به گزارش مشرق، کانون ایرانشناسی دانشگاه تهران در پنجمین روز از دیماه ۱۴۰۱ با سخنرانی «رضا شعبانی» پژوهشگر تاریخ و استاد دانشگاه شهید بهشتی، «حبیب الله فاضلی» عضو هیات علمی دانشگاه تهران، «علی کالیراد» عضو هیات علمی دانشگاه تهران و با قرائت پیامی از سوی دکتر «فرهنگ رجایی» نویسنده، مترجم و پژوهشگر علوم سیاسی و نیز با حضور چهرههایی چون «مهدی فدایی مهربانی» عضو هیات علمی دانشگاه تهران گشایش یافت.
در این مراسم «علی افسری»، دبیر کانون ایرانشناسی به نمایندگی از اعضای شورای عمومی، توضیحاتی درباره روند تشکیل کانون ارائه داد.
سه نکته در باب فضیلت ایراندوستی
در ابتدای آیین گشایش کانون، چکیده پیام فرهنگ رجایی در خصوص هنجاری و تجویزی نبودن و برعکس مستدل و معتبر بودن اصطلاح «فضیلت ایراندوستی» قرائت شد. وی در این چکیده عنوان کرده است: نکته اول برآمده از باورمندی من به فلسفه موحدانه وجودگرایی است که در سنت قدیم اندیشه در ایران، صورتی از «وحدت وجود» تصویر و تعریف میشود. براساس این نگرش هیچ مقوله و مستدحثهای تصادفی نیست. ارتباط آن با بحث حاضر، تصادفی و بیحساب و کتاب نبودن تولد منِ نوعی در آسیا و در نقطهای از فلات ایران است. پس، بر من نوعی یک فرض عین و یک اقدام فضیلتمند این است که این وطن را پاس و دوست بدارم و در حفظ شأن تاریخی و فرهنگی آن قدم بردارم.
نکته دوم، مقوله هویت، معنا و جنبههای آن بیش از سه دهه و به ویژه از ۱۳۸۲ دغدغه من بوده است. در آن سال با نشر کتاب «مشکله هویت ایرانیان امروز» برای اولین بار آن را علنی کردم. بدون اینکه بخواهم در اینجا به بحث هویت و لایههای آن وارد شوم، مدعی هستم و تاریخ گواه بیطرفی است که افراد، گروهها و سامانهایی در «تاریخ انسانی» بازیگرند که هویت بومی-جهانی استوار دارند و انشقاقی بین این دو مقوله اگر وجود داشته باشد از نوع معرکه آرا است و گفتوگو با نتیج توانمندسازی همگانی. بیدلیل نیست که دورههای بازیگری ایران خواه دوره هخامنشی و خواه دوره صفوی متناقضنمای خودتعریفی فردی و خودتعریفی جمعی بومی-جهانی است که وجه مشخصه، قاعده بازی، و مذهب مختار آن زمان بود.
نکته یا سبب سوم برای فضیلت بودن ایراندوستی، به ویژگی یا ویژگیهای خاص ایران و ایرانیت مربوط میشود که وقتی ناجانبدارانه و براساس واقعیات تاریخی و فرهنگی مورد بررسی و مشاهده قرار گیرند دلالت بر این دارند که ایران به عنوان یک حوزه تمدنی، یک کشور و یک انگاره، ارزش و شایستگی دوست داشتن و تکریم دارد.
وی در ادامه بیان داشته امیدوارم این سه استدلال ضرورت فضیلت ایراندوستی را برای هر شهروند نوعی ایرانی روشن کرده باشد. اما البته صرف دانستن این فضیلت تحقق و بروز آن را تضمین نمیکند؛ تحقق ایراندوستی در گرو رعایت قانون عقل دوستی و هنر تحقق قواعد آن است.
گفتمان هویت ملی میتواند خود را به پارادایم تبدیل کند
در ادامه دکتر حبیب الله فاضلی به سخنرانی پرداخت و گفت: بازگشایی کانون ایرانشناسی برای من به نحوی تجدید خاطره است. تقویت گرایشهای انتقادی نسبت به هویت ملی و تجزیهطلبانه در دانشگاهها از عوارض گفتمان اصلاحات در دهه هشتاد بود. بدیهی است که توجه و برجسته کردن ظرفیتهای ملی و تقویت حس وطندوستی و همبستگی ملی پادزهری مقابل این گرایشها بود که در حد بضاعت دانشجویی با تعدادی از دوستان با تشکیل کانون ایرانشناسی در آن سالها انجام دادیم. از آن تجربه خیلی راضی هستم و وقتی به گذشته نگاه میکنم آن را یکی از تجارب مفید خودم میدانم و همیشه این باور را داشتهام که هرکس برای سرافرازی کشورش تلاش کند و عمرش را در این راه صرف کند، حتما عاقبت بخیر خواهد شد.
وی افزود: احساس وظیفه همگانی و نهادسازی برای مواجهه با وضعیت کنونی ضروری است. تصور من این است که نهادسازی همیشه جواب میدهد، مخصوصا در شرایطی که دیوانسالاری رسمی و دولتی بسیار کُند، فربه و پرهزینه است. حتما نهادسازی چابک، کم هزینه و کم توقع که با حضور افراد علاقمند تشکیل میشود و البته ذهن سایبری هم دارند بخوبی جواب میدهد و موفق خواهد شد بهویژه در شرایطی که خلا روایتهای جدی وجود دارد، گفتمان هویت ملی میتواند خود را به پارادایم تبدیل کند. در شرایط فعلی بستر اجتماعی و دانشجویی هم کاملا آماده است و همه آمارها و تحلیلها نشان میدهد که همه به سرنوشت ملی حساس هستند.
وی در پایان سخنانش یادآور شد: به نظر من کانون باید در فعالیتهایش چند چشمانداز نظری را بهعنوان مبنا مورد توجه قرار دهد؛ نخست اینکه ایران را نمیتوان به دوره خاصی تقلیل داد. باید به امتداد تاریخی و تکاملی دیدن هویت سیاسی و تاریخی ایران بهعنوان ملتی تاریخی، پیشامدرن و پیشاناسیونالیسم توجه داشته باشد. باستانگرایی خام و باستانزدایی آسیبهای جدی به ساختار هویت ملی ایرانی خواهد زد و دوم اینکه دولت و همه ما باید بدانیم که هویت و هویت ملی یک پدیده منجمد و ثابت نیست که یکبار برای همیشه همبسته شده باشد و دلخوش باشیم که همیشه هم پایدار و ثابت خواهد ماند.
ایرانی بودن، فضیلت است
رضا شعبانی سخنران بعدی آیین گشایش کانون بود که اظهار داشت: ایرانشناسی یعنی شناخت انواع فرهنگهای تمدن ایرانی، شاخههای فرهنگی مختلف از جمله سبک زندگی، خوراک، پوشاک و... که تنوع شدید آنها در این سرزمین گویای غنیبودن تمدن آن است.
وی یادآور شد، آثار تاریخی و فرهنگی بیبدیل در سرتاسر وطن عزیزمان مایه غرور و سربلندی انسان ایرانی است و همچنین نفوذ گسترده زبان و فرهنگ ایران در میان مردمان جوامع مختلف ناشی از جذابیت و پویایی این دو عنصر در طول تاریخ تمدن انسانی است.
دکتر شعبانی خیانت به وطن، عدم عشقورزی به هویت ملی و کنار گذاشتن منافع ملی را خطایی بزرگ و دارای عقوبت الهی دانستند و در نهایت تاکید کردند که ایرانیبودن فضیلت است، این فضیلت در اخلاق، رفتار، انسانیت و زبان ایرانی تجلی پیدا میکند.
هم درباره امید و عظمت ایران بگوییم هم بیمهای کنونی و طوفانهایی که از سر گذراند
علی کالیراد آخرین سخنران این مراسم بود. وی گفت: وقتی درباره ایران و ایرانشناسی صحبت میشود اکثرا از امیدها و عظمتها گفته میشود، اما گاهی اوقات جا دارد از بیمها هم گفته شود. برای مثال کشور لهستان یک امپراتوری و بزرگترین کشور اروپایی در قرون وسطی بود. در ۱۷۷۲ این امپراتوری از صفحه روزگار محو شد و مابین سه امپراتوری دیگر تقسیم شد. سالهای سال حوادثی اتفاق افتاد تا لهستان به عنوان یک کشور مستقل، بار دیگر سر برآورد. اما آیا مانایی و پایداری موجودیتهای کشورها در دنیا تضمین شده است؟ خیر. ملتها در بزنگاهها، ناگزیر هستند که درباره کیستیِ خود تامل کنند. کشوری مانند ایران تا آستانه فروپاشی پیش رفته است.
به گفته کالیراد، از یکصد سال پیش تاکنون میتوانست موجودیتی به نام ایران نباشد. ایرانیان در برابر این هجمه و طوفان چگونه میاندیشیدند؟ انواع و اقسام ارتشهای بیگانه، بلایا و مشکلات وجود داشت و ایرانیانی از بین رفتند. در تصویر ذهنی ما کجا هستند؟ ما نسبت به تاریخ خودمان بیگانهایم. تاریخ فقط عظمتها نیست؛ تاریخ، مصائب، رنجها، جنایتها و سقوطها هم هست. ما وقتی میخواهیم با یک پدیدهای به نام ایران که در تاریخ جهان شگرف است، مواجه شویم، لازم است که شایسته همین پیچیدگی و عظمت مواجه بشویم نه با نگاههای سادهانگارانه.
وی افزود: کسانی که علاقه و دغدغه ایران را دارند باید جدیتر به پرسشهای ایران چیست و ایرانی کیست؟ تامل کنند. در صدسال گذشته پاسخهایی داده شده است و حتی پاسخهای تقلیلگرایانه بوده است. از عناصر مختلف هویتی یکی را برجسته و بقیه را کمرنگ کرده است مانند اینکه عنصر ایرانی و اسلامی را مقابل هم قرار دادهاند و دولتهایی که نقش گفتمانسازی داشتهاند. باید با نگاهی مستند، علمی و بدون پیشداوری به سراغ این پرسشها رفت و جدیتر اندیشید و گفتوگو کرد.