به گزارش مشرق، حسن رشوند طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت: موضوع امید توصیهای است که بارها و بارها مورد تأکید رهبرمعظم انقلاب قرار گرفتهاست؛ تا آنجا که در همین دیدار با مردم اصفهان در شنبهای که گذشت، فرمودند:«هدف دشمن متزلزل کردن ارکان اقتدار نظام است بنابراین همه باید موضوع پیشرفت را با جدیت دنبال کنند.» وی با طرح این سؤال که «چگونه پیشرفت کنیم؟» فرمودند:«پیشرفت نیازمند ابزارهای متعددی است اما مهمترین ابزار پیشرفت، امید است. بنابراین دشمن با همه توان خود روی القای ناامیدی و بنبست متمرکز شده است. دشمن تلاش دارد تا علاوه بر مردم و جوانان، حتی مسئولان نیز امید خود را از دست بدهند و متأسفانه دشمن یک امتداد داخلی هم دارد که آنها هم تلاش دارند با استفاده از روزنامهها و فضایمجازی، القای یأس و ناامیدی بکنند.»
این هشدار رهبری به پروژه ناامیدسازی مربوط به امروز و دیروز نیست و از همان روزهای اولی که رهبرمعظمانقلاب، هدایت این کشتی را برعهده گرفتند، شاهد خط ناامیدسازی دشمن و در نقطه مقابل آن، امید دادن رهبری به آینده کشور بودیم. در طول این سالها در مقابل کلان راهبرد پیشرفت کشور، دشمن استراتژی ناامیدسازی را در رأس برنامهها و توطئههای خود قرار دادهاست: «یکی از راههای متوقف کردن این ملت، این است که امید را از آنها بگیرند(۲۸/۰۶/۱۳۹۱). برای آمریکا، سیاست کور کردن نقطه امید جمهوری اسلامی، یک سیاست بسیار جدی است(۱۹/۰۵/۱۳۷۱). دشمنان سعی میکنند آینده را در چشم مردم، کدر و ناامیدکننده معرفی کنند(۰۷/۰۱/۱۳۷۱). امروز یک جریانی در داخل کشور و خارج کشور وجود دارد برای دمیدن روح یأس بهجای دمیدن روح امید(۸/۳/۱۳۹۸).» بعد از جنگ آمریکا با کره، درخصوص یکی از اردوگاههای زندانیان آمریکایی در کرهشمالی، «ویلیام مایر» افسر ارشد وقت ارتش آمریکا یک پژوهش روانشناسانه انجام داد. دراین اردوگاه که از استانداردهای بینالمللی برخوردار بود، حدود هزار نفر از نظامیان آمریکایی زندانی بودند. دراین زندان آب، غذا و امکانات بهوفور یافت میشد و از هیچیک از تکنیکهای متداول شکنجه استفاده نمیشد اما این زندان بیشترین آمار مرگ زندانیان را داشت و زندانیان بهمرگ طبیعی میمردند.
امکانات فرار وجود داشت، اما فرار نمیکردند. بسیاری از آنها شب میخوابیدند و صبح دیگر بیدار نمیشدند. آنهایی که مانده بودند، احترام درجات نظامی را میان خود رعایت نمیکردند و عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی میریختند. دلیل این رویداد، سالها مورد مطالعه قرار گرفت. نتیجه تحقیقات بهاین شرح بود: دراین اردوگاه، فقط نامههای حاوی اخبار بد بهدست زندانیان رسانده میشد، نامههای مثبت و امیدبخش تحویل داده نمیشدند. هر روز از زندانیان خواسته میشد تا درمقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که بهدوستان خود خیانت کردهاند یا میتوانستند خدمتی بکنند و نکردهاند را تعریف کنند. هرکس که جاسوسی سایر زندانیان را میکرد، سیگار جایزه میگرفت، اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود، هیچ نوع تنبیهی نمیشد. همه به جاسوسی برای دریافت جایزه که خطری هم برای دوستانشان نداشت، عادت کرده بودند.
تحقیقات نشان داد این ۳ تکنیک در کنار هم، سربازان را بهنقطه مرگ رسانده بود. با دریافت خبرهای مهندسی شده و فقط منفی، امید از بین میرفت. با جاسوسی، عزتنفس زندانیان تخریب میشد و خود را انسانی پست مییافتند. با تعریف خیانتها، اعتبار آنها نزد همگروهیهایشان از بین میرفت. از بین بردن امید، تخریب اعتماد و از بین بردن عزتنفس برای پایان انگیزه زندگی و مرگ خاموش کافی بود.این یک تکنیکی بود که برای شکنجه خاموش وعملیات روانی علیه دشمن استفاده میشد، بدون اینکه از ابزار فیزیکی شکنجه استفاده شده باشد. این واقعه، نمونهای تأملبرانگیز از کاربرد جنگ نرم در ویرانسازی یک جامعه است. جنگ نرم آن روز و جنگ شناختی امروزی که ما گرفتار آن هستیم، بهکارگیری رسانه و تبلیغات بهمنظور تأثیرگذاری بر افکار و عقاید جامعه با هدف کسب منافع سیاسی، اقتصادی، فرهنگی حتی نظامی بدون شلیک یک گلوله از سیاستی است که دشمن دراین مقطع برای کشورهای مستقلی همچون ما دنبال میکند.در عصر کنونی نیز این جنگ بهواسطه استفاده گسترده افراد از رسانهها، بهویژه رسانههای اجتماعی، بهشکل جدیتر و در مقیاس بزرگتر دنبال میشود. آنچه در این ۲ماه در کشور اتفاق افتاد و رسانههایی مانند «بی.بیسی» و «اینترنشنال سعودی» اخبار دروغ را در صدر اخبار خود قرار دادند و با ابزار هنر و ساخت فیلم و کلیپهای منزجرکننده، ناامیدی را با راهاندازی یک جنگ شناختی به جامعه ما پمپاژ کردند را باید از جنس همان رفتاری دانست که بعد از جنگ آمریکا با کره، درخصوص یکی از اردوگاههای زندانیان آمریکایی در کرهشمالی با مدیریت اخبار غیرواقعی و منفی بدون انتقال واقعیتها و اخبار مثبت صورت گرفت. دراین آشوبها دیدیم که عوامل میدانی دشمن در محیط دانشگاه و تجمعات خود به در و دیوار رنگ میپاشیدند و با تهیه عکس و فیلم از این صحنههای ساختگی و دروغ و نمایش آن در فضایمجازی و شبکههای خبرساز خارجی، اینگونه القا میکردند که خون فرزندان این ملت در فلان دانشگاه یا تجمع به زمین ریخته شده و باید مردم به کمک آنها بشتابند. در نقطه مقابل آن، شهید بسیجی «آرمان علیوردی» و «روحالله عجمیان» را به طرز فجیعی به شهادت میرسانند و بنگاه خبرپرانی سعودی، بی.بی.سی و امپراتوری رسانهای دشمن قلب واقعیت کرده و با واژه «دفاع مشروع» به شنیعترین جنایت عوامل میدانی خود مشروعیت میبخشند.
آنچه دشمنان در شرایط امروز جامعه ایران انجام میدهند، فقط جنگ روانی و سیاهنمایی مطلق از شرایط جامعه برای ایجاد یاس و ناامیدی از آینده کشور نیست، بلکه فراتر از آن ترویج خشونت و آموزش آن برای یارگیری بیشتر است تا شاید از این رهگذر بتوانند یک جنگ داخلی را پساز رساندن مردم به مرحله ناامیدی دنبال کنند. ابزار آن هم همین رسانههای دشمن، اعم از اینترنشنال سعودی، بی.بی.سی فارسی و... است که ظاهرا با زبان فارسی صحبت میکنند اما سیاستهای دشمن آشکاری همچون آمریکا و رژیم صهیونیستی را در ناامیدسازی ملت ایران نسبت به آینده تعقیب میکنند. سلاح دشمنان دراین نبرد ضعفهای درونی ماست. آنان با استفاده از ضعفهای درونی درپی تأثیرگذاری بر افکار و عقاید مردم و مسئولان هستند. بدونشک، در پس این نبرد، اهدافی نهفته است. کاهش امید، اعتماد و عزتنفس جامعه ایرانی، از اهداف اولیه و تضعیف کشور و اقتدار آن برای کسب منافع نامشروع هدف ثانویه آن است.از همینرو است که رهبر حکیم انقلاب یکی از مهمترین درسها و آموزههای شهیدان و ازجمله سیدالشهدای مقاومت، حاج قاسم سلیمانی، را موضوع امیدآفرینی میدانند و میفرمایند: «شهیدان بهما میگویند شما خوف و حزن نداشته باشید. دلسردی و نومیدی نداشته باشید. نعمت، لطف و برکات الهی را درمقابل چشم ما نگهمیدارند و این آن چیزی است که ما امروز بهآن احتیاج داریم.»