به گزارش مشرق، در یکی از نامههای منتشر شده در کتاب یادداشتهای روزنامه محمدعلی فروغی با عنوان ایران در ۱۹۱۹ آمده است: «میگویند اگر برخلاف انگلیسیها رفتار کنیم، فرضا اعمال قوه قهریه نکند، اعمال نفود و دسیسه میکند. ملت را منقلب ساخته و اسباب تجزیه آن را فراهم میآورد. کسی نمیگوید خلاف میل انگلیس رفتار کنید، فقط مطلب در تسلیم نسبت به انگلیس است که لازم نیست ما خودمان برویم به او التماس کنیم که بیاد قلاده به گردن ما بگذار.» نزدیک به هشت سال پیش بود که این کتاب به محمدجواد ظریف، وزیر خارجه دولت یازدهم، هدیه داده شد و حالا که او پس از این همه مدت همچنان بر دیپلماسی التماسی تأکید دارد، به نظر بد نیست نگاه تازهای به این کتاب که درباره احوالات ایرانیها پس از سفر کنفرانس صلح پاریس است، داشته باشیم.
در جای دیگری از این کتاب آمده است: «ملت ایران اگر وجود داشت، اگر در ایران افکار عامه مؤثر بود، آیا دولت ایران جرأت میکرد این قرارداد اخیر را با انگلیس ببندد؟ آیا دولت انگلیس جرأت میکرد چنین ترتیبی را به دولت ایران تحمیل کند» و در بخشهای مختلف این نامه به صراحت آمده است که وقتی قرار باشد تنها به امکانات موجود دل ببندیم و از آرمانها و خواستههای خود صحبت نکنیم، در نهایت به چه نتیجهای میرسیم. وضعیتی که ایرانیان پس از جنگ جهانی اول و حضور اشغالگران انگیس و روس در خاک ایران، با آن مواجه شدند و عملا نتوانستند حقوق ایران را در این زمینه بگیرند.
«فقط انسانهای ضعیف به اندازه امکاناتشان کار میکنند» شاید این جمله شهید طهرانیمقدم در برهه اخیر، جواب خوبی به اظهارات اخیر محمدجواد ظریف باشد که اعلام کرده برای پیشگیری از ترکمانچایها باید «انتخاب کنیم» که آرزوهایمان در چارچوب امکانات دنبال شود. شاید آقای ظریف فراموش کردهاند؛ اما یادآوری آن بد نیست که اگر قرار بود ایران تنها در چارچوب امکانات خود کار کند، طبیعتا هیچگاه به چنین پیشرفتی در عرصههای مختلف نمیرسید و طبعا باید منتظر دستور کشورهای دیگر میماند تا اجازه گسترش فناوری و علم و توسعه را در حوزههای مختلف به او بدهند.
در شرایطی وزیر امور خارجه سابق کشورمان در پست اخیر خود به این مسأله اشاره کرده که «ما در طول تاریخ اهدافمان را بر اساس آرزوهایمان چیدهایم و به تواناییهایمان توجهی نکردهایم و گرایش تاریخی ما برای رسیدن به آرزوها بدون در نظر گرفتن امکانات، نه تنها در سیاست خارجی نمایان است، بلکه در شکلگیری خطوط متراکم خودرو پشت هر تونل کمعرض نیز دیدنی است.» که اگر تنها بخواهیم در حوزه صنعت هستهای به پیشرفتهای ایران نگاهی بیندازیم، باید به این موضوع اشاره کنیم که طی سالهای اخیر علیرغم فشارهای حداکثری و فعالیت شدید غربیها برای سنگاندازی در مسیر رشد و توسعه فناوری ایران، مسیر طی شده از سوی کشورمان، نه تنها متوقف نشد، بلکه با سیر صعودی هم همراه بود. از جمله اینکه ما شاهد موفقیتهای مختلف ایران در حوزههای گوناگون از جمله ساخت راکتورهای هستهای تولید نیرو، تولید سوخت هستهای، پرتوفرآوری گاما، غنیسازی اورانیوم در غنای مختلف از جمله (۳.۵، ۵، ۲۰، ۶۰ درصد)، ساخت و راهاندازی سانتریفیوژهای جدید و پیشرفته و کاربرد این صنعت در عرصههای مختلف کشاورزی از جمله در مبارزه با آفات و سمزدایی، همچنین کاربرد این صنعت در پزشکی (تولید رادیوایزوتوپها و رادیو داروها) بودهایم و تمامی این موارد با تکیه بر تلاش نخبگان ایرانی که تنها به امکانات بسنده نکردهاند، محقق شده است.او در ادامه یادداشت خود در حالی از خسارت ایجاد شده برای کشور با این مضمون که «آگاهانه یا ناخودآگاه ما مردم انتخاب کردهایم آنان را که به دنبال آرزوهایمان بودهاند بستاییم، هر چند برای خود و کشور خسارات فراوان به بار آورده باشند و آنان را که در حد امکانات کوشیدهاند تا از گستره خسارات ناشی از حرکات آرزومندانه بکاهند «سازشکار» و حتی «خائن» بنامیم. راستی، نه تنها ما مردم، بلکه نخبگان ما کدامیک را بیشتر نکوهش میکنند. آنها که با آرزوی بازپس گرفتن سرزمین از دست رفته در قرارداد گلستان، بخشهای بیشتری از سرزمین و حتی استقلال ایران را به باد دادند یا آنها که با قرارداد ترکمانچای، دستکم قسمتی از سرزمین تازه از دست رفته را بازپس گرفتند؟» سخن گفته است که بسیاری از خسارت تحمیلی به کشورمان از ناحیه کسانی به ایران وارد شده است که با سیاست سازشکارانه و التماسی در جهت اندک توجه غربیها به کشور بودهاند. هر چند پیشرفت در نگاه غربگرایان متأسفانه تنها در قالب سازش با غرب حاصل میشود و اساسا از نگاه این افراد، پیشرفت مستقل از اراده غربیها و آمریکاییها معنایی ندارد.
در بخش دیگری از یادداشت وزیر سابق امور خارجه کشورمان آمده است: «ما حتی در واژههایمان هم توجه به امکانات را ناشایست میدانیم. چرا «سازشکار منفی و سازشناپذیر مثبت است؟ مگر سازش جز به معنی دستیابی به نقطه اشتراک و توازن برای حرکت به سوی آرمانهاست؟ مگر میتوان از روش دیگری به آرمانها رسید؟ داشتن آرزو به زندگی جهت میدهد؛ اما توجه به تواناییها، حرکت به سمت آرمانها را ممکن میسازد. نیاز امروز ما درک درست و انتخاب هوشمندانه است.» در جواب این مسأله شاید مروری بر راهبردهای کلی کشور در دولت تدبیر و امید کرد که اگر چه ظریف و تیم سیاستخارجی ایران معتقد بودند که «درگیر کردن اقتصاد ایران با غرب» و دنبال کردن «احیای روابط با غرب» میتواند ضمانت مستحکمی برای برجام باشد و امکان خروج آمریکا از برجام شکی نداشت؛ اما با اشتباه محاسباتی و اعتماد به غرب، این توافق به خسارتی بزرگ برای ایران تبدیل شد تا جایی که خودشان هم بر این موضوع تأکید کردند که عملا آنچه باید در این مسأله اتفاق نیفتاد.از طرفی شاید وزیر امور خارجه کشورمان فراموش کردهاند که آمریکاییها حتی برای او که برای برداشتن تحریمها راهی آمریکا شده بود، محدودیت تردد قرار دادند و اجازه ندادند که از محدوده ۸۰۰ متری سازمان ملل خارج شود.
به نظر میرسد ظریف و همکارانش، نگاه سنتی به پیشرفت دارند که قبل از انقلاب در ایران اجرایی میشد و ما شاهد بودیم که اگر چه رژیم پهلوی صرفا به خریدهای میلیارد دلاری در حوزه نظامی از آمریکا مفتخر بود؛ اما توان استفاده و بهرهبرداری مستقل از آنها را نداشت. عنوان ژاندارمی منطقه برای محمدرضا، تنها عبارتی دهنپرکن بود که در مواجهه با دشمنان واقعی ملت، عملا هیچ ارزشی نداشت. رویهای که در سالهای بعد از انقلاب به صورت اساسی تغییر کرد و جمهوری اسلامی ایران با پافشاری روی آرمانها و ایستادگی بر آنان، عملا به جایگاهی رسید که هیچکدام از کشورهای غربی در تصور خود هم چنین مسألهای را نمیدیدند.
راه ایران، راه مقاومت فعال
در این شرایط طبیعی است که راه پیشرفت ایران تنها از مسیر پافشاری بر روی آرمانها و عدم سازشگری ممکن میشود. موضوعی که راز استمرار انقلاب طی ۴۴ ساله گذشته بوده و این مسأله همواره ثابت کرده که ایران با تکیه روی این ارزشها، به یکی از قدرتمندترین کشورهای منطقه مبدل شده است. در ادامه باید مجددا بر این مسأله تأکید کرد که رمز موفقیت ایران این است که از مشکلات عدیده کشور مأیوس نشده و مسیر خود را با قدرت و اقتدار، پیش ببرد. موضوعی برای آنان که نگاهشان به نگاه غرب گره خورده است، طبیعتا سخت و ناگوار خواهد بود و این موضوع برای آنان حل نمیشود؛ چراکه پیشرفت مطلوب از منظر غربگرایان، صرفا با حمایت، اعتماد و باجدادن به غرب میسر میشود. کما اینکه فروغی در بخش دیگری از کتاب خود اینگونه مینویسد که «در صورتی که نصف آبادیهای مملکت به واسطه عملیات جنگی دول متحارب به کلی خراب، هزارها از مردم تلف شده، صدها هزار بیخانمان و دربهدر بیابان گردیده، کرورها خسارت وارد آمده و هرگاه جبرانی از این صدمات نشود، سالهای متمادی ایران در زندگی عاجز و درمانده خواهند بود. در ایام جنگ و اوقاتی که دول متحارب این عملیات را میکردند. دولت ایران مکررا الزام مسئولیت آن را بر ایشان نموده و خودشان تصدیق کردند، بلکه کتبا تعهد جبران خسارت نمودهاند و اما اینکه اکنون میگویند مطالبه خسارت منتج به نتیجه نخواهد شد و تصدیق نداریم.» هر چند متأسفانه حافظه سازشکاران ضعیف است و اگر چه بارها مورد بدعهدی سازشکاران قرار بگیرند، باز هم بر همین رویه غلط تأکید میکنند و همان رویکرد را پیش میبرند.
هزینه سازش بیشتر از مقاومت است
این نوشتار را باید با بخش دیگری از کتاب فروغی به پایان برد که میگوید «جنگ تمام شده. متفقین پیروز شدهاند. دوره عدالت و انسانیت در تاریخ سیاست شروع شده؛ اما بر سر ایران چه خواهد آمد و با چنین ایرانی چه معاملهای خواهند کرد؟ آیا چنانچه شایسته است، با او به عدالت رفتار خواهند کرد؟ آیا زورمندان فاتح چنانچه مدعی بودند که برای حق و آزادی میجنگند، به ملت ستمدیده و باهوش ایران اجازه خواهند داد که در محیط امنیت، صلح و استقلال زندگی کنند.» اکنون باید این سوال را از ظریف پرسید که اگر ایران خود را به اندازه امکاناتش محدود میکرد، آیا میتوانست به جایگاه امروزی خود برسد. درست است که مقاومت برای ما هزینههایی داشته؛ اما قطعا سازش که ظریف در پی عادیسازی از آن است، برای ما هزینههای به مراتب بیشتری به دنبال میداشت که از بین رفتن استقلال و نابودی تمامیت ارضی، کمترین این هزینهها بود.
منبع: روزنامه صبح نو