کد خبر 1534485
تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۴۰۲ - ۰۷:۴۹
حوادث

وقتی قدم به اتاق مشاوره پلیس گذاشت و مقابل کارشناس نشست نخستین جمله‌ای که به زبان آورد این بود: «من معتادم، کمکم کنید ترک کنم.»

به گزارش مشرق، دختر جوان در حالی که قطره‌های درشت اشک از چشمان زیبایش روی گونه می‌غلتید، گفت: ناخواسته معتاد شدم، شوهرم مرا معتاد کرد تا کنارش بمانم اما دیگر خسته شده‌ام می‌خواهم طلاق بگیرم و ترک کنم. بعد سرش را به زیر انداخت. انگار داشت خاطرات زندگی کوتاهش را مرور می‌کرد بعد از چند دقیقه به چشمان خانم مشاور نگاه کرد و گفت: من هنوز ۱۶ سال دارم؛ هم سن و سال‌های من مدرسه می‌روند و برای آینده‌شان رؤیاهای زیادی در سر دارند اما من در این سن خسته و شکسته شده‌ام. نمی‌دانم مقصر کیست اما هرچه و هرکه باشد، حق من از این زندگی نباید بدبختی باشد. وقتی ۹ ساله بودم پدرم مرد و من و برادر ۵ ساله‌ام یتیم شدیم. از قدیم درست گفته‌اند یتیم اگر شانس داشت پدرش نمی‌مرد.

مادرم هنوز جوان و زیبا بود خیلی زود ازدواج کرد اما شوهرش من و برادرم را نخواست و به ناچار ما پیش مادربزرگ‌مان ماندیم اما او نه توانایی نگهداری از ما را داشت نه می‌توانست هزینه درس و تحصیل‌مان را بدهد، مدام به من و برادرم سرکوفت می‌زد و می‌گفت مادرتان برای خوشی خودش شماها را انداخت سر من و رفت دنبال زندگی‌اش. این شد که من یک سال بعد ترک تحصیل کردم تا حداقل برادرم بتواند درس بخواند. در خانه مادربزرگ‌مان زندگی سختی داشتیم، خیلی سخت، با این حال هر که می‌رسید می‌گفت خدا را شکر کن که یک سرپناه دارید.

من هم هر کاری می‌توانستم می‌کردم که کمک مادربزرگ‌مان باشم. وقتی به سن ۱۵ سالگی رسیدم، مادرم یک روز آمد و گفت شوهرش اجازه داده که ما را پیش خودش ببرد. خیلی خوشحال شدیم و رفتیم. مادرم از شوهرش یک دختر داشت و بیشتر سرگرم او بود تا من و برادرم. عمر خوشحالی من در خانه مادرم کوتاه بود چون خیلی زود چهره زشت شوهر مادرم را شناختم و فهمیدم قصد آزار مرا دارد. آنقدر رفتارش با من زننده بود که مادرم هم فهمید و وقتی به او گفتم از شوهرت متنفرم خودش هم تأیید کرد و به من گفت مدت‌هاست فهمیده او مرد هوسبازی است و با زنان زیادی ارتباط نامشروع دارد اما به خاطر بچه‌اش و بی‌پولی و حرف مردم مجبور به سوختن و ساختن است

. با شنیدن این حرف‌ها ترسم از شوهر مادرم بیشتر شد و با این فکر که مبادا بلایی سرم بیاورد به مادرم گفتم نمی‌توانم اینجا بمانم و خیلی زود وسایلم را جمع کردم و به خانه مادربزرگم برگشتم.

مادربزرگم اما اصلاً روی خوش نشان نداد و گفت مرا نمی‌پذیرد. گفتم جایی ندارم که بروم؛ اگر اجازه ندهد در خانه‌اش بمانم آواره می‌شوم ولی او گفت ازدواج کن و برو سر خانه و زندگی خودت.

همین هم شد. چند هفته بعد مردی ۳۲ ساله به خواستگاری‌ام آمد؛ همسر اولش را طلاق داده بود و با اینکه من فقط ۱۵ سال داشتم به عقد او درآمدم. مراسم ازدواج هم برایم نگرفت فقط قرار شد خرج مرا بدهد تا وقتی بزرگ‌تر شدم عروسی کنیم. اوایل از او خوشم نمی‌آمد اما کم‌کم با محبت‌هایش و خرج‌هایی که همسرم محسن برایم می‌کرد به او علاقه‌مند شدم. وضع مالی خوبی داشت و دست و دلباز هم بود، مدام مرا به میهمانی و گردش و تفریح می‌برد و من هم که زندگی سخت و فقیرانه‌ای را تا آن زمان تجربه کرده بودم بیش از حد به محسن اعتماد کردم.

سپیده نفس عمیقی کشید و آه بلندی سر داد: ای کاش به او اعتماد نمی‌کردم! محسن در میهمانی‌ها به من سیگار و مشروب می‌داد اوایل مخالفت می‌کردم اما به من می‌گفت نباید جلوی میهمان‌ها بچه‌بازی دربیاوری. وقتی می‌گفتم نمی‌توانم سیگار بکشم و مشروب بخورم تهدید می‌کرد که طلاقت می‌دهم، من هم از ترس تنهایی، بی‌پولی و آوارگی قبول می‌کردم. مدتی که گذشت متوجه شدم سیگارهایی که خودم از بیرون می‌خرم و می‌کشم آن حس و حالی که سیگارهای محسن به من می‌داد را ندارد. بعد از مدتی هم فهمیدم او به من گل و حشیش می‌داده و من معتاد شده‌ام. وقتی به او گفتم چرا این بلا را سرم آوردی گفت: چون نمی‌خواستم تو را از دست بدهم. همسر اولم به من خیانت کرده بود و من هم طلاقش دادم اما چون تو را دوست دارم معتادت کردم که نتوانی از پیش من بروی و به من وابسته باشی.

او دوباره شروع به گریه کرد و گفت: بعد از این حرف‌ها از محسن هم متنفر شدم حالا فقط می‌خواهم ترک کنم و از او طلاق بگیرم. خواهش می‌کنم کمکم کنید.

منبع: روزنامه ایران

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 21
  • در انتظار بررسی: 8
  • غیر قابل انتشار: 5
  • IR ۰۸:۳۸ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
    19 9
    بی ایمانی تا کجا خدا چرا این همه مردم از مشکلات هم بی خبرند .نهاده های حمایتی کمیته امداد شما مقصر هستند چرا نباید زیر چتر شما باشند بیشتر تحقیق کنید در پیدا کردن نیازمند خیلی ها الکی هستند زیر چتر
  • رضا IR ۰۹:۱۱ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
    26 1
    لعنت بر فقر و نداری!!!
  • IR ۰۹:۲۱ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
    27 0
    طفل معصوم. خاک بر سر اون مادربزرگ ظالم بشه. اوف بر مادری که دو فرزندش را رها کرد و شوهر کرده. خدایا کمکش کن
  • IR ۰۹:۲۳ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
    15 0
    وقتی نمی تونید اولادتان را کنترل کنید بدینش بهزیستی با ارایه دادخواست سلب حضانت نه اینکه زندگی شو به فنا بکشید
  • IR ۱۰:۲۴ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
    6 6
    اگه کمک به خانواده های آسیب پذیر محله محور می شد با محوریت مساجد کم هزینه تر و سریعتر اتفاق می افتاد، اعتماد به افراد شرط اول حمایت از آنهاست
  • IR ۱۰:۵۰ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
    3 12
    خرجت میکرد تفریح میر برد خوب بو متاسفانه دختران ایران فقط دنبال پول خرج کردن شدن نه زندگی داری فرزند اوری فقط پول لباس خرید ...
  • ... IR ۱۱:۰۸ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
    9 0
    عجب مادری عجب مادر بزرگی اگه نمیتونستین فرزنداری و نوه داری کنید لااقل یکم انسانیت به خرج میدادید .. عزیزان موقع فرزند اوری به همه جوانبش فکر کنید بعد بچه بیارید
  • IR ۱۱:۲۲ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
    26 0
    عجب مادربزرگ و مادر مزخرفی
    • حاجی از سه راه جوبشور قم IR ۱۴:۲۰ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
      4 1
      بگو عجب از نداری عجب از نداری پدر بزرگ من کارمند بود سال ۵۰ فوت کرد دوتا زن داشت که یکیشون ۵ سال پیش فوت کرد الان عمه ام حقوق پدر بزرگم رو می‌گیرد تا زنده هستید به فکر زن و بچه هاتون بعداز خودتون باشید
  • IR ۱۱:۳۱ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
    3 0
    لطفا از این گزارش‌ها و خبر حکم اعدام متجاوز (فامیل به دختر کوچیک فامیل) در سایت‌ها زیاد بزنید تا هجوم متقاضیان و شاکی‌ها رو شاهد باشیم تا هم مشکلات سخت زندگیشون به کمک مشاورین حل بشه و زندگی شون شیرین بشه، هم متجاوز‌ها (دایی، شوهر خواهر، پدر و ...) اعدام بشن و دیگه تجاوزی به اون دخترا صورت نگیره، هم بیننده‌ها ببینند یه موقع هوس تجاوز به ذهنشون اومد این اخبار اعدام، مانع بشه و کلی دختر خطر ازشون دور بشه. ممنون میشم منتقل کنین
  • دکتر FR ۱۱:۳۹ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
    4 13
    دروغ میگوید . من به عنوان یک پزشک و متخصص در زمینه مواد مخدر میگویم حشیش و گل اعتیاد ندارند و اعتیاد آنها مثل سیگار ذهنی است و ترکش علایم خاصی در بدن مصرف کننده ندارد.
  • US ۱۲:۱۵ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
    9 0
    اینکه شوهر نبود دوست پسر بود
  • ایرانی IR ۱۲:۲۲ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
    5 1
    چه داستان جالبی
  • IR ۱۲:۲۹ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
    3 2
    یتیمی درد بی درمان یتیمی 😭😭😭😭😭😭😭😭
  • مهران IR ۱۲:۴۶ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
    7 0
    با سلام باعث شرمندگیست که بعضی از زنان و دختران در کشور ما اینچنین بی پناه و آسیب پذیر هستند.
  • IR ۱۲:۵۷ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
    2 5
    ازدواج در سن ۱۵ سالگی برای بعضی خوبه ولی با شرایطش. ان شاء الله خدا کمک کنه به این دختر
  • IR ۱۳:۱۰ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
    0 5
    با توکل و امید به خدا، دوباره شروع کن فالله خیر حافظا و هو ارحم الرَّاحِمِینَ
  • IR ۱۳:۴۸ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
    3 6
    از قدیم نگفته اند یتیم اگر شانس داشت پدرش نمی مرد ! نه از قدیم نه از جدید ، من تا حالا این جمله را نشنیده بودم . اتفاقا برعکسش را دیده ام : اینکه کسانی که در بچگی پدرشان را از دست داده اند اتفاقا پیشرفت و موفقیت های زیادی کسب کرده اند
  • شیوا IR ۱۳:۵۷ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
    6 2
    برگرد سر زندگیت ، مشروب و سیگار و هر کوفتی که مصرف می کردی ترک کن ، دیگر هم سراغش نرو ، جلوی شوهرت هم قاطع وایسا که من دیگه تا ابد لب به هیچی نمی زنم و تو هم نیاز نداری برای نگه داشتن من ، رو به این کارها بیاوری ، من خودم هم وفادارم هم زن زندگی ام هم تو را دوست دارم ، بنابراین خودم کنارت می مانم .// این بهترین کاریه که می توانی انجام دهی چون اگر طلاق بگیری ، با این طرز فکر و روحیاتی که داری ، اوضاع زندگیت بدتر از الان می شود
  • قنبر IR ۱۵:۱۰ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
    2 1
    برگرد پیش شوهرت چون دوستت داره.
  • IR ۱۹:۳۵ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
    1 0
    دخترهای الان چه زبل شدن

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس