به گزارش مشرق، محمدمهدی سلامی پوریان، تاریخپژوه و نویسنده در کانال تلگرامی خود یادداشتی درباره سالروز شهادت شیخ فضلالله نوری با عنوان آغاز تا انجامِ شیخ شهید را منتشر کرد:
۱۱ مرداد سالروز شهادت شیخ فضلالله نوری و ۱۴ مرداد سالروز صدور فرمان مشروطیت است.
این همنشینیِ زمانی، بهانه خوبیست تا سیر مواجهه شیخ شهید با انقلاب مشروطه ـ از حمایتِ جنبش عدالتخانه تا مخالفت با مشروطهی التقاطی ـ اجمالاً بازخوانی شود.
اما پیش از این بازخوانی، خوب است اشارهای به گونهشناسی علمای شیعه در آن برهه تاریخی در قبال انقلاب مشروطه شود. در یک تقسیمبندی کلی، علمای آن برهه به سه دسته تقسیم می شدند:
- علمای مشروعهخواه (شیخ فضلالله نوری در تهران، سیدمحمدکاظم یزدی صاحب عروةالوثقی در نجف و...)؛
- علمای مشروطهخواه (سید عبدالحسین لاری در شیراز، میرزای نائینی، آخوند ملاکاظم خراسانی و ملاعبدالله مازندرانی در نجف و...)؛
- علمای بیطرف (آشیخ عبدالکریم حائری یزدی، آیت الله میرزای شیرازی دوم و...)
سخن بر سر اینکه علمای گونه اول و دوم، چگونه در جریان انقلاب مشروطه با یکدیگر به اختلاف خوردند، سخنی مفصل بوده و جای طرح آن در این مجال اندک نیست (بهتر است به تواریخ منصفانه آن دوره یا پژوهش های ارزشمندی که بعدا در این باره مرقوم شده مراجعه فرمایید)، اما از آنجا که در خلال این اختلافات و چالش ها، فرازوفرودِ موضعگیری شیخ شهید به دلایلی اهمیت مضاعف یافته، خوب است سیرِ آغاز تا انجام مواضع آن شهید عزیز مرور شود:
شیخ در مرحله اول مبارزه به مظور تحدید استبداد و تقیید خودکامگی ها جدوجهد نمود؛ اما در ادمهی جریانات مشروطه به این نتیجه رسید که کسانی به اسم مشروطه خواهی و مقابله با استبداد، در صدد نابودی شریعتاند. وی اولین بارقه های این توطئه را از آن زمانی میدید که «در منشور سلطانی که نوشته بود مجلس شورای ملیِ اسلامی، لفظ اسلامی گم شده و رفت که رفت!»
شیخ فضل الله نوری بعد از تشکیل مجلس با مسائلی چون انتخاب وکلاء و مبعوثین و اعتماد بر اکثریت آراء نیز بدان جهت که چه بسا برای انتظام امور و بسط عدالت مفید باشند، همراهی نمود؛ اما هنگامی که با جمعی از علما «برای تطبیق به شرعِ» قانون اساسی اقدام نمود، شنید که «ممکن نیست مشروطه منطبق شود با قواعد الهیه و اسلامیه! با این تصحیحات و تطبیقات، دوَل خارجه ما را به عنوان مشروطه نخواهند شناخت...» در چنین فضایی و برای سالم ماندن این اساس و حفظ شریعت، با مساعدتی جمعی ماده نظارت هیأت مجتهدین را تقدیم مجلس نمود؛ اما مشروطه خواهان در اصل آن دست بردند و با تغییر آن را در متمم قانون اساسی گنجاندند. پس از این قضایا بود که شیخ به نشانه اعتراض به مشروطه به زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم (ع) مهاجرت نمود و ۹۰ روز تمام در آنجا به اتفاق «جمع کثیری از مجتهدین و فقهاء» به تشریح نظرات خود پرداخت؛ ولیکن شیخ سرانجام از اصلاحگری ناامید شده، به این نتیجه رسید که میکروب واردشده به پیکر جامعه و سیاست ایران قابل درمان و اصلاح نمی باشد. لذا به حمایت از استبداد در مقابل چنین مشروطهای پرداخت. در حقیقت شیخ فضلالله نوری در تخییر میان بد و بدتر، بد را برگزیده و مشروطه را رها نمود...»
گفتنی است این یادداشت، برگرفته از صفحه ۱۰۳ و ۱۰۴ کتاب تحلیلی بر مواضع سیاسی علمای شیعه از عدالتخانه تا کودتای رضاخان، نوشته فرزاد جهانبین است.
که به زعم نگارنده، تعبیر آقای جهانبین در سطور پایانی که می گوید «حمایت از استبداد در مقابل چنین مشروطهای...» شاید کمی نادقیق باشد؛ درست است که شیخ در اولویتسنجیِ نهایی، استبداد را بر آن مشروطهی اسلامستیز مرجح می دانست، اما این امر شاید الزاماً به معنای حمایت هم نبود؛ چرا که طلایهدار استبدادشکنی در آغاز نهضت، همین شیخِ شهید بود!
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.