به گزارش مشرق، رسیدگی به این پرونده از دی سال ۱۴۰۱ با گزارش سرقت مسلحانه از شرکت آبفای پاکدشت آغاز شد. پس از آن مأموران بلافاصله به محل اعزام شدند و با بررسیهای اولیه مشخص شد که ۳ سارق با موتورسیکلت بعد از ورود به شرکت و مواجهه با نگهبان، وی را که جوانی ۳۵ ساله به نام حمید بود با شلیک گلوله به قتل رسانده و در ادامه تعدادی لوله سرقت کرده و متواری شدند.
با مشخص شدن موضوع، مأموران شناسایی عاملان قتل نگهبان و سرقت از شرکت آبفا را در دستور کارشان قرار دادند. در نخستین گام دوربینهای مداربسته محل جنایت مورد بررسی قرار گرفت و معلوم شد سارقان از روی دیوار قصد داشتند وارد شرکت شوند که پس از ورود با نگهبان مواجه شده و او را با شلیک گلوله از پا درآورده اند و با برداشتن کلیدهای مجموعه از داخل اتاق نگهبانی سرقت خود را عملی کردهاند.
در حالی که پلیس به دنبال ردی از سارقان بود، هر ۳ نفر در محل دیگری که قصد سرقت داشتند بازداشت شدند و در بازجوییهای فنی، آنها اعتراف کردند که چند روز قبل از شرکت آبفای پاکدشت هم سرقت کردهاند.
سارقان با نامهای شاهرخ، شهرام و شاهین پس از دستگیری به جرم خود اعتراف کردند. با تکمیل تحقیقات، گزارش پزشکی قانونی و پلیس، بازسازی صحنه جرم انجام شد و پس از صدور کیفرخواست به اتهام قتل عمد و سرقت مسلحانه گروهی، پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد و متهمان پای میز محاکمه ایستادند.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه پدر مقتول به عنوان اولیای دم به جایگاه رفت و گفت: قرار بود پسرم بزودی ازدواج کند اما این ۳ نفر بیرحمانه جانش را گرفتند. او ۴۵ دقیقه بعد از شلیک گلوله زنده بود، اگر آنها حمید را به بیمارستان میرساندند زنده میماند اما آنها با سنگدلی پسرم را روی زمین رها کردند تا بمیرد. به همین خاطر درخواست قصاص برای آنها دارم و به هیچ عنوان حاضر به مصالحه نیستم.
پس از آن نماینده شرکت آبفا به جایگاه رفت و عنوان کرد: مخزن آب رباط کریم معروف به شترخوار در واقع مخزن آب دو شهرستان پاکدشت و رباط کریم است که دزدان برای سرقت وارد آن شده بودند. آلودگی آب این مخازن میتواند جان همه شهروندان ساکن در این دو منطقه را به خطر بیندازد. اتفاقی که برای نگهبان مجموعه ما رخ داد علاوه بر فشارهای روانی بر خانوادهاش، همکارانش را هم تحت تأثیر قرار داده و آنها هم احساس میکنند هر لحظه جانشان در خطر است و این ۳ نفر با کارشان ناامنی ایجاد کردهاند. از این رو از قضات میخواهم آنها را به اشد مجازات محکوم کنند تا درس عبرتی برای سایرین باشد.
سپس شهرام به جایگاه رفت و گفت: ما سارق هستیم و آن روز هم هدف مان سرقت تعدادی لوله آب بود. بعد از ورود به شرکت من و شاهین لولهها را جمع میکردیم که صدای شلیک گلوله را شنیدیم. ما قصدی برای کشتن نگهبان نداشتیم و بعد از اینکه فهمیدم شاهرخ گلوله را شلیک کرده خیلی ناراحت شدیم اما کاری از دست مان ساخته نبود.
در ادامه قاضی از شهرام پرسید: اتهام سرقت را قبول داری؟
شهرام گفت: بله اما اتهام قتل را قبول ندارم چون نقشی در آن نداشتم.
قاضی سؤال کرد: در بازجوییها اعتراف کرده بودی که پس از ورود به ساختمان با نگهبان مواجه شدیم و چون او حاضر به همکاری نشد و مقاومت کرد به ناچار او را با گلوله زدیم و کلیدها را برداشتیم و سرقت کردیم. اظهارات خودت را که قبول داری؟
شهرام جواب داد: نه. من دخالتی در قتل نداشتم. شاهرخ هم به قتل اعتراف کرده و مشخص شده که من و شاهین نقشی در قتل حمید نداشتیم.
پس از آن شاهین به جایگاه رفت و با تأیید اظهارات شهرام گفت: اصلاً آن روز من و شهرام نمیدانستیم که شاهرخ اسلحه به همراه دارد.
قاضی پرسید: تو هم در بازجوییها اعتراف کرده بودی که چند روز پیش از جنایت در اطراف شرکت باغی اجاره کرده بودید تا شرکت را زیر نظر بگیرید.
شاهین گفت: بله. اما اصلاً متوجه حضور نگهبان نشده بودیم و نمیدانستیم که شبها هم نگهبان دارد.
سپس شاهرخ به جایگاه رفت و گفت: من حمید را با تیر زدم، اما قصد نداشتم او را بکشم. فقط یک تیر شلیک کردم و در آن چند دقیقهای که سرقت میکردیم او زنده بود و فکر میکردم که مشکل خاصی ندارد. حتی گفتم بعد از رفتن ما با اورژانس تماس میگیرد و خودش را به بیمارستان میرساند. واقعاً فکر میکردم زخمش جزئی است. اما حالا شرمنده خانوادهاش هستم و پشیمانم.
با پایان دفاعیات متهمان، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.