سرویس فرهنگ و هنر مشرق - فیلم یادگار جنوب ساختۀ حسین دوماری و پدرام پورامیری در روز دوم جشنواره، در سالن اصحاب رسانه (سینما ملت) و کاخ جشنواره (برج میلاد) به نمایش درآمد.
خلاصه داستان: وحید (وحید رهبانی) که دیوانهوار عاشق شیدا است، بعد از به کما رفتن او، با رعنا (الناز شاکردوست) ازدواج میکند، کسی که قلب اهدایی شیدا به او پیوند خورده است.
فیلم یادگار جنوب، ایدۀ جذابی دارد. مردی به دنبال عشق از دست رفتۀ خود، با زنی به نام رعنا (الناز شاکردوست) ازدواج میکند که قلب معشوق اکنون در سینۀ او میتپد. اما این ازدواج، سرانجام خوبی ندارد و به حرمان میانجامد.
وجه دیگری که مخاطب را غافلگیر کرده بر جذابیت فیلم افزوده، روایت غیرخطی قصه است. مشخصه بارز فیلمهایی که روایت غیرخطی دارند، این است که مخاطب را برمیانگیزد که فیلم را دوباره تماشا کند بلکه ظرایف بیشتری از آن را کشف نماید. اما فیلم یادگار جنوب در کلیت خود، فیلمی نیست که مخاطب آن را دوست داشته باشد و بخواهد دوباره تماشایش کند!
دو کارگردان جوان این فیلم که نزدیک به سی سال دارند، بعد از فیلم جاندار (1397) حالا در دومین ساختهشان فن فیلمسازی خود را به رخ میکشند. فیلمنامه در طول نزدیک به چهار سال، توسط همین دو کارگردان نوشته شده. نتیجه، فیلمی پرهیبت اما بیروح از کار درآمده لست؛ مانند برخی غذاهای رستورانی که فقط ظاهر خوبی دارند.
حسین دوماری و پدرام پورامیری، بعد از نگارش دو فیلمنامه شنای پروانه (1398) و سریال یاغی (1400) برای محمد کارت، در تکنیکهای نگارش و کارگردانی پیشرفتهای خوبی داشتهاند. وجه مشترک این چهار فیلمنامه، خشونت وافر مستتر در برخی شخصیتها و بهتر است بگویم وقاحت افراطیِ آنها است. این خشونت افراطی در فیلم یادگار جنوب، از سوی شخصیت صالح (پژمان جمشیدی) بروز مییابد و مانند آثار قبلی، از حد باور خارج میشود به طوریکه حتی خود بازیگر هم آن را باور نکرده، در بازیاش هم ظهور و بروز یافته است.
اما این فیلم، بازیهای خوبی هم دارد. مانند نقش سحر دولتشاهی و صابر ابر (با گریم عجیب و ناشناخته او) که میتوانند نامزد دریافت جایزۀ بازیگر نقش دوم باشند. خود شخصیت وحید (وحید رهبانی) نیز بازی خوبی دارد، مخصوصاً سکانس بیمارستان که خبر درگذشت شیدا را به او میرسانند و او نقش عاشق و غضبان را توأمان بازی میکند.
موسیقی جنوبی فیلم، با سازهای کوبهای و نیانبان، بسیار شنیدنی و گوشنواز است. طراحی صدای فیلم (علیرضا علویان) نیز متفاوت است. اغلب زمان فیلم، به سکوت میگذرد و حتی آمبیانس محیط نیز کمتر به گوش میرسد. طراحی صحنه و فیلمبرداری، حس شکوه و زیبایی را همزمان با غم و حرمان به مخاطب منتقل میکنند.
اما آنچه که فیلم را به زوال برده و غیر قابل باور کرده، عشق اسطورهای مستتر در فیلم است. عشقی که به افسانهها و قصههای پریان پهلو میزند. برای مخاطب، عشق جنونوار وحید به شیدا قابل پذیرش نیست. سازندگان حتی تلاش نکردهاند که موارد دیگر از شخصیت وحید را قابل فهم کنند؛ مانند شغل، خانواده و سلایق او. بسیاری از مواردی که مخاطب از وحید میداند مبتنی بر برخی دیالوگهای گذرا هستند که از قضا، در جای خود نیز بیان نمیشوند و مخاطب عادی ممکن است آنها را ناشنیده بگیرد و از دنبال کردن قصه جا بماند.
عشق افراطی وحید و کینۀ تفریطی صالح در این فیلم، از وجهی دیگر نیز عجیب است. زیرا آنطور که در دیالوگها بیان میشود، وحید به دلیل یتیمی، از کودکی در نزد صالح و خواهرش شیدا بزرگ شده است. قاعده این است که عشقهای اسطورهای، در دوری و فراق به وجود میآیند، نه در جایی که طرفین هر روز همدیگر را میبینند.
پدرام پورامیری در کنفرانس مطبوعاتی فیلم، در جواب همین سؤال راقم که این عشقهای اسطورهای را از کجا آوردهاید، به اسطورۀ اورفه اشاره کرد؛ یعنی چیزی که متعلق به اساطیر یونان و خدایان خیالی آنها است. مجتبی رشوند تهیه کنندۀ جوان فیلم، سعی کرد از لیلی و مجنون مثال بیاورد؛ یعنی قصهای که گرچه اتفاق افتاده اما در همان هزار سال قبل هم فهمیده نمیشد. جناب رشوند در ادامه به عشق زلیخا به یوسف اشاره کرد که بنده پاسخ دادم که آن صرفاً یک هوس و گناه بود. بعد از این جواب، جناب رشوند سخن خود را فوراً به پایان رساند.
تجربه نشان داده که این عشقهای اسطورهای توسط افرادی پرورش مییابد که اصولاً خودشان ازدواج نکرده و تصور صحیحی از زندگی زناشویی ندارند و در توهم زندگی میکنند. اگر حد دنیا و محدودیتهای آن را بشناسیم، خواهیم دانست که خداوند چنین مخلوقاتی که لایق این حد از عشق و علاقه باشند، خلق نکرده است؛ مگر در میان انبیاء و حضرات معصومین.
فیلم یادگار جنوب، مانند آفرینش یک «نظم» است که قواعد شعری مانند وزن و قافیه در آن رعایت شده اما «روحِ شعری» در آن نیست. و این جنابان کارگردان که در نگارش و کارگردانی با هم مشارکت دارند، از این روح حیاتبخش، عاری هستند. این را میشد از همان فیلم اولشان «جاندار» نیز فهمید.
** امیر اهوارکی