانیه این است که ایشان در بیانیه خود از شهدای مظلوم نیروی انتظامی و مردم حزب اللهی و احیانا کشتههای ضد انقلاب به صورت «درهم» با عنوان «جانباختگان» یاد کردند و از خداوند برای آنها طلب رحمت فرمودند. سوالی که در ذهن خانوادههای آنها و مردم با بصیرت ایران شکل میگیرد این است که آیا کسانی که جان خود را کف دست گذاشتند برای دفاع از استقلال، ناموس و جان مردم به میدان آمدند و بیرحمانه توسط ضدانقلاب سلاخی شده و به قتل رسیدند، شهید هستند یا جانباخته!
تعبیر ایشان این است که جانباخته است. لذا اینطور به ذهن خطور میکند که برای نباختن جان نباید به میدان میرفتند. بیش از ۲۰ تن از ماموران فراجا به فجیعترین شکل ممکن به شهادت رسیدند. نام آنها به عنوان شهید در تاریخ ایران ماندگار خواهد بود.
صدها نفر مجروح شدند. تلقی مردم این است اینها شهید هستند و در تشییع آنها به عنوان یک شهید شرکت کردند و الا اگر جان باخته بودند که فقط خانوادههای آنها میآمدند.
کسانی که پرچم تجزیه طلبی داشتند و در خاک عراق مورد نوازش موشکهای نقطه زن سپاه قرار گرفتند را آیا میشود جانباخته نامید؟! اما چرا از خداوند برای آنها طلب رحمت کنیم.
دسته اول جز شهدای مظلوم ملت ایران هستند و در اعلاء علیین قرار دارند و دسته دوم جزء خائنین به کشور و ملت هستند و در قعر جهنم جای دارند. به نظر میرسد در ذهن مبارک سیدحسن عزیز اصل و فرع ماجرا خوب تفکیک نشده است. ضریبدهی به این اصل و آن فرع هم دچار ابهام است. همین دو مسئله مهم باعث شده ایشان و برخی خواص، دیر خود را به «میدان» جهاد تبیین برسانند و آبی بر آتش آشوبگری بپاشند. سر در گمی میان اصل و فرع یک ماجرا و ضریبدهی به مسایل فرعی باعث شده صورت مسئله گم شود و در پاسخ مسئله به گفتگو برسیم. گفتگو با «کی» در مورد «چی» معلوم نیست!؟ در چه «محلی» هم معلوم نیست؟! از آن طرف گفتگو، فقط صدای فحاشی و هتاکی، شلیک گلوله، آتش زدن اموال مردم و بیتالمال، عربده کشی، قرآن سوزی، مسجدسوزی، چاقوکشی و قمهکشی، اهانت به مقدسات و شلیک گلوله و... به گوش میرسد. از این طرف قول سدید، منطق و قانون ، جناب سید حسن آقای عزیز فکر میکنند کدام یک دراین جنگ جهانی رسانهای علیه ملت شنیده میشود!؟
فقط ۲۶۰ کانال تلویزیونی ماهوارهای فارسی زبان در لندن، پاریس و واشنگتن صدای آشوبگران را واتاب میدهند. در پیام رسان تلگرام، واتس آب و اینستاگرام با امکانات وسیع فنی که در دولت روحانی و اصلاحطلبان در اختیار آنان نهادهاند بیش از ۳۴۰ دروغ را همین کانالهای تلویزیونی ماهوارهای میلیونها نشر و بازنشر داده اند. صدای مظلوم ملت ایرانی که یک طرف گفتگو است چگونه میتواند شنیده شود.