به گزارش مشرق، وقایع کنونی کشور این احساس نیاز را به وجود آورده است که به بررسی تحلیلی اغتشاشات در تاریخ جمهوری اسلامی بپردازیم. اشتباهی که این روزها توسط بسیاری از تحلیلگران رخ داده است این است که تمام پنج اغتشاش مهم تاریخ جمهوری اسلامی را در یک نمودار بررسی کرده و آنها را از جنس یکدیگر می پندارند در حالی که ساختار و انگیزه های این اغتشاشات با یکدیگر بسیار متفاوت است و در واقع نمی توان همه آنها را در یک نمودار مورد ارزیابی قرار داد.
اولین اغتشاش بزرگ کشور در سال ۷۸ رخ داد. حرکتی که بعضی از تحلیلگران، ریشه ی آن را از دو سال پیش از سال ۷۸ و از ابتدای پیروزی جریان اصلاحات در انتخابات ۷۶ می پندارند. تصور بر این است که شبکه های جاسوسی و رسانه های ضد انقلاب از دو سال قبل این واقعه، برنامهریزیهایی را صورت داده بودند تا بتوانند میوه این برنامهریزیها را در سال ۷۸ بچینند. ماهیت اتفاقات سال ۷۸ یک ماهیت کاملاً سیاسی و بر اساس اعتراض به بسته شدن روزنامه ای به نام سلام در آن زمان بود. پهنه درگیری هم صرفاً در محدوده شهر تهران و صرفاً در فضای دانشگاهی شهر تهران اتفاق افتاد که متاسفانه به دلیل بی تجربگی ساختار پدافندی غیرعامل کشور و عدم آمادگی ساختارهای نظامی ما باهم چنین وقایعی، این اغتشاش، علیرغم کوچک بودن تبدیل به یک بحران سیاسی شد و کشور را درگیر خود نمود.
دومین اغتشاش، اغتشاشات سال ۸۸ بود که ماهیت این اتفاقات هم یک ماهیت سیاسی بود اما برنامه ریزی های منظم تری در مورد این اغتشاشات توسط سرویس های جاسوسی بیگانه از قبل صورت گرفته بود و بنا بر رویدادهای انقلاب های رنگی تصمیم داشتند از یک انتخابات مشارکت محور، یک براندازی را استخراج کند. زمان برنامه ریزی برای این فتنه از یک سال قبل از سال ۸۸ کلید خورد و علیرغم تلاش جریان های ضد انقلاب و رسانه های بیگانه، شمول این اتفاقات صرفاً در سطح شهر تهران اتفاق افتاد اما به دلیل درگیر شدن بعضی از از افراد معتقد به نظام و در درون حاکمیت، متاسفانه این وقایع به درازا کشیده شد و بیش از هشت ماه کشور را دچار بحران شدید سیاسی کرد.
سومین اغتشاش بزرگ تاریخ جمهوری اسلامی در دی ماه ۹۶ اتفاق افتاد که کاملاً متفاوت با دو اغتشاش قبلی بود، یعنی برنامه ریزی از پیش تعیین شده ی آنچنانی برای آن صورت نگرفته بود و ماهیت آن هم صرفاً اقتصادی بود و بنا بر افزایش قیمت یکباره کالاها صورت گرفت، شمول این اغتشاش هم متفاوت از سایر اغتشاشات بود چون موضوع، اقتصادی بود، قشر ضعیف جامعه را به شدت درگیر کرده بود و در واقع بعضی از معتقدان به نظام اسلامی را نیز به عنوان معترض، به میدان آورده بود که باعث شده بود که تفکیک میان معترضین و اغتشاشگران کمی دشوار شود و شمول این اتفاقات در اکثر شهرهای کشور اتفاق افتاده بود که کار را دشوار می کرد. اما به دلیل عجله و ذوق زدگی جریان های معاند از حضور گسترده مردم در این فتنه، علی الخصوص در اکثر شهرهای کشور، معاندین، نقاب از چهره برداشتند و نشان دادند که به دنبال اعتراض به مشکلات اقتصادی کشور نیستند و به دنبال براندازی و تغییر حاکمیت هستند که بلافاصله مردم، صف خود را از اغتشاشگران جدا کردند و باعث شدند که این اغتشاشات برخلاف سال ۸۸ نتواند بیش از یک ماه دوام بیاورد.
یکی از عجیب ترین اتفاقات کشور که هیچ آمادگی قبلی توسط مردم و توسط جریان های معاند و ضد انقلاب برای آن وجود نداشت در آبان سال ۹۸ رخ داد. اتفاق عجیبی که جز بیتدبیری دولت وقت، حاصل چیزی نبود و با یک بیتدبیری تمام، یک اتفاق فاجعه بار رخ داد و باعث شد که به دلیل گرانی ناگهانی و بدون اطلاع سوخت، مردم کف جامعه به عنوان معترض به خیابان بیایند و به دلیل عدم آمادگی نهادهای حاکمیتی و علیالخصوص مدیران تصمیمگیر در سطح وزارت کشور، در برخورد با معترضین، فاجعه رخ داد. این اغتشاش، شباهت زیادی به اتفاقات سال ۹۶ داشت و ماهیت آن کاملاً اقتصادی بود و شمول آن حتی کوچکترین شهرهای کشور را نیز در بر گرفت و یکی از گسترده ترین اعتراضهای اغتشاشات تاریخ جمهوری اسلامی شد و باز هم به دلیل شباهت به اتفاقات سال ۹۶، مردم بصیر و آگاه، هنگامی که متوجه سوءاستفاده جریانات معاند و ضد انقلاب شدند، بلافاصله صف خود را جدا کردند و باعث شدند که این اغتشاش، زمانی بیش از دو هفته را به خود اختصاص ندهد.
از بررسی این چهار واقعه، به این تحلیل میرسیم که تا اینجای کار، با چهار واقعه، روبرو بودیم که این چهار اتفاق، از دو نوع کاملا متفاوت بودند یعنی ما با دو نوع اغتشاشات اقتصادی و سیاسی روبرو بودیم که ماهیت، جنس، دامنه شمول و افراد شرکت کننده در این صحنه ها کاملاً با یکدیگر متفاوت بوده و لذا در تحلیل و بررسی باید آنها را در دو سبد جدا مورد ارزیابی قرار داد و نمی توان این اغتشاشات را در ادامه یکدیگر و وابسته به هم کرد.
ما در اغتشاشات اقتصادی به دلیل درگیری اکثریت مردم جامعه و حتی شهرستان های کوچک، با گستردگی بسیار زیادی مواجه هستیم و اتفاقاً همین مسئله باعث شده که به دلیل اینکه مردم غالب کشور دل در گرو نظام مقدس جمهوری اسلامی داشتند بلافاصله وقتی که متوجه شدند اعتراض، به اغتشاش تبدیل شده و توسط جریان های معاند در حال راهبری و هدایت است، صف خود را جدا می کردند و باعث میشدند که اغتشاشات اقتصادی، مدت زمان کوتاهی بیشتر به درازا نکشد اما در مورد اغتشاشات سیاسی، علیرغم درگیر بودن قشرهای کوچکی از جامعه و صرفاً شهر تهران و طیف خاصی از سیاسیون اما به دلیل اینکه ماهیت نگاه این افراد، تقابل با نظام جمهوری اسلامی بود زمان زیادی این اغتشاشات به درازا می کشید و جامعه را درگیر خود می نمود.
ما در سال ۱۴۰۱ با اتفاق بسیار متفاوتی روبرو هستیم. اغتشاشات سال جاری هیچ شباهتی، چه از حیث دامنه شمول، چه از حیث زمان درگیری و چه از حیث نوع اعتراضات، به چهار اغتشاش قبلی ندارد و با پدیده ای کاملا نو و جدید روبرو هستیم. اغتشاشات ۱۴۰۱ ماهیت کاملا فرهنگی دارد نه سیاسی و اقتصادی!
ما با یک برنامه ریزی مدون حداقل چهار پنج ساله رو به رو هستیم نه با برنامه ریزی یکساله و حتی کمتر. شروع اغتشاش سال ۱۴۰۱ را بایستی در اجرایی شدن سند ۲۰۳۰ در مدارس دنبال کرد. حرکتی بسیار خزنده که علیرغم اعتراضات مقام معظم رهبری، از سوی دولت وقت، نادیده گرفته شد و این سند، در مدارس کشور اجرا شد که نمونههای آن را در خوانش دسته جمعی ترانه های مبتذل در مدارس آن برهه می دیدیم و متاسفانه حساسیت لازم به عمل نیامد.
در ادامه این حرکت خزنده، جریان رسانهای بیگانه با برجسته سازی از چهره ی یک خواننده هتاک، فاسد و بددهن در ترکیه به نام مقصودلو تلاش کرد تا نوجوانانی که در ساختار سند ۲۰۳۰ رشد کردند هنجارهای جامعه شامل ادب و احترام را از یاد ببرند و با نفوذ موسیقی، ساختار فرهنگی ذهن یک نوجوان را به هم بریزند. از طرف دیگر، از خواننده ی مبتذل دیگری که در لس آنجلس بود به نام ساسان حیدری استفاده شد و این بار به طور مستقیم نوجوانان در مدارس، مورد هدف قرار دادند و با خواندن دو ترانه پشت سر هم، که مخاطب آن اصطلاحاً بچه مدرسه ای ها بودند مبتذل ترین و زشت ترین ادبیات را به نسل نوجوان دهه هشتادی انتقال دادند.
تلاش طراحان این فتنه به اینجا ختم نشد و در ادامه از گماشته خود، معصومه علی نژاد استفاده نمود و با طراحی چهارشنبه های سفید و شال و روسری بر چوب کردن بر روی کیوسک های برق در مناطق شلوغ شهر، این حرکت خزنده فرهنگی را ادامه داد تا به عنوان یک ضلع جدید از فتنه، خود را به خوبی نشان دهد.
گماشتگان رسانهای این فتنه، این بار سراغ بازنشستگان سیاسی فتنه ۸۸ رفتند و رسماً طرح ققنوس را کلید نمودند. زهرا رهنورد که در حصر با نقاشی یک ققنوس صورتی، عملاً اعلام شروع فتنه را رسمی کرد و در مرحله بعد، بازوهای رسانه ای همیشگی جریان معاند یعنی سلبریتی ها به کمک آمدند و با پوشیدن لباس های صورتی موضوع را به جلو بردند. در قدم اول ترانه علیدوستی و در قدم دوم بازیگر بدنام سال سابق سینما زهرا امیر ابراهیمی این حرکت را با کلیدواژه های ققنوس و انقلاب زنان ادامه دادند.
ابعاد این حرکت، در ابتدای تابستان ۱۴۰۱ با پخش شدن فیلم درخواست یک خانم از پلیس گشت ارشاد برای رها کردن فرزند بیمارش وجوه دیگری پیدا کرد و این ویدئو به شدت در فضای مجازی توزیع شد که در آن لحظه، آن اتفاق نتوانست جنبش اجتماعی لازم را به عمل بیاورد اما در اواخر شهریورماه متاسفانه فوت خانم مهسا امینی، فضایی را به وجود آورد که ضد انقلاب برای آن، چندین سال برنامهریزی کرده بود و بدین ترتیب تمام برنامه طراحی شده را به منصه ظهور رساند. به حدی این اتفاق در راستای برنامه ضد انقلاب بود که بعضی از تحلیلگران، احتمال ترور خانم امینی توسط ضد انقلاب را در این ماجرا مطرح می کنند.
ورود گسترده سلبریتی ها اعم از سلبریتی های هنری و ورزشی و فضای مجازی، نشان از متفاوت بودن این دوره از اغتشاشات داشت که جنس این اغتشاشات بسیار متفاوت تر از تمام چهار مورد قبلی بوده است و یک برنامه ریزی فرهنگی چندین ساله، جهت رخ دادن این اغتشاشات صورت گرفته است.
فلذا به نظر می رسد همانطوری که در ارزیابی میان پنج اغتشاش تاریخ جمهوری اسلامی، اتفاقات سال ۱۴۰۱ را به عنوان یک اتفاق متفاوت در نظر می گیریم و تحلیل می کنیم بایستی در در برخورد با این پدیده نیز به گونه ای متفاوت عمل کنیم.
ما در اغتشاشات مبتنی بر فرایندهای سیاسی و اقتصادی، مشاهده کردیم که علی رغم حل شدن موضوعات در سنوات بعد از اغتشاشات، اما آن موضوعات در بدنه جامعه بسیار کمرنگ شدند و اثر گذاری خود را از دست دادند و در نتیجه حساسیت جامعه نسبت به دلیل ایجاد آن اغتشاشات از بین رفت اما در موضوع اخیر، ما با یک فرایند فرهنگی مواجه هستیم و به نظر می رسد حتی پس از پایان اغتشاشات و بازگشت جامعه به شرایط عادی، اثرگذاری این فرایندها بر جامعه همچنان ادامه دار خواهد بود و در صورت عدم تبیین درست نسبت به مسائل پیش آمده ممکن است در آینده دوباره با موضوعات اینچنینی، جامعه دچار بحران شود. در نتیجه بایستی برنامه های ویژه ای برای ارتباط با نسل جدید دهه هشتادی و نودی ها از سوی مسئولین امر تدارک دیده شود و از سوی دیگر، تغییرات جدی و اساسی در مدارس به عنوان خانه ی دوم نسل جدید صورت پذیرد.