به گزارش مشرق، روزنامه همشهری نوشت: اعلام فراخوان برای ادامه اغتشاشات ازسوی جریانهای معاند در شرایطی ادامه دارد که پشتپرده طرحریزیها برای به خیابان کشاندن مردم حکایت از آن دارد که عدهای با بهرهمندی از امکانات مالی و حمایتهای رسانهای، در حال تشویق مردم برای آمدن به خیابان هستند و این در شرایطی است که خود آنها نهتنها حاضر به پرداخت هزینهای در این زمینه نیستند، بلکه از راه دور جوانان را برای ایجاد بلوا و آشوب، تهییج میکنند.
بهگزارش همشهری، برهمین اساس هم بود که در روزهای اخیر شاهد بودیم برخی چهرههای خارجنشین، ضمن بهرهمندی از حمایتهای مالی دولتها و گروههای متخاصم، در حمایت از فراخوان اغتشاش در روزهای ۱۴، ۱۵و ۱۶آذرماه بیانیه میدهند و مردم ایران و بهویژه جوانان را از راه دور به آشوب و ایجاد ناامنی در کشور که هزینههای زیادی نیز برایشان بههمراه خواهد داشت، تشویق میکنند. ماجرای فراخوانها زمانی جالبتر میشود که بدانیم عمدهترین چهرههای فراخواندهنده در خارج از کشور حضور دارند و با دریافت حمایتهای مالی و رسانهای قابلتوجه، مشغول ساماندهی اقدامهای ضدامنیتی ازسوی جوانان فریبخورده در داخل کشور هستند؛ جوانانی که تحتتأثیر تبلیغات رسانهای و فضاسازیهای سیاسی که با تهییج افکارعمومی همراه بودهاست، به خیابان میآیند و متحمل هزینههایی از قبیل مجروحیت، دستگیری و زندان میشوند.
این درحالیاست که بررسی اعترافات دستگیرشدگان حوادثاخیر حکایت از آن دارد که بخش قابلتوجهی از آنان تحتتأثیر القائات صورت گرفته ازسوی رسانهها و چهرههای خارجنشین به خیابانها آمدهاند. آنها اذعان کردهاند از سر هیجان و احساسات، فراخوان افرادی را باور کردهاند که خود در داخل کشور نیستند و از راه دور به هزینهسازی برای مردم ایران میپردازند.
ترسوهای دردسرساز
هزینهسازی برای شهروندان عادی ازسوی جریانهای معاند و ضدانقلاب در شرایطی است که مقامهای مسئول در کشور در هفتههای اخیر بارها بر این موضوع تأکید کردهاند که جریانهای ضدانقلاب با انجام سرمایهگذاریهای کلان، درحال تلاش و برنامهریزی برای شعلهور نگه داشتن آتش ناآرامیها در شهرهای مختلف کشور هستند. بررسیهای انجام شده ازسوی دستگاههای امنیتی درمیان جمعیت بازداشتشدگان در حوادثاخیر نشان میدهد بخش قابلتوجهی از جوانان دستگیر شده، تحتتأثیر القائات جریانهای معاند، برای به خیابان آمدن تحریک شدهاند؛ جریانهایی که زمینهساز تحمیل خسارتهای معنوی، مادی و جسمی قابلتوجهی به مردم عادی شدهاند.
در این میان آنچه بیش از هرچیز بهچشم میآید، نقشآفرینی افرادی است که با دریافت مبالغ کلان، درحال دامن زدن به آتش ناآرامیها در ایران هستند؛ رویکردی که مردم کوچه و خیابان مهمترین آسیبدیدگان آن هستند؛ چهرههایی مانند ابراهیم حامدی، نازنین بنیادی، مسیح علینژاد و... که از اصلیترین گردانندگان این صحنه ضدامنیتی بهشمار میروند. این درحالیاست که سوابق فعالیتهای چنین چهرههایی نشان میدهد آنان در کمال عافیتطلبی و ادامه روال زندگی عادی خود، مشغول فضاسازی باهدف به خیابان کشاندن جوانان ایرانی هستند؛ ترسوهایی که اگرچه دستشان به ایران نمیرسد، اما روی احساسات جوانان ایرانی حساب ویژهای باز کردهاند و میکوشند با انتشار فراخوانهایی، عدهای را برای تحقق نیتهای شوم خود، به خیابان بکشانند.
نسخهپیچی از لسآنجلس
یکی از این چهرهها ابراهیم حامدی، مشهور به ابی است؛ خوانندهای که اخیرا در لسآنجلس مشغول تحریک افکارعمومی و احساسات جوانان در ایران بوده و بدون تحمل هیچ زحمت و مشقتی، درحال هزینهسازی برای جوانان و مردم ایران است. این درحالی است که وی تا پیش از آغاز حوادثاخیر همواره تأکید میکرد «سیاسی» نیست و فقط «یک خواننده» است، اما اکنون در قامت یک فعال سیاسی در حال تهییج افکار عمومی است.
فعالیتهای ابی در سالهای اخیر نشان میدهد او برای کسب درآمد حتی حاضر است با دشمنان ایران نیز وارد همکاری مشترک شود؛ رویکردی که اجرای کنسرت در عربستانسعودی طی سالهای اخیر نمود بارزی از آن بهحساب میآید. این اقدام که با واکنش گسترده ایرانیان در شبکههای اجتماعی همراه شد، ابی را وادار به عذرخواهی کرد، اما عملکرد او در جریان حوادثاخیر نشان میدهد این خواننده لسآنجلسنشین همچنان در حال تجویز نسخههایی برای جوانان ایران است که خود جسارت اجرای آنها را ندارد و صرفا در حال نسخهپیچی برای افکار عمومی داخل کشور است.
وقتی نقابها کنار میروند
یکی دیگر از این چهرهها، مسیح علینژاد است؛ فعال سیاسی ضدانقلاب که در قالب روزنامهنگاری این روزها مشغول تهییج افکارعمومی و تلاش برای به میدان کشاندن جوانان ایرانی است. این درحالی است که همین چندی قبل اسنادی منتشر شد که از انعقاد قراردادی به ارزش بیشاز ۲۳۱هزار دلار با دولت آمریکا ازسوی علینژاد حکایت داشت؛ مبالغی که بهمنظور «تهییج احساسات عمومی مردم علیه نظام» و «ترسیم چهرهای منفور از جمهوریاسلامی در افکارعمومی» پرداخت شدهاست.
پیشاز این نیز برخی رسانههای آمریکایی اسنادی منتشر کردند که نشان میداد علینژاد بین سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸، ۳قرارداد با «شورای مدیران خبررسانی» وابسته به دولت آمریکا منعقد کردهاست؛ سازمانی که «صدای آمریکا»، «رادیو فردا»، «رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی» زیرنظر آن فعالیت میکنند.
در قراردادهای منتشرشده، این شورا در قامت «کارفرما»، قراردادهایی را با مبالغ مختلف با علینژاد بهعنوان «کارپذیر» منعقد کرده تا وی براساس منویات دولت آمریکا، به محتواسازی علیه جمهوریاسلامی بپردازد. وی در یکی از این قراردادها با دریافت بیشاز ۶۱هزار دلار، به ارائه خدمات بهعنوان مجری، نویسنده و گزارشگر برای بخش فارسی «صدای آمریکا» در بازه زمانی «۲۷ مه ۲۰۱۵» تا «۳۰سپتامبر۲۰۱۶» (۶ خرداد ۱۳۹۴ تا ۹ مهر ۱۳۹۵) موظف شدهاست؛ قراردادهایی که اسناد ادامه آنها تا سال ۱۳۹۷نیز منتشر شد.
تجویز نسخه «حمله به ایران»
علاوه بر اینها خبرنگاران رسانههایی مانند سعودیاینترنشنال، بیبیسی فارسی، منوتو و... نیز در روزهای اخیر تلاش پیگیرانهای را برای به خیابان کشاندن جوانان ایرانی صرف کردهاند؛ رسانههایی که از حمایت مالی گسترده دشمنان ایران برخوردارند. خبرنگاران این رسانهها که بررسیها نشان میدهد حقوق کلانی هم دریافت میکنند، در روزهای اخیر با انتشار اخبار جعلی و گمراهکننده درحال سوءاستفاده از احساسات جوانان ایرانی هستند.
در این میان اما تناقضهای چهرههایی مانند مسیح علینژاد که در قالب قراردادهایی مشغول پیشبرد منویات دولتهای متخاصم علیه جمهوریاسلامی هستند، تا جایی ادامه یافته است که در روزهای اخیر درخواست «حمله نظامی» به ایران از سوی ناتو را مطرح میکنند.
علینژاد درحالی با ادعای حمایت از ایرانیان که مدعی است «جمهوریاسلامی آنان را کشته»، مشغول فضاسازی رسانهای است که از سوی دیگر، از ناتو میخواهد برای «نجات مردم» به ایران حمله نظامی کند؛ درخواستی که تحقق احتمالی آن، زمینهساز کشته و مجروح شدن تعداد زیادی از مردم عادی و افراد بیگناه، ازجمله کودکان خواهد شد و خسارتهای بسیاری را برای زیرساختهای کشور بههمراه خواهد داشت. چنین رویکردی که البته با حمایتهایی نیز در شبکههای اجتماعی ازسوی برخی مواجه شد، نشان میدهد برخی که از راه تهییج احساسات عمومی در ایران مشغول کسب درآمد هستند، همچنان در مسیر هزینهسازی برای مردم کوچه و خیابان گام برمیدارند.
علاوه بر چهرههایی که در ماههای اخیر بهعنوان حقوقبگیر دولتهای متخاصم درحال دمیدن در آتش ناآرامیها در ایران بودند، برخی جریانهای ضدانقلاب نیز نقشی محوری در شعلهور نگه داشتن آتش آشوبها در ایران داشتند که گروهکهای تجزیهطلب با در پیش گرفتن رویکردهای تروریستی، از آن جملهاند.
هزینههایی بر دوش مردم
براساس گزارشهای موجود، پساز آغاز حوادثاخیر در ایران به بهانه فوت «مهسا امینی»، گروهکهای تجزیهطلب فعال در منطقه اقلیم کردستان عراق، دور تازهای از فعالیتهای ضدامنیتی خود را علیه جمهوریاسلامی آغاز کردند. برهمین اساس هم بود که بررسی نهادهای امنیتی نشان میداد این گروهکها با اعزام نیروهای خود به داخل شهرهای ایران، بهویژه در شهرهای غربی و کردنشین کشور، به تحریک احساسات عمومی مشغولند و رویکرد دامن زدن به ناامنیهای شهری را دنبال میکنند.
براساس آمارهای اعلام شده ازسوی نهادهای مسئول، در جریان حوادث اخیر حدود ۱۰۰نفر از عوامل گروهکهای تروریستی حاضر در شمالعراق، ازجمله کومله و حزب دمکرات، در جریان اغتشاشات دستگیر شدهاند؛ آماری که نشاندهنده افزایش چشمگیر فعالیتهای ضدامنیتی و البته مسلحانه ازسوی این گروهکهاست.
دمیدن در آتش ناآرامیها در شرایطی از سوی برخی چهرهها و جریانهای «ایرانستیز» همچنان ادامه دارد که چنین رویکردی در ماههای اخیر هزینههای هنگفت مادی و معنوی را متوجه جامعه و مردم ایران کردهاست. در روزهای اخیر شورای امنیت کشور در بیانیهای اعلام کرد در جریان حوادثاخیر بیشاز ۲۰۰نفر، ازجمله مدافعان امنیت و همچنین مردم عادی به دلایل مختلف جان خود را از دست دادهاند.
ازسوی دیگر وارد آمدن خسارتهای سنگین در حوزههای اقتصادی و زیرساختی از دیگر نتایج استمرار ناآرامیها در هفتههای اخیر بودهاست. مطمئنا جبران خسارتهای مستقیم و غیرمستقیم ناشی از حوادثاخیر نیازمند صرف بودجههای کلانی است؛ بودجههایی که میتوانست باری از دوش اقتصاد کشور بردارد و در حوزه تقویت زیرساختهای کشور مصرف شود. براساس آمارهایی که در روزهای اخیر ازسوی مقامهای وزارت کشور منتشر شده، تاکنون ۱۷هزار میلیارد ریال به مکانهای دولتی و خصوصی، اشخاص، خودروها، منازل و... خسارت وارد و فروشگاهها و مغازههایی نیز غارت شدهاند یا ازسوی اغتشاشگران به آتش کشیده شدهاند. در این میان بررسیها نشان میدهد خسارتهای غیرمستقیم اقتصادی بهمراتب بیشتر از خسارتهای مستقیم بوده و کسبوکارهای مختلف را متاثر و به روند رشد اقتصادی کشور آسیبهایی وارد کردهاست. تحلیلگران معتقدند یکی از راهبردهای مدنظر در این عرصه، افزایش فشارها بر کسبوکارها بوده تا در کنار اهرم تحریمها، اقتصاد کشور با بحرانهای عدیدهای مواجه شود؛ رویکردی که اگرچه ناکام مانده، اما هزینههای سنگینی را برای مردم و فعالان اقتصادی بههمراه داشتهاست.