سرویس دیدگاه مشرق - شهید آیتالله بهشتی «انسان» و کنش او را به گونهای خاص در حوزه اجتماعی و دینی تعریف میکند و عمق تحلیلاش در این تعریف تا بدانجا است که بهحق میتوان از آن تحت عنوان «یک نظریه» حرف زد و او را در کنار اندیشمندانی نشاند که در باب انسان صاحب نظریه هستند.شهید بهشتی در تداوم نظریههای فیلسوفان مسلمان راجع به انسان، قرار میگیرد. او، شاگرد علامه طباطبایی، همدرس شهید مطهری و همنگاه با امام موسی صدر است.
«انسان» در منظومه فکری شهید بهشتی
نگاهی که شهید بهشتی به انسان دارد را در سه ویژگی مهم میتوان برجسته کرد؛ نخست، اجتماعی بودن که خود از آن تحت عنوان مدنی بالطبع بودن انسان یاد میکند. دومین عنصر، الهی بودن انسان است و معتقد است که انسان خارج از فضای وحی و هستیشناسی دینی نیست. در واقع، نگاه شهید بهشتی به انسان از بعد فلسفی را میتوان در فلسفه اسلامی و بویژه فلسفه صدرایی جستوجو کرد و همچنین در نگاههای تفسیریاش به قرآن میتوان ردگیری کرد.
اما در کنار دو خصیصه «اجتماعی» و «الهی» بودن، سومین و مهمترین خصیصهای که شهید بهشتی در باب انسان طرح میکند، مسأله «آزادی» است و معتقد است که دریغ شدن آزادی از انسان موجب مسخ او میگردد و تأکید او بر «مسخ شدگی» تعبیر عمیق و قابل تأملی است که نباید به سادگی از آن گذر کرد.
نسبت انسان با آزادی
شهید بهشتی، نسبت انسان با آزادی را از سه منظر مورد توجه قرار میدهد؛ نخست، از منظر «آزادی فردی» و خواستههای شخصی است و معتقد است که این سطح از آزادی در حدی میتواند پیش رود که با آزادی دیگران اصطکاک پیدا نکند.
دوم، از منظر «آزادی اقتصادی» است، بدین معنا که به همه استعداد و ابتکارها اجازه شکوفایی داده شود و سوم «آزادی سیاسی» است و این سطح از آزادی را بهخصوص در حوزه فلسفه سیاسی بهکار میگیرد و بر بحث حکومت تأکید دارد و معتقد است که افراد باید در برپایی حکومت مورد نظر خودشان آزاد باشند و این موضوعی است که البته در اکثریت دموکراسیهای امروز محل توجه است.
تبیین نگاه شهید بهشتی در باب انسان، از این جهت برای امروز و اکنون ما در جامعه ایرانی ضرورت دارد که از رهگذر آن میتوانیم مجدداً «انسان تراز انقلاب اسلامی» را بازشناسی کرده و بر مبنای آن عمل کنیم و سیر کنشهایی را که در حوزه مناسبات اجتماعی اتفاق میافتد، از این مسیر ببینیم.
بازخوانی نگاه شهید بهشتی به «انسان» باعث میشود تا «تربیت انسان» را از منظر دیگری به تأمل بگذاریم و همه سازکارهای تعلیمی، آموزشی و تربیتی در حوزه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی را به گونهای تمهید کنیم که در مسیر این تراز بودن حرکت کند.
مهمترین میراث شهید بهشتی برای امروز ما
شهید بهشتی برای «مردم» در پیدایش و استمرار انقلاب اسلامی جایگاه ویژهای قائل بود و پیوسته بر این مهم تأکید داشت که مردم با حمایت از رهبران انقلاب و پشتیبانی از آنان، در واقع مؤسسان و بنیانگذاران اصلی انقلاب اسلامی بوده و هستند.
این نگاه به «انسان» و «مردم» موضوعی است که در امروز و اکنون جامعه نباید مورد غفلت قرار گیرد و یکی از مهمترین میراثهای او برای امروز ماست.
اجماع همگانی در باب آزادی
انسانی که شهید بهشتی از آن حرف میزند و تأکیدی که بر مسأله «آزادی» در تعریف از انسان دارد، نسبت وثیقی با انقلاب اسلامی پیدا میکند.
در اندیشه شهید بهشتی، انقلاب اسلامی با آزادی و رهایی مردم گره میخورد. به همین دلیل هم هست که پیوسته بر نهادینه شدن و تعمیق ابعاد و اضلاع آزادی تأکید کرده و هشدار میدهد.
شهید بهشتی در این راستا چنین تعبیری دارد: «آزادی باید به عنوان یک واقعیت اجتماعی در جامعه جریان پیدا کند» و مقصود او از این جریان یافتن، همان نهادی شدن است؛ بدین معنا که آزادی و آزادیخواهی و بسط اضلاع و ابعاد آن باید به نوعی در فهم همه یا اکثر انسانهایی که در جامعه زندگی میکنند، اتفاق بیفتد و به نوعی به یک خواست عمومی بدل شود و مورد اجماع همگان باشد.
معمار قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
گره خوردن انقلاب اسلامی با «مردم» و «آزادی» تا بدانجا است که هرگاه انحرافی از این دو صورت گرفته، انقلاب دچار خدشه شده است. از این رو، هر گونه انحراف و شکاف میان این دو را باید به مسیر برگرداند.
واقعیت این است که در کنار شهید مطهری که به عنوان «ایدئولوگ انقلاب» معرفی میشود، اندیشه شهید بهشتی هم از جایگاه تأسیسگری مهمی برخوردار است و این نقش حیاتی ایشان را میتوان در سه سالی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در قید حیات بود، ردگیری کرد. بیتردید، شهید بهشتی به نوعی ساختارهای جمهوری اسلامی را شکل داد و بهحق میتوان از او به عنوان «معمار قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» یاد کرد.
لزوم «تربیت» در نگاه شهید بهشتی
در آثار شهید بهشتی مباحث تاریخی هم وجود دارد و سیر حرکت از یک جامعه جاهلی به سمت جامعه اسلامی و مطلوب را ترسیم میکند و میکوشد تا بر اساس مبانی تحلیلی که در تاریخ اسلام وجود دارد، چگونگی گذر پیامبر اکرم(ص) از جامعه جاهلی آن زمان را صورتبندی کرده و از آن در عبور امروز جامعه از جاهلیت به سمت یک جامعه مطلوب و اسلامی بهره گیرد.
شهید بهشتی در رسیدن به این جامعه مطلوب، بر مسأله «تربیت» تأکید بسیار دارد و برای آن جایگاه والایی قائل است.
بعد از انقلاب، از شهید بهشتی سؤال شد که در جریان پیروزی انقلاب پیوسته بر شعار «آزادی» تأکید میکردید؛ اکنون که انقلاب به پیروزی رسیده، چقدر به آن آزادی مورد نظر دست یافتهایم؟
ایشان در پاسخ میگویند: «ما به آزادی نرسیدیم» و در توضیح عنوان میکنند که برای تحقق آزادی باید یک شرایط و اقتضائاتی فراهم کنیم. در جریان پیروزی انقلاب، شاه به مثابه یک فرد مستبد از کشور بیرون رانده شد اما رانده شدن او تنها از میان برداشتن یکی از موانع آزادی بود. برای تحقق تامه آزادی باید از عنصر «تربیت» هم توأمان بهره بگیریم چراکه «تربیت» است که به صورت تدریجی ما را به سمت آزادی رهنمون میکند. مباحثی که ایشان در کتاب «نقش آزادی در تربیت کودکان» مطرح میکند، عمدتاً در این فضاست.
«انسان تراز انقلاب اسلامی» انسانی است که از گذشت و فداکاری برای جامعهاش برخوردار باشد
شهید بهشتی همواره بر این مهم تأکید میکرد که مباحث ما در زمینه «تربیت» باید زیربنای فلسفی و فکری عمیق داشته باشد و از الهی بودن انسان حرف میزند و پیوسته این نکته را متذکر میشد که ما باید در راه رضای خداوند زندگی کنیم و معتقد بود که خداوند وقتی از ما راضی میشود که ما در زندگی و مناسبات اجتماعی گذشت داشته باشیم و چنین انسانی است که در تراز انقلاب اسلامی قرار میگیرد.
در آغاز انقلاب اسلامی و در دوران هفت ساله دفاع مقدس، در برخی از نهادهایی که توسط جمهوری اسلامی ایجاد شد مثل جهاد سازندگی، سپاه پاسداران، کمیتههای انقلاب و... میتوان این نگرش را ردگیری کرد. بنابراین «انسان تراز انقلاب اسلامی» به تعبیر شهید بهشتی کسی است که از چنین گذشت و فداکاری برای جامعهاش برخوردار باشد.
* مکتوب حاضر متن ویرایش و تلخیص شده از سخنرانی دکتر شریف لکزایی-دانشیار فلسفه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی است که در سلسله نشستهای «جهان فکری اندیشمندان انقلاب اسلامی» در محل پژوهشکده باقرالعلوم ارائه شده است.