به گزارش مشرق، نیجر آخرین ایستگاه از سلسله مبارزات ملتهای آفریقایی علیه استعمار اروپایی است. «کودتای روسی» اسم رمز دولتمردان، رسانهها و کشورهای غربی برای آماده سازی افکارعمومی جهت آغاز مداخله مستقیم نظامی در غرب آفریقا است؛ بیآنکه به علل و ریشههای مطالبات و احساسات ضدغربی پرداخته شود.
از غارت موریتانی توسط استعمارگران پرتغالی در سال ۱۴۴۱ میلادی تا امروز، دولت- ملتهای این قاره با نامها، ایدئولوژیها و گروههای مختلف سعی کردند تا در برابر هجوم غیرانسانی و منفعتطلبانه دولتهای اروپایی ایستادگی کرده و اجازه چپاول منابع طبیعی و احیای بردگی نوین در آفریقا را ندهند.
برهمین اساس در این متن سعی خواهیم کرد تا مروری بر انقلابها، جنبشها و حرکتهای ضداستعماری در تاریخ قاره سیاه داشته باشیم.
الجزایر
الجزایر مهمترین و برجستهترین پایگاه ضداستعماری و ضدصهیونیستی در قاره آفریقا است. طی سالهای اخیر این انقلاب بزرگ منبع الهام انقلابیون مصر، تونس و لیبی در جریان «بیداری اسلامی» بوده است. از سال ۱۸۳۰ حکومت استعماری فرانسه به مدت ۱۳۰ سال حاکمیت و سرنوشت مردم الجزایر را در اختیار داشت.
دولتمردان پاریس این کشور آفریقایی را به مثابه یکی از «استانهای فرانسه» مینگریستند و قصد داشتند تا با تغییر ترکیب جمعیتی سلطه خود را برمناطق شمال آفریقا تحکیم بخشند.
با این حال با تقویت گفتمان مقاومت و ترویج آگاهی میان تودههای مردم و ظهورها سازمانهای انقلابی مانند «جبهه آزادیبخش میهنی» و فرماندهان مردمی مانند العربی بن مهیدی مقدمات مبارزه با استعمار فرانسه را فراهم آوردند.
به گزارش الجزیره در جریان مبارزات ضداستعماری مردم الجزایر در بین سالهای ۱۹۵۴ و ۱۹۶۲ قریب به ۴۰۰ هزار نیروی فرانسوی، ۱.۵ میلیون الجزایری را به وسیله حملات نیروهای سرکوب، ترور کشتند.
با نمایان شدن نشانههای پیروزی انقلابیون الجزایری، شارل دوگل در مه ۱۹۵۸، پس از دوازده سال بار دیگر به قدرت بازگشت و آغاز جمهوری پنجم را اعلام کرد. در نهایت مبارزان الجزایری موفق شدند تا پیمان «اویان» را در مارس ۱۹۶۲ به پاریس تحمیل کنند. این پیمان نقطه پایانی بر یک قرن استعمار فرانسه در الجزایر بود.
مصر
قاهره، دیگر کانون انقلابهای ضداستعماری در شمال آفریقا است. مصر به عنوان بزرگترین کشور جهان عرب، منشأ و سرچشمه بسیاری از حرکتهای اسلامی (مانند جریان اخوان المسلمین) و ناسیونالیستی (مانند حکومت جمال عبدالناصر) بوده است. در سال ۱۹۱۹ ملت مصر با پشتیبانی از حزب ملیگرای وفد به رهبری سعد زغلول، دست به قیام علیه استعمار انگلیس زدند.
این حرکت مردمی در نهایت منجر به استقلال مصر در سال ۱۹۲۲ شد. با وجود استقلال مصر اما انگلیسیها حاضر به خروج از نقطه راهبردی «کانال سوئز» نشدند.
این رخداد تاریخی منجر به افزایش تنشها میان قاهره –لندن و انقلاب دوم مردم مصر در سال ۱۹۵۲ شد. در این دوران جمال عبدالناصر با تکیه بر شعارهای ضدامپریالیستی و ضدصهیونیستی برای احیای استقلال قاهره، ملیکردن کانال سوئز و اخراج صهیونیستها از سرزمین فلسطین وارد سلسله نبردهایی با کشورهای استعمارگر و رژیم صهیونیستی شد.
پرده سوم از انقلاب مردم مصر علیه استعمار در جریان بیداری اسلامی و سقوط حسنی مبارک در سال ۲۰۱۱ به نمایش درآمد. گروههای مختلف مردم بهویژه اسلامگرایان اخوانی در اعتراض به سیستم استبدادی مبارک، وابستگی شدید نظامی- اقتصادی به آمریکا، روابط امنیتی با تلآویو و مشکلات فزاینده معیشتی خواهان تغییر نظام سیاسی شدند.
در انقلاب «بیستوپنجم» ژانویه، پس از سقوط نظام دیکتاتوری، محمد مرسی در جریان انتخابات به عنوان رئیس جمهور منتخب برگزیده شد. با این حال ناتوانیها اخوانی در اداره کشور، اعتماد مرسی به دولتهای غربی (بهویژه آمریکا) و اعلام پایبندی قاهره به پیمان کمپ دیوید سبب افزایش نارضایتیهای داخلی و در نهایت منجر به کودتای سوم ژوئیه ۲۰۱۳ ارتش علیه دولت مستقر و قدرتگیری ژنرال عبدالفتاح السیسی شد.
تاریخ مردم مصر تاریخ کشاکش میان استقلالطلبی ساکنان کرانه رود نیل و استعمار غربی در قاره آفریقا است.
سودان
دیگر کانون مقاومت در قلب آفریقا، انقلاب مردم سودان علیه استعمار انگلیس بود. در سالهای پایانی قرن نوزدهم (۱۸۸۱)، ساکنان بومی سودان به رهبری محمد احمد المهدی علیه امپراتوری عثمانی و حکومت مصری تحت الحمایه انگلیس قیام کردند و استعمارگران را با چالش بیسابقهای مواجه کردند.
با وجود پیروزیهای ابتدایی و مقاومت هجدهساله مردم سودان اما در نهایت نهضت «مهدیون» سرکوب و بار دیگر انگلیسیها نفوذ خود در این منطقه را احیا کردند.
استعمارگران انگلیسی از سال ۱۸۹۹ با استفاده از پوشش حکومت «سودان انگلیسی- مصری» سعی کردند تا از طریق نفوذ محلی مصر، کنترل امور این کشور بزرگ را در شاخ آفریقا در اختیار بگیرند.
پس از انقلاب مصر در سال ۱۹۵۲، مقامات این کشور همراه با جریانات ضداستعماری و استقلال طلبانه در آفریقا به استقلال سودان در ژانویه ۱۹۵۶ کمک کردند. با وجود تاکید و پایداری مردم سودان برای حفظ استقلال سیاسی؛ اما دخالتها و تحرکات قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای موجب تجزیه این کشور بزرگ اسلامی به دو بخش «شمالی- جنوبی» در سال ۲۰۱۱ شد.
در ۲۰۲۳ با افزایش اختلاف میان ارتش سودان و نیروهای پشتیبانی سریع بار دیگر حاکمیت سیاسی و تمامیت ارضی این کشور با خطر جدی مواجه گردید. کارشناسان مسائل آفریقا بر این اعتقادند که آمریکا با همراهی برخی دولتهای اروپایی، براساس طرح «خاورمیانه بزرگ» به دنبال تجزیه منطقه دارفور و تقسیم سودان به سه کشور است، تا اعمال نفوذ در این منطقه راهبردی سهلتر گردد.
مالی
با سرعت گرفتن دامنه تحولات جاری در نیجر و برنامهریزی فرانسه و متحدان آفریقایی آن برای حمله به این کشور استقلالطلب، بسیاری از تحلیلگران از «مالی» به عنوان منبع الهام نظامیان نیجر یاد میکنند. از قریب به یک دهه قبل نیروهای فرانسوی و اروپایی به بهانه مبارزه با گروههای تروریستی راهی مالی شده و در این کشور آفریقایی اقدام به احداث پایگاه کردند.
به گزارش یورونیوز در ژانویه ۲۰۱۲ عملیات نیروهای فرانسوی در مالی آغاز و تا سال ۲۰۲۲ ادامه پیدا کرد. رسانههای فرانسوی دلیل خروج نیروهای این کشور از مالی را اختلاف میان دولت نظامی حاکم بر مالی و پاریس بر سر حضور نیروهای روسی «واگنر» اعلام کردند.
بنابر اعلام ارتش فرانسه از ۴۳۰۰ نیروی فرانسوی در منطقه «ساحل»، نزدیک به ۲۴۰۰ نفر تا فوریه ۲۰۲۲ مستقر در مالی بودند اما پس از پایان مأموریت (اخراج) فرانسویها در این کشور آفریقایی، این نیروها راهی سایر مناطقی همچون نیجر، موریتانی و بورکینافاسو شدند. اکنون بسیاری از کارشناسان بر این اعتقادند که «کودتای ضداستعماری» نیجر در امتداد حرکتهای ضداستعماری کشورهایی همچون مالی و بورکینافاسو قرار دارد.
بورکینافاسو
تنها به فاصله چندماه پس از اخراج نیروهای فرانسوی در مالی، نیروهای این استعمارگر اروپایی از بورکینافاسو هم اخراج شدند. در این کشور آفریقایی نیز نظامیان با در دست گرفتن قدرت و دادن وعده بهبود وضع امنیتی و معیشت مردم در گام نخست خواهان خروج نیروهای فرانسوی، به دلیل عدم توفیق در روند آنچه سرکوب «شورشهای داخلی» مینامیدند، شدند.
در سال ۲۰۱۸ پاریس در توافقنامه نظامی مسئولیت کمک به روند مبارزه با گروههای تروریستی و شورشیان داخلی در این کشور را به مانند سایر مناطق غرب آفریقا برعهده گرفت.
در سال ۲۰۲۱ مخالفان حضور استعماری فرانسه اقدام به برپایی تظاهرات در بورکینافاسو کرده و خواستار خروج نیروهای این کشور اروپایی از خاک کشورشان شدند. حکام نظامی واگادوگو همزمان با اعلام ضرب الاجل یک ماهه به نیروهای فرانسوی برای خروج از بورکینافاسو اعلام کردند که قصد دارند زین پس با کمک نیروهای بومی از کشور خود دفاع کنند.
به دنبال این درخواست ۴۰۰ نیروی ویژه فرانسوی خاک این کشور را پس از ۱۰ سال ترک کردند.
بهره سخن
کودتای ضداستعماری نظامیان در نیجر، نشان دهنده تداوم حرکتهای ضداستعماری در جنوب جهان علیه استعمارگرایان اروپایی و نیروهای خارجی است. قاره آفریقا به دلیل بهره مندی از منابع سرشار طبیعی- انسانی همواره محل رقابت و تنش میان قدرتهای بزرگ بوده؛ با این حال امواج بیداری در شمال، جنوب و اکنون غرب این قاره نشان دهنده اراده مردم مالی، بورکینافاسو و نیجر برای رهایی از چرخه استعماری فرانسه است.
ضربالاجل پاریس به دولت نظامی نیجر و آماده سازی افکارعمومی برای حمله به این کشور هشدار روزهای ملتهب و پیچیده را در منطقه غرب آفریقا میدهد. در پایان این سوال مطرح میشود که آیا ملت نیجر به مانند سایر ملل آفریقایی خواهند توانست استقلال خود را در برابر استعمارگران به دست آورند یا باید آماده بازگشت نیروهای فرانسوی به خاک خود باشند؟