به گزارش مشرق، خبر شهادت شهید محسن رضایی از ماموران تکاور ۱۱۲ عمار ایرانشهر و نحوه شهادت او را کمتر کسی شنیده و دلش به درد نیامده است.
شهیدی که شناسایی چهره اش ممکن نبود، و خاکسترش بر جای مانده، گوشتو پوست و خونش برای حفاظت از وطن، برای آرامش منو و توی سیستان و بلوچستان و ایرانی فدا شد، در آتش فتنه دشمن و گروهکهای معاند سوخت تا ما در آرامش باشیم.
یکی از مجروحان حادثه که از همکاران شهید محسن رضایی است می گوید: شب حادثه شهید رضایی به شدت مجروح شده و در ماشین گرفتار شده بود، هرچه تلاش کردیم او را نجات دهیم تلاشمان بی ثمر ماند و در اثر تیراندازی های مکرر تروریست ها خودرو دچار حریق شد و شهید خاکستر .
آخر برایم خاکسترش را آوردند
مادرش با صدای لرزان اشکهای جاری شده بر گونههایش را پاک میکند و میگوید: پسرم خودش این راه را انتخاب کرده بود، مدام کلمه شهادت بر زبانش جاری بود، او میگفتو منِ مادر بحث را عوض می کردم. آخر برایم خاکسترش را آوردند که در میدان مبارزه، در خون و گوشت و پوست خود غلتیده و مانند فرمانده اش سردار حاج قاسم سلیمانی در راه حفظ وطن سوخت و پر کشید.
مادرش میگوید: به او افتخار می کنم که هرگز از شغلی که انتخاب کرده و راهی که برگزیده ابراز پشیمانی و ترس نکرده بود.
برادر شهید می گوید: برادرم زمانی که افسر نگهبان یگان تکاوری ایرانشهر بوده، اصرار داشته و چند بار درخواست کرده که او را جزو نیروهای عملیاتی بذارند فرمانده اش هم می گوید: شهید محسن از نیروهای زبده تکاوری بوده و دو روز قبل هم یک هدیه ای به یکی از همکاران میدهند و میگوید این هدیه را داشته باشید که من شهید میشوم و این یادگار بماند.
زمانی که همکاران شهید تماس گرفتند و خبر شهادت او را دادند من خانه و کنار مادرم نشسته بودم، تا یکی دو ساعتی به مادر چیزی نگفتم، بعد گفتم مادر ظاهرا برای آقا محسن اتفاقی افتاده است، گفت از برادران انتظامی خبر بگیرید که بعد گفتیم بله خبر شهادت درست است، اول به ما گفتند که از ناحیه صورت تیر خورده و به شهادت رسیده اما بعد همکارانشان که مجروح شده اند و ماجرا را شرح دادند که شهید داخل ماشین مجروح و تیر خورده گرفتار شده و ترویست ها آنقدر به ماشین تیر زدند تا خودرو منفجر شده است.
ما هشت برادر و یک خواهر هستیم، شهید محسن فرزند آخر خانواده بود، پدرم خیلی او را دوست داشت و هر دو بهم دلبسته بودند، پدرم همیشه او را نصیحت می کرد که در این راه با خلوص نیت باشی در عملیات ها که شرکت می کنی با وضو باشی و او همیشه گوش به فرمان پدر بود.
پدرم در ۹ تیرماه امسال در روز عرفه فوت کرده و اینکه برادرم هم عاشقانه نزد ایشان رفت. شهید محسن حتی روز چهلم پدرم با دوستانش در خانه نشسته بودن و به آنها گفتن من شهید میشوم.
افتخار می کنم که برادرم در سخت ترین منطقه عملیاتی خدمت کرد
یکی دیگر از برادران شهید محسن میگوید: پلیس حافظ جان و ناموس مردم است، اولین نیرویی که در هر حادثه و رخدادی حضور دارد پلیس است، افتخار می کنم که برادرم در سخت ترین منطقه عملیاتی خدمت کرد و در مسیر حفظ جان هم میهنانش به شهادت رسید.
شهید متولد ۱۳۷۰ بود، دو هفته قبل که زاهدان آمده بود، به او گفتیم بیا برایت برویم خاستگاری می گفت: ازدواج نه! من شهادت خواسته ام و حتما شهید می شوم.
همین پلیس و برادران انتظامی هستند که ما امنیت داریم شب ها با ارامش در خانه میخوابیم و یا خانواده ما راحت تردد می کنند.
اگر پلیس نباشد اگر امنیت نباشد، خانواده های ما آرامش ندارند، اگر برادر دیگری هم داشتیم که میخواست راهش را انتخاب کند حتما او را به سمت نیروی انتظامی و سربازی در این ارگان خدوم تشویق میکردیم. با اینکه می دانیم ممکن است این راه به شهادت ختم شود با افتخار آماده قربانی شدن خودمان و خانوادیمان هستیم.
مادر شهید با همان صدای لرزان تاکید میکند: ما خانواده شهدا محکم پای انقلاب ایستاده ایم و اجازه نمیدهیم که کسی به نظام و انقلاب اسلامی ما خدشه وارد کند و تا پای جان در این مسیر ایستاده ایم.
به گفته سردار احمد طاهری فرمانده انتظامی سیستان و بلوچستان، مأموران یگان تکاوری ۱۱۲ عمار ایرانشهر در حین گشت زدن برای تامین امنیت در محورهای مواصلاتی در حوالی روستای خیرآباد از توابع شهرستان ایرانشهر مورد حمله گروهک تروریستی قرار میگیرند که در این درگیری گروهک تروریستی با سلاح کلاش اقدام به تیراندازی به سمت خودروی یگان تکاوری نموده که منجر به حریق و انفجار خودرو میشود که استوار دوم محسن رضایی از مأموران جان برکف پلیس استان به فیض شهادت نائل و سه تن دیگر از ماموران مجروح که پس از پایان درگیری از گروهک یک دستگاه پژو ۴۰۵ سرقتی و ۲ قبضه سلاح کلاش با تعداد زیادی فشنگ جنگی و یک قبضه سلاح آرپیجی ۷ با ۲ پرتابه و خرج کشف شد.
پیکر مطهر شهید استوار دوم محسن رضایی روز گذشته در گلزار شهدای زاهدان آرام گرفت.