به گزارش مشرق، علی مهدیان در کانال خود در ایتا با اشاره به حواشی پیش آمده این روزها متنی را با عنوان (عکس با خاتمی) منتشر کرد:
خبرها امروز پیش از آنکه بیان یک واقعه جزیی باشند خاصیت نمادگونگی و کنایی جدی پیدا کرده اند.
اگر متوجه این نکته نباشیم در بسیاری از موارد دچار خطا خواهیم شد. عکس حدادعادل با خاتمی را یادتان هست؟
کسانی که ارتباطاتی با اهالی فتنه داشتند و از طرفی با انقلابیون هم مرتبط بودند یا انقلابیون بنا داشتند آنها را محترم بدارند، بعد از فوتشان باعث می شدند مسوولین انقلابی با پیشروان فتنه مثل خاتمی چشم در چشم شوند.
از این ماجرا عکسهایی بیرون می آمد که یکی از آنها عکس حدادعادل با خاتمی بود.
به محض پخش شدن این عکس یک موج تخریب جدید علیه او شکل گرفت. خوب حداد عادل هم مثل همه مسوولین دارای قوت و ضعف هست اما اصلا مساله حداد هم نبود. مساله نمادی بود که این عکس نشان میداد. حداد نماد اصولگرایی سابقه داری بود که معمولا در زمان انتخاباتها تلاش میکنند لیست واحدی را ترتیب دهند و رای انقلابیون و متدینین را جمع کنند. خاتمی هم تکلیفش روشن بود. دست دادن و لبخند این دو نفر نماد چه بود؟ اینکه اینها همه دلشان با هم است و این راه را برای کسانی باز میکرد که معمولا در این لیستهای مشترک جایی ندارند و بیرون میافتند یا دوست دارند جریان دیگری به موازات اصولگرایی و اصلاح طلبی شکل دهند. یادتان باشد برخی چهره ها کلا نمادند مثل قالیباف یا حداد عادل در اصولگرایی امروز یا خاتمی و میرحسین مثلا در فتنه و امثالهم. اگر شما جایی بگویی فلان سخن بی انصافی در حق فلانی است آن نماد را در واقع خراب میکنی و مورد غضب دوستان واقع میشوی.
عکس حداد با خاتمی متاسفانه یک مزاحم داشت و او آقای محمدیان از مسوولین بیت بود که در حال لبخند زدن بود ، کاش نبود ولی چاره نبود حالا که بود باید او را هم میزدند. اما متاسفانه یا خوشبختانه ماجرای عکس آقای محمدی گلپایگانی در مراسم مرحوم صانعی در کنار خاتمی، کار را خراب میکرد. حالا نه میشد آنطور با دالام دولوم و سر و صدا آبرو ریزی کرد نه میشد چیزی نگفت. بی انصافی دوستان در صحنه سیاسی باعث آبرو ریزی شان شد. مجبور بودند همان حرفها را هم به بیت بزنند خوب نمیشد نمیچسبید ، تن صدایشان را پایین آوردند یا سوت زنان عبور کردند.
من اولا با شکل گیری جریانهای جدید موازی با اصولگرایی و اصلاح طلبی در کشور موافقم. بارها هم گفتم این دو تایی ناقص اشکال اصلی اش جلوگیری از مردمسالاری است. ما باید جریانهای خالص تر و صریح تر بسازیم.
اما باید یاد بگیریم سبک کار سیاسی انقلابی را از بی انصافی و بی اخلاقی ها به سبک غربی جدا کنیم. حتی اگر بگویید خندیدن یا دست دادن حداد عادل یا محمدی گلپایگانی اشتباه بوده خودتان هم میدانید که این حجم از تقابل با آنها به این بهانه غیر عادی است. ما اشکالات روشن تری را میتوانیم بیان کنیم مثل سکوتهای عجیب و غریب در اغتشاشات مثل عدم ورود جدیشان در جهاد تبیین، مثل عدم پاسخگویی هایشان و عدم حضورشان بین جوانان ، مثل عدم تلاش برای حضور مردم در صحنه، مثل نبودنشان وقتی در قدرت نیستند و هزار و یک خطای دیگر. اما بی انصاف نباشیم. بی اخلاق نباشیم.
خدا رحمت کند حاج قاسم عزیز را، رفتارهای سیاسی اش را خیلی ها نمیفهمیدند چرا؟
چون به ما یاد داده اند که باید از دریچه تنگ جنگ داخلی قدرت تحلیل کنی. او اینگونه نبود هم صریح بود هم خلوص گفتمانی بیشتری داشت اما در قالبهای مسخره جنگ قدرت هم جا نمیشد. با لاریجانی رفیق بود با ظریف رفیق بود با هاشمی رفیق بود آن نامه عجیب و غریب و مهم راهبردی چند خطی را به روحانی نوشت که برخی دوستان به او کنایه زدند. اینگونه بود که عده ای حتی بعد شهادتش و اذعان رهبری به هوش و شجاعت سیاسی او گفتند که فلانی را الگوی عدالتخواهی و آرمانجویی نمیدانیم. چرا؟ چون این بازی مسخره پرسپولیس استقلالی که انصاف و فهم را از ما گرفته، بهم میزد.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.