گروه جهاد و مقاومت مشرق- چندوقت پیش بدون قرار قبلی یک حبه قند گذاشتم توی دهانم و رفتم سراغ عکسهای دوران دفاعمقدس. منظورم عکسهایی است که از اینطرف و آنطرف به دستم رسیده و مثل کیمیا دلم را از اینرو به آنرو میکند. دم عکاسهای آن دوران گرم که حماسۀ نسل جادویی واقعی را برای ما ثبت کردند تا همه بدانند قهرمان ایران مردی شبیه باران است نه فروشندۀ فرهنگ و اصالت این مرز و بوم. ما شنا در زمستان را به شنای پروانه ترجیح میدهیم و هر صبح به امید پرواز در شب از خواب بیدار میشویم. افسوس که سفر جادویی با تمام زیباییهایش حقیقت ندارد که اگر داشت همین عکسها ما را به زمان عملیات کرکوک و میهمانی گلها و گلولهها میبردند. المنتُ للّه که هیچ رنگی سرخی حماسۀ مجمون را در دل ما کمرنگ نمیکند. بهقول خدابیامرز اسدی توسی:
تو ایدون فرستی بَرِ من پیام
فریبنده گشتی به نیرنگ خام
گمانی که من چون توام ناسپاس
چو گرگ دژآگاه ناحق شناس
بگذریم! قدیمیها میگفتند: «کَر مصلحتی دوا نداره». حالا ما هر چقدر از گنج جنگ بگوییم و توی سر خودمان بزنیم که دنیا و آخرت در دل فرهنگ جهاد و شهادت قرار دارد، مثل خواندن یاسین برای جناب الاغ است. خدا را شکر که گوش مردم ایران به این چرندیات بدهکار نیست و کمافیالسابق عاشق ستارههای حقیقی سرزمینشان هستند. آقای نظامی در اینباره میفرماید:
دل به هنر ده نه به دعوی پرست
صید هنر باش به هرجا که هست
آب صدف گرچه فراوان بود
دُر ز یکی قطره باران بود
الغرض! خواستم شما را هم در صفای تماشای عکسهای رزمندههای روزهای دفاعمقدس شریک کنم. خیلی سال پیش یکجایی گفتم عکسها دروازۀ تاریخ هستند؛ امروز خودم بیش از هر وقت دیگری به حرف آنروز خودم ایمان دارم. گاهی یک عکس دنیای ذهنی آدم را عوض میکند و پای ما را به روزگاری میکشاند که آن را ندیدهایم و از مختصاتش بیخبریم. عکسها جنس آدمها، شرایط جغرافیایی، رویدادها و جزئیات ماجرای جنگ را پیش نگاه کاوشگر ما به تصویر میکشند، اگر بهتر ببینیم و به گفتۀ استاد مولوی بزرگ، چشممان گوش شود. اینجاست که ارزش هنر عکاسهای حرفهای و آماتور آن ایام خودش را نشان میدهد. کسانی که مرزهای نترسیدن را جابجا کردند و بدون مصونیتهای ژورنالیستی با تجهیزات آنالوگ و حتا بدون توقع بیمه و دستمزد، شانه به شانۀ رزمندهها در خط مقدم تاریخ را روی نگاتیوهایشان ماندگار نمودند. یادشان بهخیر! حقیقتاً هنرمند باید همینطور باشد تا هنرش دردی از مردم و میهنش را دوا کند.
شاید بد نباشد که خوب دیدن عکسهای دفاعمقدس را با هم تمرین کنیم.
برنامهریزی برای پرکردن اوقات فراغت و تقویت روحیۀ رزمندهها یکی از اولویتهای همیشگی نیروهای فرهنگی و تبلیغات لشکرها بود. چیزی که در عکس مشاهده میکنید پخش فیلم برای رزمندهها در روزهای پدافندی و غیر عملیاتی است. این کار عمدتاً بهوسیلۀ دستگاههای پخش فیلم آپارات کوچک انجام میشد.
اعزام گفتنیهای فراوانی دارد. یکی از مهمترین موضوعات قابل پرداخت در بحث اعزام پا گذاشتن روی دلخوشیها و دلکندن از خانواده برای دفاع از آیین و میهن است. طبیعتاً کسی که رخت رزم بر تن میکند، از عواقب و پیامدهای مثل جراحت و اسارت و شهادت آن خبر دارد. در تصاویر بالا مصادیقی از این کندن و رفتن را مشاهده میفرمایید.
تهیۀ غذا و نیازهای خوراکی رزمندهها یکی از وظایف و دغدغههای واحد تدارکات و پشتیبانی جنگ بود که بخش عمدۀ آن توسط نیروهای داوطلب در جبهه و مردم در پشت جبهه انجام میپذیرفت. منابع مالی این اقدام هم عمدتاً از محل کمکهای نقدی و غیرنقدی مردم تأمین میگردید. در تصاویر چند نما از این فعالیت نفسگیر و سخت را مشاهده میفرمایید.
رزمندهها اوقات فراغتشان را با بازیهایی نظیر فوتبال، والیبال و کشتی پر میکردند. بازیهای دوستانهای که حالا بخش بانمک خاطرات رزمندههاست. اینگونه فعالیتها علاوه بر آثار روحی و روانی مطلوب به افزایش توان جسمی آنها نیز کمک میکرد.
در دوران دفاعمقدس یکی دیگر از فعالیتهای واحد فرهنگی و تبلیغات برگزاری مراسمهای تشییع، یادبود و بزرگداشت شهدا بود. این دسته از اقدامات آنها هم جنبۀ روحیهبخشی داشت و هم جنبۀ ترویج فرهنگ شهادت. به این نکته هم توجه کنیم که طراحی و تولید پوستر و پلاکارد با توجه به امکانات آنروزها کار سادهای نبود.
پیشانیبند در دوران دفاعمقدس به یک خردهفرهنگ تبدیل شده بود. پیشانیبندها معمولاً مزین بهنام اهلبیت علیهمالسلام و یا مفاهیم ارزشمند فرهنگی بودند و نوشتۀ روی آن تأثیر مستقیمی روی حس و حال معنوی رزمندهها میگذاشت.
سادهزیستی و جنگیدن با تحمل کمبودها و کاستیها ویژگی درخشان و برجستۀ رفتار رزمندهها بود. این شاخصه و ارزش اخلاقی و رفتاری سبب میشد که آنها به چیزی جز پیروزی اسلام فکر نکنند.
عکسها و تصاویر بهجامانده از روزهای حماسه و جهاد میراثمعنوی سرزمین و تاریخ ما هستند و باید به دست نسلهای فعلی و آیندۀ وطن برسند. بیتردید اگر امروز عکسهای آن ایام گویاسازی نشوند، آیندگان راهی به دنیای پشت آن نخواهند داشت و دروازۀ تاریخشان بسته میشود. تا دیر نشده به فکر باشیم. مسئولین باید این ارثیۀ تمام نشدنی را در اختیار هنرمندها بگذراند تا چشمۀ ایدهپردازی آنها به جوشش در بیاید و شاهد تولید آثار جدید و موثر باشیم. عکسها با ما حرف میزنند اگر زبان روایتشان را بلد باشیم.