به گزارش مشرق، علیرضا استادیان طی یادداشتی نوشت: اولین رویداد ملی تکریم فعالان مساجد سراسر کشور باعنوان «مثل مصطفی» که در آن از دو تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتابهای «اسم تو مصطفاست» و «سرباز روز نهم» رونمایی می شود، فرصت مناسبی است تا به رویش های انقلاب اسلامی پرداخته شود. رویش هایی مثل شهید مصطفی صدر زاده دهه شصتی و جوانان و نوجوانان دهه هفتادی و هشتادی که برخلاف تصویرنمایی غلط دشمنان، پای کار انقلاب و اسلام ایستاده اند. جوانانی که از دل مسجد و هیئت و پایگاه بسیج جوانه زده و با فداکاری و ایثار و بصیرت و نگاه دقیق، دل به میدان زده و میانه میدان ایستاده اند.
رهبر انقلاب مشوق اصلی ادبیات مقاومت و پایداری
پاسداشت فرهنگ شهادت و زنده نگاه داشتن راه و نام شهیدان از بحث های مهم و ویژه ای است که حضرت آیت الله خامنه ای، بارها بر آن تأکید کرده اند و در دیدارهای مختلف با خانواده های شهدا، دست اندرکاران یادواره های شهدا و... پیوسته ضرورت و چگونگی انتقال فرهنگ شهادت به نسل جوان را متذکر شده اند و مسیر روشن حیات این بزرگ مردان را الگویی درست برای طی مسیر در زندگی معرفی کرده اند.
رهبر انقلاب اسلامی علاوه بر این ادبیات سازی و توسعه فرهنگ فرهنگ جهاد و شهادت، خود پای کار ادبیات مقاومت ایستاده و به اذعان نویسندگان و فعالان نشر فرهنگ و ادبیات پایداری، توجه و حمایت رهبری در این زمینه، مسیر را همواره کرده است که توصیه مکرر رهبر انقلاب بر مطالعه کتب شرح حال شهدا و تقریظ های متعدد رهبری بر این نوع کتاب ها، حکایت از این نگاه ویژه دارد.
مدافعان حرم؛ الگوهای زنده
توجه ویژه به رشادت و فداکاری و کار بزرگی که شهدای مدافع حرم غریبانه و در گمنامی در صدها کیلومتر آن طرف تر از مرزهای کشورمان، انجام دادند و از حریم حرم دفاع کرده و پنجه در پنجه نیروهای تکفیری جنایتکار انداختند و نقشه استکباری آمریکا و اسرائیل را برهم زدند و فصل جدیدی از مقاومت و پایمردی را به تصویر کشیدند از دیگر تاکیدات رهبر انقلاب بوده است: «... آنهایی که در این چند سال اخیر برای دفاع از حرم رفتند و از حرم عتبات عالیات دفاع کردند، از حرم حضرت زینب دفاع کردند، اینها از بهترین تعلّقات و شیرینترین تعلّقات خودشان گذشتند، پا گذاشتند روی تعلّقات خودشان و رفتند. اینها همه الگویند؛ جوان احتیاج به الگو دارد و اینها الگوهای زندهی کشور ما و جوانهای ما محسوب میشوند؛ یاد اینها باید زنده بماند. چه کسی یاد اینها را میتواند زنده نگه دارد؟ پدران، مادران، آنهایی که اینها را بزرگ کردند، آن همسری که مدّتی با اینها زندگی کرده... اینها باید منتشر بشود، اینها باید مورد استفادهی نسل جوان کشور قرار بگیرد.» ۴/۴/۱۴۰۲
رویش های انقلاب اسلامی
رشادت هایی که یاران سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی رقم زند و معادلات جریان عبری تکفیری را بر هم زدند و منطقه را از لوث تروریست ها پاک کردند، بارها مورد تجلیل رهبر انقلاب قرارگرفته و در این میان برخی شهدا که نقش الگویی داشته اند، مورد توجه خاص رهبر انقلاب قرار گرفته اند؛ در این میان، رهبر انقلاب اسلامی، از شهید مصطفی صدرزاده، چندین مرتبه نام بردهاند. «نمونه برجسته جوانِ ایرانیِ مسئولیّتشناس» ۲۹/۰۱/۱۴۰۲«بیتابِ کار و حرکت» ۲۹/۰۱/۱۴۰۲ «جوان فداکار و نورانی» ۱۴/۳۰/۱۴۰۲ «برخاسته از یک هسته مقاومت» ۱۴/۰۳/۱۴۰۲ از تعابیر رهبر انقلاب در توصیف شخصیت شهید مصطفی صدر زاده است.
مصطفی صدر زاده متولد ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ در شهرستان شوشتر استان خوزستان است که در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد و پدرش پاسدار و جانباز جنگ تحمیلی و مادرش از خاندان جلیله سادات هستند. مصطفی ۱۱ ساله بود که از اهواز به همراه خانواده به استان مازندران و پس از دو سال به شهرستان شهریار استان تهران نقل مکان و در آنجا ساکن گردید.
مصطفی دوران نوجوانی خود را با شرکت در مساجد و هیئتهای مذهبی، انجام کارهای فرهنگی و عضویت در بسیج و یادگیری فنون نظامی سپری کرد. در دوران جوانی درحوزه علمیه به فراگیری علوم دینی پرداخت، سپس در دانشگاه دانشجوی رشته ادیان و عرفان شدند، همزمان مشغول جذب نوجوانان و جوانان مناطق اطراف شهریار و برپایی کلاسها و اردوهای فرهنگی و نظامی و جلسات سخنرانی و... برای آنان بودند. مصطفی صدر زاده در سال ۹۲ برای دفاع از دین و حرم بیبی زینب (س) با نام جهادی سید ابراهیم، داوطلبانه به سوریه عزیمت و به علت رشادت در جنگ با دشمنان دین، فرماندهی گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون شد.
شهید صدرزاده یک شخصیت فعالِ مسجدی، بسیجی و هیئتی بود که در این محیط رشد کرد و دیگران را هم به این سه محیط تربیتی جذب میکرد؛ حتی مؤسس یک هیئت، پایگاه بسیج، حسینیه و مسجد بوده است. رهبر انقلاب اسلامی در بیانات مهم خویش در روز ۱۴ خرداد در سالگرد رحلت امام خمینی(قدس سره) با اشاره به شهید مصطفی صدر زاده، به وجود هزاران مصطفی صدر زاده ها در سرتا سرکشور اشاره کردند و آن را امید بخش توصیف کردند: « ما امروز در سرتاسر کشور، هزاران هستهی مقاومت در مساجد و در هیئتها داریم؛ از این هستههای مقاومت، جوانهایی برمیخیزند به عنوان مدافع حرم، جوانهایی برمیخیزند به عنوان مدافع امنیّت، جوانهایی برمیخیزند به عنوان بسیجی دانشجو...گاهی اوقات شما میبینید از یک روستا یک شخصیّت منوّر و نورانی برمیخیزد؛ از یک روستای اطراف شهریار یک جوان فداکار و نورانی مثل مصطفی صدرزاده به وجود میآید. ما از این مصطفیهای صدرزاده در تمام سرتاسر کشور بسیار داریم، هزاران داریم؛ اینها همه امیدبخش است.» ۱۴/۳/۱۴۰۲
اسم تو مصطفاست
"اسم تو مصطفاست" زندگینامه داستانی این شهید مدافع حرم به روایت همسر شهید است که توسط انتشارات روایت فتح در ۲۷۲ صفحه منتشر شده است.
صفحه ۶۹ این کتاب، تصویری از ایثار و مجاهدت و خستگی ناپذیری شهید صدر زاده و روایتی از شکیبایی همسر ایشان است: (تلفنت زنگ خورد یکی از بچه های پایگاه بود صدایش آن قدر بلند بود که می شنیدم. آقا مصطفی کجایی؟ اینا دارن از پشت بام خونه ها میریزن روی سرمون! دیگر نمی شد جلویت را گرفت. زنگ زدی به پدرم و قرار شد با او و سجاد بروید پایگاه. بابا و مامان همیشه طرف تو بودند امکان نداشت شکایتت را بکنم و حق را به تو ندهند؟ گاهی میگفتم به خدا منم بچه شمام یکی نیست طرف من رو بگیره؟ نمیبینین مدام میره گشت؟ چهارشنبه سوری میره تا کسی خرابکاری نکنه! عیدا میره تا دزد به خونههای مردم نزنه! راه پیمایی میره تا وظیفه دینیش رو انجام بده! ولی فایده ای نداشت. میدانستم اگر حالا هم به بابا و سجاد بگویم که نگذارند وارد این شلوغی ها بشوی خودشان زودتر از تو جلوی پایگاه هستند. آن شب هم رفتی و من ماندم و تا بیایی شدم نصفه عمر. اعلام کرده بودند ۲۵ خرداد در میدان ولیعصر تجمع است... نمی شد مقابلت ایستاد، حداقل این جور مواقع نمی شد. دیوارهای خانه نزدیک آمده بودند. روحم فشرده می شد، بلند شدم و رفتم منزل مامانم، یک ساعت گذشت، دو ساعت، سه ساعت، عصر غروب شد و غروب شب و تو نیامدی. نیمه شب شد، خط ها قطع بودند و تلفن ها جواب نمی دادند. کنج دیوار نشسته بودم، زانوها در بغل و چشم به در ذکر گرفته بودم میاد میاد میاد. ساعت سه نیمه شب تلفن همراهم زنگ خورد، گوشی ام را برداشتم دیدم پدرت است: «کجایی آقاجان؟» منزل پدرم. نگران نشی، چیزی نیست فقط اگه میشه دفترچه مصطفی رو بردار و بیار بیمارستان ۵۰۲ ارتش. چیزی شده؟ تو رو به خدا راستش رو بگید.چیزی نیست فقط یه کم زخـمی شده! ... مادرت وقتی مرادید به گریه افتاد، پدرت از حراست بیمارستان خواست تا مرا راه بدهند «خانمشه، اجازه بدین بره ملاقاتش» نمی دانستم چه بلایی سرت آمده وارد اورژانس که شدم، پرده آبی رنگ پارچه ای جلوی تخت آویزان بود، پرده کوتاه بود و یک جفت کفش پر از خون دلمه بسته پایین تخت بود. پرده را کنار زدم، دیدم روی پهلو خوابیدی
پلک هایت را باز کردی و گفتی: «بالاخره اومدی؟» میله بالای تخت را گرفتم تا نیفتم چه بلایی سرت اومده آقا مصطفی؟ می بینی که زنده ام... )
کتاب"اسم تو مصطفاست" با ادبیاتی روان و با نگاهی روایی، مرحله به مرحله خواننده را با خود همراه می کند و از حاشیه شهریار تا وسط میدان سوریه در جنگ با داعش می برد. این کتاب هم رشادت های مصطفی صدر زاده و هم صبر و پایداری و همراهی همسر وی را روایت می کند. روایتی دقیق از یک بسیجی پای کار. یک رزمنده در میدان دفاع از حرم. یک شوهر و یک پدر که برای دفاع از حرم، از تعلقات خویش دست کشیده و لباس رزم بر تن کرده است. مردی که برای آنکه پای حرامی به حرم نرسد، از زخم های متعدد بر تن خویش ترس ندارد. مجروح می شود، خسته می شود اما نمی ایستد بلکه ایستاده در میدان تا پای جان، از آرمان های خویش دفاع می کند.
این کتاب شرح شیدایی مصطفی صدر زاده است که بی قرار است و برای دفاع از انقلاب، آرام و قرار ندارد؛ گاهی در خیابان روبروی فتنه گران سبز ایستاده و وقت دیگر در خط مقدم مبارزه با داعش در حال تکاپو است. کتابی که از پس کوچه های شهریار و عطر غذا کدبانوی خانه تو را گذر می دهد تا صدها کیلومتر آن طرف تر که صدای تیر و ترکش و موشک است و بوی باروت!
سرباز روز نهم
کتاب «سرباز روز نهم» روایتی جامع و کامل از زندگی و زمانه شهید مصطفی صدرزاده در ۶۳۲ صفحه است که توسط انتشارات راهیار منتشر شده است. این کتاب تلاشی وسیع برای به تصویر کشیدن و مکتوب کردن شرح حال شهید مصطفی صدر زاده است. کاری عمیق و جامع که تلاش کرده خاطرات مفصل از دوستان و آشنایان و خانواده شهید را در بخش های مختلف تقطیع کند و سپس این بخش های کوچک را در چند سرفصل ساماندهی کند تا با این نظم و ساماندهی ذهنی، مخاطب آسان تر بتواند با کتاب مواجه شود. کتابی مفصل که چون قطعات و مفصل های جداگانه ای از هم دارد، می توانید با خیال راحت هر وقت فرصتی داشتید بخشی را مطالعه و باقی مانده را در وقت دیگر مرور کنید بدون اینکه نگران باشید تا رشته کار از دستتان خارج شود.
در بخشی از معرفی خود نوشت این کتاب در صفحه ۱۴ میخوانیم: (کتاب پیش رو حاصل زندگی مجاهدانه و خستگی ناپذیر شخصی است که میتواند در دوره حاضر، بی شک الگویی دست یافتنی باشد. او که از سال ۱۳۹۲ با ده ها ترفند پایش را با سوریه باز می کند، ظرف دو سال از چهره های محبوب و موثر مدافعان حرم می شود؛ تا جایی که سردار سلیمانی را به تمجید وا می دارد.)
این کتاب شامل روایت هایی از دوستان و آشنایان شهید مصطفی صدر زاده است که نشان دهنده روحیات و شخصیت و چگونگی زندگی او بوده است، در صفحه ۵۹ این کتاب، بخش ۳۹ با عنوان "خادم الشهدا" می خوانیم :(یکی از کارهایش این بود که می گفت به عنوان خادم الشهید به خدمت خانواده شهدا برویم و اگر نیازی داشتند یا وسیله ای میخواستند برای آنها تهیه کنیم. اسامی شهدای شهرک پاسداران و کهنز را جمع آوری کرده بود وقتی به خانواده هایشان سر میزد داستان شهید را از زبان آنها ضبط می کرد و می نوشت. آن موقع مصطفی پایگاه نوجوانان را تازه راه انداخته بود با نیروهایش این کار را انجام می داد در مناسبتهایی مثل روز جانباز به خانه جانبازان می رفت. روز پاسدار هم بچه ها را جمع میکرد و با گل و شیرینی به خانه شهدا و پاسداران می رفت. این در حالی بود که در مساجدی که ما سراغ داشتیم هیچ کس اجازه فعالیت به بچه ها نمی داد. در مسجد کهنز هم موقع حضور بچه ها داد همه در می آمد اما مصطفی بچه ها را به مسجد می برد و با آنها زوبازی می کرد. آنها را به سینما می برد و برایشان برنامه ریزی میکرد تا بچه ها توی کوچه ول نباشند.)
در صفحه ۹۵ در بخشی با نام"تاثیر" نگاه شهید صدر زاده درمساله نهی از منکر، تصویر شده:(انتقاد همیشگی مصطفی در مواجهه با منکر این بود که قرار نیست طرف را بگیریم و بترکونیم. می گفت این کار از پایه اشتباه است.)
آنچه از این کتاب ها، نقل شد، بخش کوچکی از مجاهدت ها و ایثاری است که مصطفی شهید صدر زاده در مقاطع مختلف در دفاع انقلاب اسلامی در سال های زندگی خود داشته است اما حکایت دغدغه مندی این جوان غیور ایرانی در دفاع از کشور و حرم و مقدسات دینی، حکایتی مفصل دارد که دو کتاب «سرباز روز نهم» و« اسم تو مصطفاست» و مستند سینمایی «عابدان کُهَن» روایتگر آن هستند. آثاری که روایتگر شخصیتی بزرگ با ایمانی قوی و اراده ای مستحکم است که باید آن را بخوانیم و ببینیم و درس بگیریم.