به گزارش مشرق، مرتضی قاضی از آن دست نویسندههایی است که با دست پر به استقبال نوشتن میرود. به گفته خودش: «پنج سال بود که کار و زندگیام تحقیق و مصاحبه درباره زندگی آدمهای جنگ بود.» این نویسنده آثاری را در این حوزه به چاپ رسانده است که از جمله آنها میتوان به «اسارت در هور»، «یادگاران احمدی روشن»، «حرفهای»، «اولین روزهای مقاومت»، «عملیات فریب»، «شماره پنج»، «تنهای تنها»، «جلد سوم تاریخنگاران و راویان صحنه نبرد؛ دوره سوم مدرسه مفید»، «متهم دادگاه old bailey» اشاره کرد.
در خصوص ژانر و گونه در بحث ادبیات دفاع مقدس گفتوگویی با او داشتیم که در ادامه میخوانید:
آیا در حوزه دفاع مقدس ژانر و گونه تعریف شده است و در یک قالب مشخص از سمت نویسندگان رعایت میشود؟
ژانر و گونههای مختلف در فضای دفاع مقدس چیز بدی نیست. از نظر من که سالهاست در این زمینه کتاب میخوانم و کار کارشناسی انجام میدهم و مینویسم، اساسا قالب و ظرف بیان یک محتوا، از تحقیق شروع میشود. شما یک تحقیق را شروع کرده و آن را نگاه میکنید و با خودتان میگویید این را چگونه بگویم بهتر است؟ در چه قالبی ارائه شود، بهتر است؟ این اتفاقی که در حوزه قالبهای مختلف دفاع مقدس میافتد، بخشی از آن به این دلیل است که نوع اتفاقی که در دفاع مقدس افتاده، نوع شخصیتها متفاوت است، نوع حوادث و وقایع متفاوت است.
بنابراین بخشی از اینها پذیرفته شده است و این تنوع اساسا چیز بدی نیست. کتابهای من هرکدام یک شکل است. مثلا کتابی دارم که از دفترچه خاطرات برادرم نوشتهام. دفترچه را محور قراردادم و خود قصه و مواجهه افرادی که اسامی آنها در دفترچه وجود داشت، از مادرم و داییام تا پسرعمه و همرزم برادرم، همه آنها را در یک قالبی، با روایت خودم استفاده کردم و آنها را به هم دوختم و کاری را تولید کردم.
میتوانم بگویم شبیه چنین قالبی در کتابهای حوزه دفاع مقدس نیست. قالب دیگری که انتخاب کردم، روایت دونفره از یک اتفاق است. اعتقادم این است که ما باید در فضای تحقیق و روایت، مدام به تحقیقمان نگاه کنیم و بفهمیم شبیه چیست، بعد از آن سعی کنیم آن را با بیشترین شباهت با آن قالبی که دارد ایجاد کنیم. گویا سنگی است که میخواهیم از آن مجسمه بسازیم، این سنگ را مدام نگاه کنیم تا بفهمیم شبیه چیست و همانجور آن را بسازیم و شکل دیگری به آن تحمیل نکنیم. جای بد ماجرا اینجاست، چیزی را که برای محتوایی مناسب نیست، قوارهاش نیست، لباس ندارد، لباس بپوشانیم. مثلا میگوییم داستان خیلی خوب است، لباسی تن آن کنیم که اساسا به درد اینکار نمیخورد. این خطرناک است.
برای اینکه هر کسی کار خود را انجام ندهد و یک ژانر مشخص داشته باشیم و کیفیت آثار هم بیشتر شود پیشنهادی دارید؟
من تنوع را نفی نمیکنم و آن را بد نمیدانم و آن را در این حوزه طبیعی میدانم. به نظرم ظرفیتی است. اما اینکه به قول شما، هرکسی هرکاری را انجام دهد، نمیشود. تنها کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که باید نقدهای خوب بنویسیم. شیوهنامههای خوب بگذاریم. افراد در مقدمههای کتابها توضیح دهند چه کردهاند و چرا انجام دادهاند. در نقدها مطالب بسیاری استخراج میشود. یعنی وقتی مطلبی را نقد میکنید، از نویسنده و ناشر توضیح میخواهید. چرا اینگونه نوشتید، او توضیح میدهد و منطق پشت قالب کار خود را بیان میکند، آن زمان من مخاطب میتوانم بگویم درست یا اشتباه انتخاب کرده است و به آن نمره بدهم. مثلا از این بخش شروع میکردی یا این مورد را در فلان بخش میآوردی بهتر بود.
ما متأسفانه نقد اصولی و علمی نداریم. شیوهنامههای اصولی و استاندارد علمی نداریم. بیشتر نقدها سلیقهای است. از سویی، مقدمههای خوب نداریم و در مقدمهها، نه ناشران و نه نویسندهها توضیح نمیدهند. به نظر من ناشر باید پیشگفتار و نویسنده مقدمه داشته باشند و کار خود را توضیح دهد. جنسی که به دست مخاطب میرسد، مخاطب باید بداند چه بوده است. مسائل پشت پرده کتاب، محذورات، مقدورات و محدودیتهای کتاب چه بوده و متناسب با چه چیزی، کتاب نوشته شده است. هنگامی که این موارد را بدانیم، میتوانیم با نویسنده همراهی کنیم.
با توجه به اینکه در زمانی قرار داریم که راویان دست اول جنگ و ادبیات دفاع مقدس از بین ما میروند برای نوشتن در حوزه ادبیات دفاع مقدس چه باید کرد؟
فوت راویان دفاع مقدس، یک آفت است. ما نهایتا ده پانزده سال آینده بتوانیم معدن وجود راویان را استخراج کنیم و بکاویم. بعد از آن نیز اگر در قید حیات باشند، یا حافظهشان همراهی نمیکند، یا همکاری نمیکنند و نمیشود از آنها حرف کشید. به همین دلیل، به نظر من جمهوری اسلامی در فضای ادبیات پایداری، باید به سمت روایت موضوعات دیگر، مانند فتوحات انقلاب اسلامی، پیشرفت، روایت دستاوردهای جمهوری اسلامی، حتی فضای روایتهای زندگی دانشمندان کشور حرکت کند. یعنی مواردی که من جوان، من مخاطب، من شهروند و هموطن ایرانی به آن افتخار کنم و برایم انگیزهبخش و امیدبخش باشد و بتوانم از آن الگو بگیرم، بیاموزم و لذت ببرم.
اینگونه هم نیست که بگوییم ده پانزده سال آینده، بحث دفاع مقدس را تعطیل کنیم، خیر. سالهای پیشرو بسیار کلیدی است. من با افق خوشبینانه میگویم ده پانزده سال. در سالهای آینده ممکن است والدین شهدا فوت کنند یا باشند اما مایل به صحبت نباشند. ماجرا این است که مسئولین این امر، یعنی بنیاد حفظ آثار، افرادی که متولی هستند و بودجه و مأموریت دارند، باید در طی سالهای آینده، یک کار فوق جهادی انجام دهند، خاطرات گردآوری شوند و بمانند برای کسانی که بعدها میآیند و خاطرات را مینویسند.
به قول بعضی از اساتید،در حال حاضر کتاب نباید حتی دوسال طول بکشد، باید زودتر تهیه و منتشر شود. این به معنای پایین آمدن کیفیت نیست، منظور من بیشتر همان ثبت و ضبط خاطرات است که باید اتفاق بیافتد و زمانی که والدین شهدا و رزمندگان دیگر نمیتوانند صحبت کنند، چیزی داشته باشیم تا جوانان بتوانند آن را تبدیل به کتاب کنند. اگر نداشته باشیم، باید از هیچ شروع کنند یا به فرآوری مطالبی که از سالهای پیش مانده است، بپردازند. بسیاری از کتابها را میبینیم که کنگرهها جمعآوری کردهاند اما کیفیت ندارند.
در صورت نبودن این خاطرات و روایات باید به سراغ ژانرهای دیگری چون داستان، رمان و امثالهم بروند. و دیگر آن ادبیات مستند پایداری خیلی کمرمق خواهد شد. نویسندههای جوان هم به سمت بخشهای دیگری چون بخش روایت مدافعان حرم یا روایتهای پیشرفت میروند، که در این سالها هم رفتهاند. اما آنچه که ما در حوزه دفاع نقدس اعتقاد داریم، با اشاره به صحبتهای که مقام معظم رهبری در حوزه صد برابری فرمودند، به نظر من اگر حقیقتا ماجرا را صد برابری ببینیم، میبینیم حتی به اندازه یکصدم نیز کار نکردیم.
آن ماجرای صد برابری یعنی اینکه که آقایان به اندازه یکصدم نیز کار نکردهاند! به همین دلیل ظرفیت بالایی وجود دارد، به شرط اینکه بفهمیم و این موقعیت تاریخی را درک کنیم و بدانیم چقدر کار انجام نشده وجود دارد. مهمتر از همه، خاطرات را برای آیندگان ثبت و ضبط کنیم، آیندگان اگر چیزی وجود داشته باشد میتوانند بنویسند. / ایبنا