به گزارش مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: روابط ایران و عربستان پس از ۸۷ ماه که به طور یکجانبه از سوی ریاض قطع شده بود به یکباره و با سرعت به سمت بازگشایی رفت. سفر وزیر خارجه عربستان سعودی به تهران پس از حدود ده روز از بازگشایی مراکز دیپلماتیک ایران در ریاض و جده بیانگر آن است که توافقات پکن و جدول زمانی اجرای آن پیش رفته است.
در همان حال در اظهارات «فیصل بن فرحان» در تهران دو کلیدواژه وجود داشت؛ «همکاری در زمینه امنیت دریایی» و «عاریسازی منطقه از سلاحهای کشتار جمعی» که البته میتوان اینها را در دو کلمه «امنیت پایدار» جمع کرد.
درخصوص موضوع روابط ایران و عربستان و آنچه در بیان وزیر خارجه عربستان سعودی آمد، گفتنیهایی وجود دارد:
۱- روابط تهران - ریاض در چهار دهه گذشته در دو مقطع دستخوش تنش گردید؛ یک مقطع سال ۱۳۶۶ و پس از فاجعه کشتار زائران بیتاللهالحرام و یک مقطع هم پس از وقوع جنگ میان عربستان و یمن بود که جمع این دو مقطع حدود ده سال میشود در بقیه موارد روابط دو کشور برقرار بوده و اینک ما دوباره به فصل برقراری روابط رسیدهایم.
تأثیرات برقراری روابط ایران و عربستان بر محیط داخلی دو کشور و بر منطقه و سطح بینالملل را میتوان با نگاه به ۳۰ سال روابط سیاسی آن در عصر جمهوری اسلامی و دهها سال پیش از آن اندازهگیری نمود. البته در این میان ممکن است این تأثیرات با لحاظ شرایط زمانی ضریب بخورد ولی به هر حال یک «پدیده» و امر ناشناخته نخواهد بود.
۲- روابط دو کشور با «درخواست خاص» ریاض از سر گرفته شده و البته با استقبال فوری تهران هم مواجه گردیده کما اینکه ایران طی سالهای گذشته بر بازگشایی روابط تأکید داشته است. گفتوگوهای بین دو کشور طی حدود سه سال گذشته در قالب «مذاکرات بغداد» با درخواست عربستان برای بحث درباره یمن و با میزبانی عراق شکل گرفته و در ادامه به گفتوگوهای بدون میزبان تبدیل گردیده و دو کشور مسلمان به طور مستقیم وارد مباحث شدهاند و این یک علامت بسیار خوب و بیانگر پایداری روابطی است که در مرحله جدید باز طراحی شده است.
گفتوگوی مستقیم مورد علاقه جمهوری اسلامی است در عین اینکه استفاده از ظرفیت دوستان دیگر برای حل یک مسئله هم مورد اهتمام تهران میباشد.
گفتوگوی بدون میزبان مورد استقبال ریاض هم هست؛ چه اینکه دولت عربستان سعودی جایگاه خود را در یک ارتفاعی تعریف کرده که وجود میانجی در مذاکرات دوجانبهاش یک خلل به حساب میآید. ریاض در موضوع بازسازی روابط سیاسی با تهران بیش از سایر موارد روی وجود میانجی بهخصوص آنکه عرب باشد، حساس بود. در مذاکرات پکن هم عربستان تمایلی به وجود میزبان در مذاکرات نداشت.
۳- بن فرحان در اظهارات خود در تهران ضمن آنکه مطالبی راجع به اهمیت روابط تهران - ریاض و آثار منطقهای آن بیان نمود، از دو کلیدواژه حساس استفاده کرد و در واقع خواست دلیل بازگشایی روابط با ایران را توضیح دهد؛ آنچه وزیر خارجه عربستان به طور ضمنی در بیان خود آورد، اهمیت ویژهای دارد، خواه دلایل اصلی باشند یا نباشند.
بیان فیصل بن فرحان ناظر بر این است که شرایط محیطی، عربستان را به بازگشایی روابط کشانده است. این البته بیان دیپلماتیک مناسبی نیست و بوی انفعال از آن جاری است. شاید هم این بیان برای آرامسازی فضای ذهنی مخالفان بازگشایی روابط با تهران یعنی دولت ایالات متحده و رژیم اشغالگر صهیونیست، صورت گرفته است که در این صورت توأم با دو پیام است؛ یک پیام که جنبه عملیاتی دارد، این است که عدم رفع مشکل ناشی از افزایش قدرت ایران برای عربستان از سوی آمریکا، ریاض را به چارهجویی کشانده و پیام دیگر که جنبه تبلیغاتی دارد این است که این بازگشایی در چارچوب سیاست مشترک ریاض - واشنگتن صورت گرفته و در تعارض با راهبردهای امنیتی آمریکا در منطقه نیست!
۴- دو کلیدواژه فیصل بن فرحان یعنی «امنیت دریایی» و «عاریسازی منطقه از سلاحهای کشتار جمعی» در فضای گسترش تواناییهای نظامی و هستهای ایران در دوره ریاستجمهوری جو بایدن، دارای معانی خاص میباشد و نیاز به مرور این دو موضوع دارد؛ ریاستجمهوری بایدن با این وعده شروع شد که آمریکا در صورت پیروزی او به برجام باز میگردد و این موضوع به طور خاص مورد قبول عربستان سعودی نبود، چرا که امتیازی مهم - از حیث پرستیژی و نه کارکردی - برای ایران به حساب میآمد، بازگشت آمریکا به برجام در عین حال محدودیتهای موقتی را متوجه ایران میکرد و آمریکا را قادر به استفاده از مکانیسم ماشه مینمود که این برای عربستان مطلوب بود، اما اثر قطعی و ضمناً درازمدت هم نداشت و شرایط را برای ریاض در هالهای از ابهام قرار میداد.
اما در عمل چه اتفاقی افتاد؟ آمریکا به برجام بازنگشت، موضوع اولویتدار دیگری- جنگ اوکراین - آمریکا و اروپا را درگیر کرد و دامنه شکست پیدرپی اوکراین از روسیه، آمریکا و شرکای آن در این جنگ را در وضعیت بازنده قرار داد و در این میان با طرح شدن موضوع ورود پهپادهای ایرانی به جنگ اوکراین، بیم برخی از کشورهای منطقه را پررنگتر کرد تا رسید به ورود موشک هایپرسونیک فتاح به چرخه قدرت نظامی ایران. بنابراین همه علامتهای بینالمللی و منطقهای از تغییر فضا حکایت میکردند. جنگ اوکراین به عنوان یک شاخص در عرصه رقابتهای ژئوپلیتیک جهانی و حرکت توقفناپذیر نظامی ایران به عنوان یک شاخص در عرصه رقابتهای ژئوپلیتیک منطقهای، تکلیف خیلی از موضوعات را مشخص میکند و این را همگان درک میکنند.
نکته دوم بحث هستهای و سلاح کشتار جمعی است. البته ادبیات عاریسازی منطقه از سلاح کشتار جمعی بیش از دیگران ادبیات ایران بوده و در ۴۰ سال گذشته، هیچکس به اندازه ایران از آن استفاده نکرده است و این هم واضح است که «آدرس سلاحهای کشتار جمعی منطقه کجاست». طرح موضوع ضرورت عاریسازی منطقه از سلاح کشتار جمعی از سوی بن فرحان در تهران اشارهای به رژیم اسرائیل ندارد.
کما اینکه در همین روزها شاهد اظهارات بعضی مقامات آن در عادیسازی یا علنیسازی رابطه با تلآویو بودیم، بدون آنکه در آن به وجود سلاح هستهای اسرائیل اشارهای آمده باشد. در همان حال همه از جمله عربستان بهطور قطعی میدانند که در ایران ارادهای برای ساخت سلاح کشتار جمعی وجود ندارد. پس چرا وزیر خارجه عربستان در تهران از ضرورت خلع سلاح هستهای صحبت کرد؟ اظهارات بن فرحان میتواند یک اسم رمز هم باشد و به رژیم اسرائیل ربط داشته باشد. اما چه ربطی؟
همه میدانیم که رژیم صهیونیستی از حیث تهدیدات داخلی و خارجی در چه وضعیتی قرار دارد. هماینک حدود ۷۰ درصد نیروهای اصلی ارتش - و بهطور کلی ۵۰ درصد نیروهای اصلی و غیراصلی ارتش - در کرانه باختری که رژیم آن را خرمن در حال اشتعال میداند، درگیر شده و توجه فلسطینیها و جبهه مقاومت هم به سمت آن معطوف گردیده است.
همین چند روز پیش، رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با آقای «زیاد النخاله» و چند نفر دیگر از رهبران جنبش جهاد اسلامی فلسطین، روی اهمیت تحولات کرانه باختری تأکید و خاطرنشان کرد «اقتدار روزافزون گروههای مقاومت در کرانه باختری، کلید اصلی به زانو درآوردن دشمن صهیونیستی است».
در این معادله، طرف فلسطینی، سلاح کرانه را دارد و طرف اسرائیلی سلاح اتمی و کاملاً پیداست که رژیم اسرائیل نمیتواند از سلاح اتمی برای حل مشکل خود در مواجهه با فلسطینیها استفاده کند و این در حالی است که سران مستاصل این رژیم در یک جمعبندی غلط، ایران و نه فلسطینیها را عامل مشتعل شدن کرانه به حساب میآورند.
اظهارات فیصل بن فرحان در تهران میتواند اینگونه ترجمه شود که رژیم از طریق وزارت خارجه عربستان این پیام را به تهران منعکس کرده که حاضر به معاوضه بمب با کرانه است یعنی اگر ایران قول دهد کرانه را آرام میکند، اسرائیل درباره سلاح هستهای خود آماده مذاکره میشود. این گمانهزنی است و در عین حال میتواند واقعیت هم داشته باشد، چه اینکه جای بحث از کنترل سلاح کشتار جمعی که تهران نیست. این بحث در منطقه ما یک مرجع ضمیر بیشتر ندارد و آن هم رژیم نامشروع اسرائیل است. اما این معادله مدنظر ایران نیست، ایران خود رژیم صهیونیستی را یک موجودیت کشتار جمعی میشناسد، نه سلاح هستهای آن را و در همان حال اشتعال کرانه باختری یک اشتعال دستوری و درخواستی نیست، بلکه محصول سیاستهای ضدانسانی خود رژیم صهیونیستی و سرکوب پیدرپی فلسطینیان و نادیده گرفتن حقوق آنان است.
بله بن فرحان درست میگوید سلاح کشتار جمعی رژیمی که به هیچ تعهدی پایبند نیست و در همان حال خود را مستظهر به پشتیبانی دولتهای آمریکا و اروپا میداند و با سکوت اغلب دولتهای عربی هم همراهی میشود، یک خطر واقعی است.