به گزارش مشرق، هادی محمدی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: خاصیت «سایسپیکو» فقط تقسیم کشورهای دستساز انگلیس و فرانسه در غرب آسیا، خاورمیانه و خلیجفارس نبود، بلکه شرط قبول حاکمان و حمایت از حکمرانی آنها، حفاظت از منافع استعماری در منطقه بود که در فاصله اندکی از پایان جنگ جهانی دوم و حمایت از رژیمصهیونیستی در صدر وظایف این حکمرانان قرار گرفت. اگرچه ملتهای عرب و مسلمان از همان زمان و حتی تاکنون و برخلاف حاکمان دستنشانده، حامی قدس و فلسطین بودند، ولی یک وظیفه منافقانه از حاکمان خواسته شد و آن اینکه با نقاب حمایت از فلسطین و قدس، مسئله مبارزات فلسطینی را مدیریت کنند. بعدها هم که کمپ دیوید و دیگر طرحهای سازش با صهیونیستها علنی شد، این خیانت را برای خدمت به فلسطین و مطالبه حقوق آنان صلح نامیدند تا رسوایی کمتری را تحمل کنند.
این نقاب در مراحل اخیر و متناسب با تنگناهای رژیم صهیونیستی و ناتوانی آن در مقابل مقاومت و جبهه مقاومت، تبدیل به حمایت علنی از صهیونیستها و دشمنی عملی با فلسطینیها شد و برای اینکه فراتر از صلح با قاتلان و اشغالگران صهیونیست، دارایی و ثروتهای عربی و اسلامی را نیز به خدمت صهیونیستها درآورند، نام آن را طرح آبراهام و صلح ابراهیمی نهادند، با این حال جبهه مقاومت آنچنان قدرتمند شد که نه تنها از بازدارندگی صهیونیستها عبور کرد، بلکه خود دارای بازدارندگی گردید و بنبست راهبردی صهیونیستها و شمارش معکوس فروپاشی صهیونیستها آغاز شد و دیگر نقاب نفاق حمایت از فلسطین از سوی این حاکمان، فرو ریخت.
با سازشهای علنی و پنهان برای درکنار صهیونیستها بودن، رمق ناتوانی صهیونیستها جبران نشد و در مهمترین هدفگذاری از سوی نتانیاهو، امروز عربستانسعودی در نوبت این رسوایی و علنیشدن یک سازش قرار دارد، اما باز هم برای ادامه فریبکاری، حقوق دو دولت را از میانجی امریکایی درخواست میکند و سفیر ریاض در رامالله به عنوان گام اول اعزام سفیر به اسرائیل، استوارنامهاش را به محمود عباس تحویل داد و برای ورود به رامالله از اسرائیل ویزا گرفت. انگلیسیها که صاحب پروژه صهیونیسم هستند، در مجله اکونومیست میگویند، با سازش سعودی با اسرائیل، تصویر غرب آسیا و خاورمیانه تغییر پیدا میکند که معنی آن این است که معادلهای جدید با محوریت اسرائیل شکل میگیرد و اسرائیل از شرایط بحران نجات مییابد.
به بنسلمان گفتهاند که شرط پادشاهیاش سازش علنی با نتانیاهو و نجات اوست و بنسلمان در یک معادله چندمجهولی گرفتار است؛ برای پادشاهی مجبور به علنی کردن ماهیت حامی اسرائیل است و این رسوایی بنیانهای پادشاهیاش را سست و صلح با یمن را غیرممکن و آغازی برای شورشهای درونی سعودی و مردم منطقه میکند و مهمتر از همه که از آن رنج میبرند اینکه پرچم مقاومت واقعی برای آزادی فلسطین و قدس، در دست جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی و مقاومت قرار میگیرد، این یعنی کمربندهای نقابدار حامی اسرائیل، با چهره اسرائیلی ظاهر میشوند و فضای جهاد از نگاه مردم منطقه یکدست میشود. اگرچه امروز مقاومت در بهترین شرایط اقتدار و بازدارندگی خود بهسر میبرد، ولی خالصشدن جبهه آزادی فلسطین، نیازمند همین پالایشهاست و قدسیت قدس نمیتواند با دستهای ناپاک به آزادی برسد.