به گزارش مشرق، خیابانهای خارطوم پایتخت سودان در حالی شاهد یکی از شدیدترین جنگهای داخلی معاصر است که خطر «تجزیه» دوباره بیش از پیش این کشور مسلمان را تهدید میکند. کارشناسان بر این اعتقادند که سودان به دلیل بهرهمندی از منابع سرشار طبیعی همواره مورد توجه قدرتهای بزرگ منطقهای- بینالمللی بوده است. وجود چنین استعدادهای خدادادی سبب شده است تا موضوع «تجزیه سودان» یکی از گزینههای مورد علاقه استعمار و قدرتهای توسعهطلب در قبال تحولات شاخ آفریقا باشد. رفراندوم «ژوئیه ۲۰۱۱» و تشکیل جمهوری سودان جنوبی نشان دهنده «برنامه عملیاتی» بازیگران خارجی برای گسترش دامنه تنش میان ارتش و نیروهای واکنش سریع در مرکز و ایجاد فضای کافی برای تقویت عناصر تجزیهطلب در منطقه دارفور است. برهمیناساس در ادامه این گزارش گزارش تحلیلی سعی خواهیم کرد تا نگاهی به طرح کلاسیک برنارد لوئیس مورخ یهودی- انگلیسی و منافع قدرتهای خارجی برای تجزیه سودان داشته باشیم.
برنارد لوئیس؛ پدر خاورمیانهی بزرگ
در ایران برنارد لوئیس بیشتر با کتاب «خاورمیانه؛ دو هزارسال تاریخ از ظهور مسیحیت تا امروز»، «دین و سیاست در خاورمیانه»، «برخورد تمدنها» و نظریه تجزیه جهان اسلام شناخته میشود. این مورخ یهودی- انگلیسی که به دلیل تسلط بر زبانهای مختلف سابقه فعالیت در واحد رمزگشایی ارتش سلطنتی و سرویس اطلاعاتی انگلیس را در کارنامه کاری خود دارد؛ با جعل تاریخ به نفع رژیم صهیونیستی، موجودیت تاریخی سرزمین فلسطین را رد کرده است. وی همچنین با تئوریزه کرن نگاههای استعماری، یکی از دلایل عقبماندگی منطقه خاورمیانه را عنصر «مذهب» میداند.
استاد سابق دانشگاه پرینستون در جایگاه یک استراتژیست دارای نفوذ در دولت بوش پسر، نقش پر رنگی در القاء گذاره هایی همچون «جنگهای صلیبی» و توجیه تجاوز نظامی آمریکا به افغانستان و عراق ایفا کرد. وی با ارائه طرح بالکانیزاسیون کردن کشورهای نفتخیز منطقه دو هدف عمده را دنبال می کرد. نخست تامین امنیت غرب و رژیم صهیونیستی و دوم تسهیل روند غارت منابع طبیعی. در تاریخ روابط آفریقا و رژیم اسرائیل، سودان همواره در کنار کشورهایی همچون الجزایر و آفریقای جنوبی با اتخاذ مواضع ضداسرائیلی یکی از سدهای محکم در برابر نفوذ صهیونیستها در قاره آقریقا محسوب میشود. اکنون علاوه بر پیوستن «دولت کودتا» به توافق آبراهام، احتمال جدا شدن منطقه دارفور (با وجود حمایتهای غرب) از سرزمین اصلی بسیار تقویت شده است.
آمریکا
برخی رسانهها و تحلیلگران بر این باورند که روی دیگر نزاع «عبدالفتاح البرهان» فرمانده ارتش و نیروهای پشتیبانی سریع به فرماندهی «حمیدتی»؛ «پلن بی» آمریکا علیه تمامیت ارضی سودان است. آمریکا که با وعده خارج کردن سودان از لیست حامیان تروریسم و اعطاء کمکهای مالی زمینه جدا شدن سرزمینهای نفت خیز جنوب سودان را فراهم کرده بود؛ به نظر میرسد اکنون قصد دارد با عدم مداخله در جنگ داخلی سودان زمینه تضعیف «قدرت مرکزی» و رشد نیروهای گریز از مرکز و تروریسم تکفیری در شاخ آفریقا را فراهم آورد. قدرتگیری گروههای تکفیری و حرکت آنها به سمت تنگه باب المندب میتواند خطری جدی علیه خطوط بینالمللی کشتیرانی و تضعیف طرح یک کمربند- یک جاده چین در آستانه ورود به دریای سرخ باشد.
در تصویر بزرگتر از بحران سودان، البرهان و حمیدتی به دنبال جلب حمایت غرب، بهویژه آمریکا هستند. با وجود ارتباطاتی که میان روسیه (واگنر) و نیروهای واکنش سریع وجود دارد اما بازیگر کلیدی مورد توجه در این بحران واشنگتن است. تاکید بر سکولاریسم- دموکراسی و رد اسلامگرایی نشان دهنده ارسال سیگنالهای از سوی بازیگران فعال در خارطوم به سمت پایتخت کشورهای غربی برای جلب حمایت های مادی- معنوی آنها است. البته در این بازی «ارزشی» حمیدتی به دلیل انفصال کامل از نظام پیشین «دست برتر» را دارد.
رژیم صهیونیستی
در ادبیات سیاسی جهان عرب و در میان صهیونیستها سودان به عنوان کشور «سه نه» در «به رسمیت شناختن، صلح و مذاکره با اسرائیل» شناخته میشود. این خطمشی ضداسرائیلی تا زمان دولت عمر البشیر به حیات خود ادامه داد اما کودتای نظامیان و فشارهای خارجی خارطوم را در مسیر متفاوتی قرار داد. حال الی کوهن وزیر خارجه اسرائیل با استفاده از لحنی فاتحانه از تکمیل روند عادیسازی روابط با سودان و آغاز فصل «سه بله» سخن میگوید. با افزایش فشارها از سوی برخی کشورهای عربی و دولت ترامپ برای پیوستن کشورهای منطقه به پیمان «صلح آبراهام»، دولت کودتا در خارطوم دست دوستی به سمت «تلآویو» دراز کرد. تحلیلگران «تضمین امنیتی» برای بقاء ژنرال عبدالفتاح برهان را عامل کلیدی در روند عادیسازی روابط میان سودان- اسرائیل میدانند. نکته قابل ذکر آن است که پیش از این بلافاصله پس از جداشدن سودان جنوبی، رژیم اسرائیل اقدام به برقراری روابط با این کشور نفتخیز کرده است.
زمانی که رایس وزیر خارجه وقت آمریکا سخن از درد زایمان خاورمیانه جدید میگفت، تلآویو با عنوان یکی از بازوهای اجرایی این ابر طرح در حال لشگرکشی به جنوب لبنان بود که با مقاومت حزبالله در پشت مرزهای خود زمینگیر شد. پس از ناکامی اسرائیل در گسترش مرزهای «شرقی»، حال این رژیم به سراغ قاره سیاه و دولتهای منطقه شاخ آفریقا رفته است. در سال ۲۰۱۱ بلافاصله پس از اعلام تشکیل «سودان جنوبی» تلآویو نخستین بازیگری بود که این موجودیت سیاسی را به رسمیت شناخت. حال به نظر میرسد صهیونیستها حساب ویژهای بر روی جدایی منطقه دارفور و گسترش دامنه نفوذ در قاره آفریقا باز کردند. با این حال در شرایط کنونی وزیر خارجه اسرائیل در تلاش است تا با قرار گرفتن در جایگاه بازیگر میانجی، منتظر سیر تحولات و پیروزی احتمالی یکی از طرفین درگیر باشد.
بلوک محافظهکار سنی
دسترسی امن به بنادر، بهرهمندی از منابع طبیعی و هیدروکربن، زمینهای حاصلخیز، جغرافیای وسیع و جمعیت فراوان از جمله متغیرهای هستند که سبب میشود تا کشورهای عرب سنی نگاه ویژه به تحولات سیاسی جاری در خارطوم داشته باشند. دیگر متغیر تاثیر گذار در شکلگیری بحران سودان، حضور نیروهای واکنش سریع در جنگ یمن بود. این موضوع سبب شد تا علاوه بر کسب منابع مالی فراوان (تجارت نیمه قانونی و قاچاق طلا)، «حمیدتی» فرصت برقراری ارتباط با بازیگران خارجی همچون امارات را به دست آورد. در حالی که ارتش سودان به فساد مالی و تحریمهای اقتصادی شرایطی نامساعدی را طی میکند؛ مصر از طریق خلیفه حفتر (لیبی) و امارات اقدام به تجهیز و تقویت «حمیدتی» کردند.
در این میان سعودی نیز در کنار رژیم صهیونسیتی موضع «انتظار» را اتخاذ کرده و منتظر تحولات آتی در روزهای پیشرو است. این «صبر راهبردی» البته به شکل منفعلانه دنبال نمیشود و سعودی با دعوت از رهبران ارتش و نیروی واکنش سریع به شبکه العربیه، خواهان ایجاد نوعی تفاهم میان بازیگران درگیر است.
رقابت میان قدرتهای منطقهای جهت افزایش نفوذ در دریای سرخ یکی دیگر از متغیرهای کلیدی در میزان تمایل کشورهای عضو بلوک محافظهکار سنی در تداوم وضع موجود و تجزیه مجدد سودان است. با وجود نقش بازیگران خارجی حاضر در صحنه و تاثیر آن ها بر درگیریهای میدانی اما به نظر بحران کنونی سودان ناشی از «جنگ قدرت داخلی» میان ارتش و نیروهای واکنش سریع باشد.
بهره سخن
در ایده «سایکس-پیکو جدید» قرار است تا این بار استعمارگران با خطکش به سراغ نقشه جغرافیا رفته و کشورهای منطقه را براساس تقسیمبندیهای «قومی» و «مذهبی» تجزیه کنند تا از این طریق تبدیل به هدفهای سهل برای کشورهای استعماری و قدرتهای منطقهای شوند. به عبارت دیگر برای غارت منابع طبیعی منطقه بهتر آن است تا غرب با دولتهای «کوچک» و «وابسته» معامله کند تا آنکه با مقاومت فعال از سوی دولتهای بزرگ اسلامی مواجه شود.
درگیریهای جاری در خیابانهای خارطوم نشان دهنده تداوم روح قبیلهگرایی در سودان و حیات برنامههای برنارد لوئیس در دستگاه سیاستخارجی قدرتهای استعماری در منطقه غرب آسیا است. سیر تحولات جاری در بزرگترین کشور قاره آفریقا نشان خواهد داد که آیا سودان بار دیگر به سمت «تجزیه» حرکت خواهد کرد یا آنکه با پیروزی یکی از طرفین منازعه یا اعلام صلح فراگیر، بار دیگر آرامش به سودان باز خواهد گشت. البته با توجه به عدم برتری نسبی هر یک از طرفین منازعه و با در نظر گرفتن آتشبسهای کوتاه مدت، پیشبینی میشود این درگیریها روند فرسایشی پیدا کند. در این میان سایر قدرتهای خارجی همچون فرانسه، روسیه، چاد، ترکیه، اتیوپی و ... نیز دارای منافع جدی در بحران سودان هستند اما با توجه به ادامه داشتن درگیریها میان نیروهای البرهان و حمیدتی نمیتوان میزان اقبال آنها به گزینه تجزیه مجدد سودان را مشخص کرد.