به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: نشریه آمریکایی فوربس در این زمینه نوشت: تجدید روابط ناگهانی عربستان با ایران همه را گیج کرده است. در مورد میانجیگری چین و کنار ماندن آمریکا در این توافق، بحثهای زیادی به راه افتاده است. برخی بایدن را مقصر دانستند و او را به طرز نامطلوبی با ترامپ مقایسه کردند. برخی اهمیت توافق عربستان و ایران را کماهمیت جلوه دادند. خصوصا کاخ سفید که با این استدلال که سعودیها همچنان از ایران فاصله خواهند داشت، این توافق را نوعی صلح سرد نامید.
مشکل اینجاست که ریاض همچنین اقداماتی را برای پذیرش مجدد دولت بشار اسد انجام داده است و سایر کشورهای خلیجفارس نیز از آن پیروی میکنند. دقیقاً چه میگذرد و چرا سعودیها با اقدامات خود در قبال ایران، خطوط قدرت منطقه را بهطور یکجانبه تغییر میدهند؟ عامل محوری در معادله، باید اسرائیل باشد، بهویژه شرایط اسرائیل تحت دولت جدید نتانیاهو. به هر حال، بزرگترین بازنده در این مانور دیپلماتیک عربستان، اسرائیل بود. چرا سعودیها با در آغوش کشیدن دولت یهود در وهله اول، به متحد تازهیافته خود، اسرائیل، خیانت میکنند؟ زمان تصمیم عربستان سعودی برای عادیسازی روابط ایران را در نظر بگیرید: اندکی پس از آنکه نتانیاهو ائتلافی با احزاب تندرو اسرائیلی ایجاد کرد و الحاق کرانه باختری را اعلام کرد، در طول ماه گذشته وضعیت اسرائیل و فلسطین بهشدت بدتر شده است.
سعودیها این اتفاق را مشاهده کردند. همین مسئله آب شدن یخ روابط عربستان با اسرائیل را متوقف کرد و عربستان اعلام کرد که عادیسازی کامل روابط ریاض با دولت یهود منوط به رفتار مناسب با فلسطینیها به علاوه برنامه یا تضمین امنیت هستهای ایالات متحده به عربستان سعودی خواهد بود. ایران برای دههها از طریق حماس، حزبالله و سوریه از فلسطینیها دفاع کرده است. بنابراین قیام مجدد فلسطین به نفع ایران است و نقش عربستان بهعنوان حامی واقعی مسلمانان را تهدید میکند. انگیزه دیگر عربستان برای عادیسازی روابط با ایران چه بوده است؟ در اینجا برخی پارامترهای مرتبط با توازنهای پیچیده ژئوپلیتیکی وارد عمل میشوند.
در درازمدت، ایالات متحده از نفت خاورمیانه بینیاز میشود و در نتیجه از حفاظت از متحدان نفتی خود در مناطق آشفته خاورمیانه دست خواهد کشید. به همین دلیل است که عربستان تعهد هستهای چنددههای آمریکا را خواستار شده است. اما واشنگتن چندان علاقهای به ارائه تضمینهای امنیتی یا استراتژیک برای کشورهای نفتی، در بلندمدت یا حتی میانمدت ندارد. بنابراین سعودیها به اطراف نگاه میکنند و میبینند که به شکل تناقضآمیزی، رقبای آنها مانند ایران و روسیه از کشورهای نفتی هستند. چین هم به نفت نیاز دارد. مهمتر از همه اینکه همه این کشورها با هم روابط نزدیک دارند. از نظر اخلاقی و سیاسی، همه این کشورها از نظر اجتماعی محافظهکار و اقتدارگرا هستند. بنابراین به ریاض نزدیکتر هستند. در همین حال، رژیم اردوغان در ترکیه پس از ویرانیهای زلزله، به نظر میرسد که دچار رکود شده است. در ترکیه اردوغان اکنون عمیقاً منفور است. در یک دموکراسی آزاد، حزب او در انتخابات ۱۴ مه شکست خواهد خورد. البته او راههایی برای حفظ قدرت پیدا خواهد کرد. پارلمان با احزاب جدید سعی خواهد کرد کنترل را پس بگیرد، اما اردوغان تسلیم نمیشود. بحران قانون اساسی و درگیریهای داخلی در ترکیه محتمل به نظر میرسد. بیثباتی به هر شکلی که باشد، اردوغان را تضعیف خواهد کرد و نمیتواند سیاست خارجی را بهصورت یکجانبه هدایت کند. یک ترکیه بیثبات یعنی یک ایران آماده برتری. عربستانیها این را خوب فهمیدهاند.