به گزارش مشرق، مهدی جهانتیغی فعال رسانهای طی یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشت:
سفر رئیسی به خراسان جنوبی در قالب دور دوم سفرهای استانی حاوی تصاویری از حضور مردم در استقبال از رئیس جمهور محترم بود که نباید از کنار آن به راحتی گذشت.
۱- شاید قبل از شروع بحث این نکته مورد پیشداوری قرار بگیرد که سفر رئیس جمهور به یک استانی همانند خراسان جنوبی که بخشهای قابل توجهی از آن از مناطق محروم یا کمتر توسعه یافته کشور محسوب میشود و اکثریت مردم آن به صورت سنتی از مدافعان پایدار و پای کار انقلاب هستند و همواره در انتخاباتها نیز در بالاترین سطح مشارکت در کشور بودهاند و همچنین بنا به برخی دلایل اجتماعی و سیاسی به آیت الله رئیسی نیز علاقه مندی سنتی و قدیمی داشته و همچنان دولت فعلی را مطلوب و همراه خود میدانند و امیدوار به فعالیتها و برنامههای او هستند؛ بنابراین تصاویر استقبال مردم خراسان جنوبی از رئیس جمهور چه نکته خاص قابل توجه و جدیدی و حتی مفیدی برای امروز کشور دارد؟! اما نکته دقیقا همینجاست؛ وقتی درباره ایران و وضعیت او سخن میگوییم باید وجود چنین واقعیتهایی را دید که اتفاقا بسیار گستره قابل توجهی را هم شامل میشود.
اشتباه بسیاری از محافل تحلیلگر در داخل و خارج از ایران ندیدن و چه بسا درک دقیق نداشتن از وجود چنین گسترههای مردمی و اجتماعی است که در سرتاسر کشور پراکنده است و به نوعی تمام نقاط ایران را هم در بر میگیرد. حتی در کلان شهرهای بزرگ ایران نیز همین معادله به نوعی حاکم است و مناطق و محلات مهمی از این شهرها نیز با چنین واقعیتهای جمعیتی و انسانی رو به رو هستند. این گستره بزرگ با هر تحلیلی وجود حقیقی دارد، گرچه رسانه شبانه روزی و ثابت ندارد، ولی در اجتماعات ایران اکثریت هست، زندگی میکند و اتفاقا در بزنگاههای کشور بیش از همه تاثیر گذار است.
۲- اما در فضای مجازی این گستره بزرگ جمعیتی و اجتماعی عمدا تلاش میشود که در معادلات سیاسی و راهبردی کشور به حساب نیاید و یا کوچک نمایی یا معمولی به نظر برسد. بنابراین بیایید مجددا جنگ اخیر رسانهای که در بالاترین سطح جهانی آن علیه ایران اجرا شد را با هم بنگریم. اکثریت تصاویر پخش شده در جنگ رسانهای اخیر در یک قاب بسته از برخی میادین، خیابانها و امکان خاص و محدود به عمده کلان شهرها و اندکی از این تصاویر هم متعلق به برخی از شهرهای کوچک است که آنجا هم بیشتر حادثه و یا رویداد چالش برانگیزی اتفاق افتاده و در غیر اینصورت خبری از اعتراضات چشمگیر در آن شهرها نبوده است. در تمام طول این نزدیک به سه ماه جنگ بزرگ رسانهای علیه ایران چند خبر و تصویر از شهر زابل در سیستان و بلوچستان یا از شهر نهبندان در خراسان جنوبی دیدید؟ یا مشابه این شهرها در شرق، غرب، شمال، جنوب، مرکز ایران در حال اعتراض، مشابه آنچه چهارراه ولیعصر یا شهرک اکباتان در تهران اتفاق افتاد، مشاهده کردید؟! هیچ و تقریبا زیر صفر! نه تنها به لحاظ کمی و عددی بلکه به صورت کیفی نیز فاصله آنقدر بزرگ است که تصور اعتراضات مشابه را سخت میکند.
۳- اما قبل شروع بند سوم این نکته را باید گفت که منظور نگارنده از این نوشته این نیست که رضایت عمومی در کشور در سطح بالایی قرار دارد، منظور دغدغه و رسیدن به درک درست و مطابق با حقیقت از سطح عمق نارضایتی و ناامیدی مردم و برآورد درست از مطالبات اصلاحی و فهم صحیح از نوع واکنش اکثریت مردم به وضعیت فعلی، اتفاقات ماه های اخیر و و آینده کشور است. حال برگردیم و دوباره به صحنه اتفاقات اخیر در کشور نگاهی بیاندازیم؛ نه تنها هیچ تصویر تثبیت شدهای از این گستره بزرگ جمعیتی و جغرافیایی که گفته شد در جنگ رسانهای اخیر نیست، بلکه، هم دشمن این تصویر مهم و حقیقی را عمدا حذف کرده، و هم ما ناخودآگاه یا از سر غفلت یا از عدم هنرمندی در نشان دادن آن یا بدتر از همه از سر انفعال و کم به حساب آوردن این واقعیت بزرگ نسبت به آن کوتاهی کردهایم. عجیبتر اینکه خیلی از تحلیلگران و سیاستمداران نیز به همین مساله و ادراک ناقص مبتلا شدهاند و یا به تعبیر درست تر در همین دام ذهنی گرفتار شدند. بسیاری از نسخههایی که این روزها چه برخی خودیها و چه سیاست زدگان و یا برخی منفعلان برای اداره و آینده کشور تجویز میکنند، با بیتوجهی به گسترههای جمعیتی تکراری در جمهوری اسلامی ارائه میشود. خوبتر که بنگریم تمام بحث و گفتارشان و عزم و جزم شان یا درباره و در تلاش برای درک آن قابهای بسته است یا تحت تاثیر افراطی از آن اقلیت قرار دارند. برخی نیز اساس همهی نگرش ها و رویکردهایشان را همان تصاویر رسانهای و دور از اکثریت قرار دادهاند که اتفاقا عمدتا در خارج از ایران تدوین میشوند.
باید بپذیریم تعداد قابل توجهی از نخبگان و فعالین کشور با رسانه زدگی، زیست مجازی، زندگی در محیط های خاص شهری و یا گرایش های انحرافی در علوم انسانی یا غیر منطبق با جامعه ایرانی دچار ادارکهای ناقص از برخی واقعیتهای کشور شدهاند. به همین دلیل کار به نقطهای رسیده که نه تنها درک درستی از گذشته و شرایط فعلی کشور ندارند بلکه درباره آینده نیز بدتر از گذشته و شرایط فعلی کشور قضاوت میکنند. ضمن اینکه یک سوال مهمتر این است که مشابه این گستره جمعیتی و اجتماعی گفته شده، چه میزان گسترههای جمعیتی با سلایق مختلف فرهنگی و سیاسی دیگری داریم که به طور مثال جدای از بحث جمهوری اسلامی، مخالف کوچکترین خدشه به ایران قوی نیستند؟! این گسترههای چند ده میلیونی چرا گاهی در تحلیلهای تصمیم گیران و تصمیم سازان به یکباره تبدیل به یک اقلیت میشوند؟ ریشه واقعی این خطا در ادراک و محاسبات کجاست؟!