به گزارش مشرق، در این نشست دکتر محمدصالح صدقیان، مدیر مرکز عربی مطالعات ایران و حسین جابری انصاری معاون اسبق عربی آفریقایی وزارت امور خارجه به واکاوی این موضوع پرداختند و محمد خدادی دبیری جلسه را بر عهده داشت.
آنچه میخوانید ماحصل این نشست است:
***
خدادی: آقای جابری انصاری در بحث فلسطین و محور مقاومت تألیفات زیادی دارد. آخرین کتاب او ترجمه کتاب منیر شفق بودهاست. آقای صدقیان نیز خبرنگار روزنامه الحیات در ایران بود که تحصیلکرده در بغداد و مدیر مرکز عربی مطالعات ایران است. این دو نفر به تحولات منطقه بهویژه تحولات اخیر تسلط کامل دارند.
انصاری: امروز سعی میکنم به سؤالاتی که در فضای فکری، سیاسی و افکار عمومی ایران در ارتباط با تحولات فلسطین و نبرد غزه مطرح هستند، پاسخ بدهم؛ از جمله این که اصلا چرا فلسطین چنین عملیاتی را انجام داده که نتیجهاش، آن حرکت اسرائیل و بمباران شدید و کشتار وسیع بین فلسطینیهای مقیم غزه انجام شده؟ قصد دارند با غزه چه کار کنند؟ به این سؤالات باید براساس روند واقعیتهای فلسطین، منطقه و جهان پاسخ داد. فلسطینیها و عربها تاکنون مسیرهای مختلفی را در زمینه فلسطین طی کردهاند. یک دوره، زمان جنگهای کلاسیک بود و دوستان قدیمیتر شاید با این تحولات زندگی کرده باشند. از جمله جنگ ۱۹۴۸ که منجر به اشغال ۷۸درصد از خاک فلسطین تاریخی شد و جنگ ۱۹۶۷ که به اشغال ۲۲درصد باقی مانده فلسطین تاریخی که همان کرانه باختری و رود اردن و نوار غزه است، انجامید، یا جنگ۱۹۷۳ که توسط مصر و سوریه انجام شد و در یکی دو روز اول به پیروزی قاطع طرف عربی ختم شد؛ بدین شکل که توانستند جولان سوریه و سینای مصر که در جنگ ۱۹۶۷ به دست اسرائیلیها افتاده بود را پس بگیرند و از جولان به جلیل سرازیر شوند که در شمال فلسطین اشغالی است. مصریها به غزه و فلسطین رسیدند و برای اولین بار جنگ روند معکوس گرفت. اما آمریکاییها به سرعت پل هوایی امداد و لجستیک زدند. اسرائیلیها از غافلگیری خارج شدند و از برخی خیانتها استفاده کردند و جنگ بُرده را به جنگ مغلوبه بدل کردند و سینا و جولان دوباره پس گرفته شد و نتایج جنگ ۱۹۶۷ را تثبیت کردند. در سال ۱۹۷۸ اسرائیل به لبنان حمله کرد و تا رود لیتانی پیش رفت. آنها در این عملیات جنگی اهدافی داشتند: یکی اینکه به آب رودخانه لیتانی برسند که یکی از اهداف استراتژیک اسرائیل همیشه بحث آب بودهاست. در جولان هم کنار دریاچه طبری، خیمه زدند و تمامی این منابع آبی را از آن خود کردند.
هدف اول این بود که از آب لیتانی استفاده کنند و دوم اینکه نیروهای مقاومت فلسطین که از سمت جنوب لبنان و شمال فلسطین عملیات انجام میدادند را دور کنند و امکان عملیات را از آنها بگیرند. این واقعه در سال ۱۹۷۸ میلادی و در واقع یک سال قبل از انقلاب اسلامی ایران رخ داد. جنگ بعدی را در سال ۱۹۸۲ اسرائیل انجام داد که اراضی لبنان را تا بیروت طی کرد و پایتخت را محاصره کرد و لبنان و فلسطینیها و عربها را مجبور کرد که سازمان آزادیبخش فلسطین و نیروهای مقاومت فلسطین از لبنان خارج شوند؛ یعنی مرحوم عرفات را از شعاع کنار فلسطین دور کردند و او در تونس مستقر شد و تشکیلاتش هم همراه او به تونس رفت. گروههای مقاومت نیز نیروهایشان را بین الجزایر، تونس و برخی کشورهای دیگر توزیع کردند. آنها از لبنان بیرون رانده شدند که در واقع مرز یا نقطهای بود که ممکن بود در آن عملیات شود. بعد از جنگ ۱۹۷۳ که در آغاز با پیروزی عربها بود و بعد مغلوب شد، با یک فاصله ۵ ساله، سادات مسیر مصر را عوض کرد و به عنوان مهمترین دولت عربی، وارد فرآیند دیگری شد و سیاست کلانش را به جای همکاری با اتحاد شوروی سابق، نزدیکی با غرب و آمریکا قرار داد و موضعش را در ارتباط با فلسطین و اسرائیل، از جنگ و تلاش برای آزادی فلسطین، به گفتگوهای صلح و مذاکره تبدیل کرد. عملاً از ۱۹۷۳ جنگ کلاسیک به معنای تئوری و عملی خاتمه یافت، زیرا مصر به عنوان مهمترین دولت عربی از عرصه رویارویی، خارج و وارد مسیر دیگری شد. در دو جنگ پس از این اتفاق، فقط اسرائیلیها پیشروی دارند یعنی فلسطین را گرفتهاند، سینای مصر را گرفتهاند و حالا با هزینه بسیار بالا، شروط خودشان را به مصریها تحمیل کردند که تا همین امروز هم مصر مطابق تعهداتش در کمپ دیوید، اگر بخواهد از یک تعدادی بیشتر نیروی پلیس وارد صحرای سینا بکند، باید با اسرائیل هماهنگ شود و اجازه بگیرد. بازگشت حاکمیت مصر به سینا در کمپ دیوید از طریق روش صلح، بازگشت با اختیارات کامل نیست. این یک حاکمیت ناقص است، اما تئوری جنگ کلاسیک از زاویه عربها تقریبا خاتمه یافت. از آن پس اسرائیلیها دو جنگ انجام دادند که یکی در سال ۱۹۷۸ تا لیتانی در جنوب لبنان آمدند و دیگری در ۱۹۸۲ که تا خود بیروت آمدند. در عملیات ۱۹۸۲ قرار شد نیروهای سازمان آزادیبخش فلسطین و مقاومت فلسطین و رهبری آن از لبنان، خارج و بین کشورهای عربی پخش شوند و از صحنه فلسطین دور شوند که در واقع صحنهای زنده و در حال مبارزه است.
در همین سال ۱۹۸۲ حزبالله و جنبش مقاومت اسلامی لبنان در لبنان تشکیل میشود که در سال ۲۰۰۰ موفق به عقبنشینی بیقید و شرط اسرائیل از تمامی اراضی اشغالی لبنان میشود که برای اولین بار در تاریخ منازعه عربی و اسرائیلی است. از طرف دیگر، مصر هم که بنا بود مأموریت اصلی آزادی فلسطین را داشته باشد، به نگهبان اسرائیل بدل شد. الان هم فلسطینیها در غزه فقط از طرف اسرائیل محاصره نیستند، از طرف مصر هم محاصرهاند.
قبل از جنگ ۱۹۶۷ و پیروزی کامل اسرائیل، در سال ۱۹۶۴ سازمان آزادیبخش فلسطین شکل میگیرد.
مرحوم عرفات، هم رهبر بزرگترین جنبش مقاومت، یعنی جنبش فتح میشود و هم رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین. در درگیری این دوره، تودهها خیلی دخیل نیستند. بعد از اینکه مصر از عرصه درگیری خارج میشود و کمپ دیوید بسته میشود، به مرور رهبری سازمان آزادیبخشی فلسطین و جنبش مقاومت نخبهای فلسطین و مرحوم عرفات، به این جمعبندی رسیدند که نمیتوان جنگ کلاسیک انجام داد چون مصر وارد صلح شده است، پس چارهای نداریم و باید وارد صلح شویم. اما مشکل این است که اسرائیل سازمان آزادیبخش فلسطین را به رسمیت نمیشناسد و میگوید اینها تروریستند و این برای فلسطینیها به یک عقده و گره ذهنی و روانی و سیاسی تبدیل میشود، تا حدی که وقتی در نهایت میخواهد با فلسطین صلح کند، در اسلو این را به عنوان بزرگترین دستاورد به آنها میدهد. این وسط در پرتو انقلاب اسلامی ایران، دو اتفاق دیگر در فلسطین میافتد. یکی این که در حالی که جنش فتح و گروههای مقاومت نخبهای فلسطین دارند به سمت تئوری دو دولت و پذیرش صلح و سازش و گفتگوها با اسرائیل و پذیرش مشروعیت و شناسایی اسرائیل میروند، بلافاصله بعد از انقلاب اسلامی ایران، جنبش جهاد اسلامی فلسطین درون زمینهای اشغالی به رهبری شهید فتحی شقاقی شکل میگیرد و مرحوم فتحی یک نیروی اخوانی است که در بستر سیاسی اخوانی فلسطین تربیت و بزرگ شدهاست. مدرسه فکری نهضت آزادی در ایران پا در تجدد دارد در حالی که مدرسه فکری اخوان پای در سنت دارد. اخوان فلسطین معتقد بودند مرحله اول، مرحله دعوت و جذب نیروها و نخبگان است و سالها باید وقت صرف آن کرد؛ مرحله دوم، تشکیلات درست کردن و سازماندهی نیروها و در واقع اقدامات بنیادین سیاسی است که باید به لحاظ تشکیلاتی و سیاسی انجام شوند و مرحله سوم اقدام برای آزادی فلسطین است. وقتی جهاد اسلامی بعد از انقلاب اسلامی ایران تشکیل شد، کمکم بستر اخوانی درون فلسطین را به جنبش درآورد. رهبری اخوان درون فلسطین و در سال ۱۹۸۷ میلادی شکل گرفت. همزمان با انتقاضه اول فلسطین، حماس هم تأسیس شد با این تفاوت که تمامی تشکیلات و رهبری اخوان که یک تشکیلات وسیع و گسترده زیرجلدی است را در فلسطین در اختیار خودش دارد و امتداد شعبههای اخوان در سراسر جهان عرب و جهان اسلام را هم به یک معنا نمایندگی میکند و تواناییها و سازماندهی نیروها و قدرتش قابل مقایسه با جهاد اسلامی نیست که بیشتر به عنوان یک گروه نخبهای چریکی و محدودتر باقی مانده و تا امروز هم کمابیش همین گونه است. اما تحول دوم از تحول اول مهمتر است و آن تحول انتقاضه است.
یکی از مهمترین تأثیرات انقلاب اسلامی در فلسطین این است که ایده انقلاب تودهای را وارد فلسطین کرد و انتفاضه ۱۹۸۷، مهمترین بازتاب انقلاب اسلامی ایران در سرزمینهای اشغالی است. ارتش اسرائیل برای جنگهای کلاسیک آماده بود و برای مبارزه با گروههای چریکی هم خودش را به مرور آماده کرد اما برای جنگیدن با میلیونها فلسطینی در اراضی اشغالی آمادگی نداشت. مستحکمترین ارتش هم در برابر تودههای مردمی که تنها سلاحشان سنگ است نمیتواند در یک رویارویی فرسایشی طولانیمدت بایستد. از آن طرف، اشغال کویت اتفاق میافتد و آمریکاییها به عربها میگویند که بیایید کمک کنید که صدام نابود شود و عراق را از کویت بیرون کنیم. آنها میگویند پس فلسطین چه؟ به مردم چه جوابی بدهیم؟
در مذاکرات قبل از جنگ، وزیر خارجه وقت آمریکا (جیمز بیکر) و دولت آمریکا به عربها تعهد میدهد که ما بعد از رفع اشغال کویت، پروژه صلح خاورمیانه را کلید خواهیم زد و پیش میبریم. کنفرانس صلح مادرید نیز پس از آزادی کویت شروع شد. در اینجا گام اول اسرائیل این است که میگویند که هیأت فلسطینیهای داخل اراضی اشغالی همراه هیأت رسمی اردن بیاید ما هم مینشینیم اما ما مستقل با هیأت فلسطینی نمینشینیم. با هیأت سازمان آزادیبخش فلسطین هم نمینشینیم چون اینها تروریستند. این در واقع شروع مادرید است. در توافق اسلو نیز مذاکرات با هیأت آزادیبخش فلسطین پنهانی صورت میگیرد. در سال ۱۹۹۳ توافق اسلو علنی میشود و دو مسأله دارد: یکی این که طرف فلسطین میگوید که حاکمیت اسرائیل را مورد ۷۸درصد فلسطین که در جنگ ۱۹۴۸ اشغال شده است به رسمیت میشناسم و اسرائیل را شناسایی میکنم و هیچ ادعایی در مورد این ۷۸ درصد فلسطین تاریخی ندارم. اسرائیل هم ۲۲ درصد فلسطین را که همان کرانه باختری رود اردن و همین نوار غزه است که درگیر جنگ است، در ازای آن ۷۸ درصد بپذیرد که در آن دولت فلسطین تشکیل شود و در اختیار فلسطینیها بگذارد. رهبری سازمان آزادیبخشی فلسطین این فرمول را در اسلو میپذیرد با این وعده آمریکا و اسرائیل که، بخش عمده این ۲۲درصد در اختیار شما خواهد بود و دولت مستقل فلسطین را به پایتختی قدس شرقی با بازگشت حداقل بخشی از آوارگان فلسطینی تأسیس میکنید. این سرابی است که به رهبری فلسطین نشان میدهند. این نکته اول است. نکته دوم این است که اسلو سه مرحله دارد: مرحله ابتدایی این است که ۷۰ درصد غزه را در اختیار مرحوم عرفات و دولت خودگردان میگذارد، به علاوه شهر کوچکی از کرانه باختری به نام اریها که این میشود توافق غزه و اریحا. در این جا خودگردانی شکل میگیرد. در مرحله انتقالی، اداره شهرها و روستاهایی را که عمده جمعیت فلسطین در کرانه باختری دارند، در اختیار خودگردانیها بگذاریم که این حدودا ۳۰ تا ۴۰ درصد کرانه باختری میشود. ۳ سال بعد از آغاز مرحله غزه و اریحا، مرحله نهایی باید آغاز شده باشد و درباره موارد اختلافی طرفین باهم توافق کنند. سرنوشت موجودیت فلسطینی، سرنوشت بازگشت آوارگان، سرنوشت قدس شرقی و همه مسائل اختلافی باید در مذاکرات نهایی، توافق شوند. مذاکرات نهایی در سال ۲۰۰۰ به بنبست میرسد و مرحوم عرفات از کمپدیوید برمیگردد و اعلام میکند که نمیتواند آن را امضا کند چون فرمولی که اسرائیلیها در برابر فلسطینیها میگذارند این است که در همین مرحله انتقالی تصویب شود و مرحله نهایی باشد. یعنی قدس شرقی داده نمیشود. قدس باید یکپارچه و تحت سلطه اسرائیل باشد. طبق توافقات اسلو، روستایی بهنام ابودیس در شرق قدس شرقی را به شما میدهیم که شما اسمش را قدس شرقی بگذارید و بگویید این پایتخت ما است. بازگشت آوارگان منتفی است و مرزها در اختیار اسرائیل خواهد بود. اراضی فلسطین به هم نخواهند پیوست. بین غزه و کرانه پیوستگی ایجاد نخواهد شد. اداره یکسری جزایر کوچک تکه تکه در کرانه باختری هم در اختیار فلسطینیها باشد. عرفات میگوید چنین چیزی را امضا نمیکند. به اراضی فلسطینی برمیگردد و اسرائیل اعلام میکند که او مانع صلح است و او را محاصره کرده و مسموم میکنند و در نهایت شهید میشود.
از سال ۲۰۰۴ تا به امروز نزدیک به ۳دهه در تابوتی که به نام صلح نامیده میشود، جنازهای نیست که برایش نماز خوانده شود. گاهی بیان میشود که چرا فلسطینیها صلح نمیکنند؟ اسرائیل صلح را عقیم کرد. زمین فلسطین در اختیار اسرائیلیها و تحت اشغال آنهاست. آن کسی که میتواند اجازه دهد تئوری دو دولت شکل بگیرد اسرائیل است که بخشی از این ۲۲ درصد را در اختیار فلسطینیها بگذارد.
خلاصه بحث این است که جنگ کلاسیک به بنبست رسیده است، مقاومت نخبهای در مأموریت خود خیلی موفق نبود و صلح را در ابتدا مصر پیش برد و بعدها سازمان آزادیبخش فلسطین در مسیرش قرار گرفت. مرحوم عرفات خودش را قربانی کرد و با شهادت، پروندهاش بسته شد و صلح هم با بنبست مواجه شد. از سال ۱۹۸۲ تا ۲۰۰۰ در یک حلقه از حلقههای منازعه با صهیونیست در لبنان، مقاومت مردمی توانست پیروزی خلق کند و برای اولین بار اسرائیل مجبور به ترک اراضی اشغالی لبنان شد. این اتفاق در سال ۲۰۰۰ رخ داد و در سال ۲۰۰۵ آنچنان هزینههای مقاومت و انتفاضه در غزه افزون شده بود که ژنرال شارون، نخست وزیر وقت اسرائیل به این نتیجه رسید که غزه را باید رها کنند و شهرهای غزه را که در اسلو به عرفات نداده بودند تخلیه کردند و ۳۶۴ کیلومتر مربع نواز غزه با ایستادگی و مقاومت و انتفاضه تودهها و مقاومت فلسطین آزاد شد و آنچه که باعث شد ارتش اسرائیل برای اولین بار سازمان آزادیبخش فلسطین را به عنوان نماینده مردم فلسطین به رسمیت بشناسد و حاضر شود با آن مذاکره کند، همان انتفاضه بود. اما برای این توافق و صلح، فرمول انتقالی طراحی کردند و وعدهای دروغین به فلسطینیها دادند. آب را گرفتند و سراب دادند و در نهایت مرحوم عرفات را شهید کردند. از آن تاریخ تا به امروز روند صلح در بن بست بوده است. می خواهم این را بگویم که فلسطینیها راههای زیادی در برابرشان گشوده نیست. اگر کسی در دنیا میپرسد که چرا فلسطین مقاومت میکند یا چرا از سلاح استفاده میکند، باید کمک کند که راههای دیگری گشوده شود. تا به امروز هیچ کس کمک نکرده است. ملتی که همه راهها به رویش بسته است راهی به جز مقاومت و ایستادگی و هزینه دادن برای بازکردن راهی به سوی اهداف حداقلی خودش ندارد. این وضع فلسطین است.
صدقیان: در تاریخ ۷۵ ساله فلسطین از ابتدا تاکنون، یعنی ۱۷ اکتبر ۲۰۲۳ مسائل گوناگونی مطرح شده است. در روز ۷ اکتبر اتفاقی در داخل فلسطین و کشورهای عربی و اسلامی رخ داده است که از سال ۱۹۴۸ تاکنون رخ نداده بوده است. سازمان اطلاعات موساد در ذهن افرادی مانند بنده که در کشورهای عربی و اسلامی بزرگ شدهایم، بسیار قوی و ترسناک بوده است. حال باید پرسید چگونه ۵۰ جوان فلسطینی با یک برنامهریزی دقیق از داخل غزه که یک شهری بسیار کوچک است، توانستند مرز مخوف اسرائیل را به راحتی و با موتورسیکلت و ماشین رد کرده و در اردوگاههای ارتش اسرائیل نفوذ پیدا کنند؟ در واقع میتوان گفت حمله حماس به اسرائیل توسط جوانان فلسطینی نمونه جنگ ایران در نبرد با عراق بود که دیدیم که جوانان چگونه از کشور و خاک وطن خود دفاع کردند. بنابراین یک حادثه شگفتانگیز در ۷ اکتبر اتفاق افتاده است و فکر میکنم نگاه ما با نگاه غربیها بسیار متفاوت است، زیرا غربیها در این شگفتانهای که از سوی حماس و جوانان فلسطینی رخ داد بسیار احساس خطر کردند.
رئیسجمهوری آمریکا، آقای بایدن، زمانی که بعد از ۷ اکتبر به تلآویو میآید و اعلام میکند که ما با شما هستیم و پشتیبان شما هستیم در تاریخ بیسابقه است زیرا در طی جنگهای گذشته ۱۹۴۸ و غیره احساس خطر نکردند اما در این جنگ احساس خطر کردند. به نظرم ۷ اکتبر برای اسرائیل و کل قضیه فلسطین جرقهای قومی است که نشان میدهد راه مقاومت جدیدی در حال شکلگیری است. زمانی که مقام معظم رهبری فرمودند: قبل ۷ اکتبر با بعد از ۷ اکتبر برای اسرائیل متفاوت است، به نظرم دقیقاً این مسأله در جهان آشکار است و صحبت ایشان بسیار دقیق بوده است.
بنابراین ناکارآمدی و شکست سیاسی، نظامی و امنیتی در اسرائیل به وجود آمد. حال آنکه دستگاه امنیتی موساد را بسیار قوی توصیف کردند و نظر براین دارند که بعد از سازمان سیا، سازمان امنیتی اسرائیل حرف اول را میزند! حتی بخش امنیتی کشور مصر هم قابل مقایسه با موساد اسرائیل نیست.
گویا ۱۰ تا ۱۵ هزار مزدور اسرائیلی در غزه وجود دارد که نتوانستند به اطلاعاتی در مورد حمله ۷ اکتبر دسترسی پیدا کنند و این یک ناکارآمدی و شکست بزرگی برای موساد و اسرائیل محسوب میشود. بنابراین ناکارآمدی نظامی، سیاسی و امنیتی باعث نگرانی کشورهای غربی و آمریکایی شده است.
مساله دیگر تصویر ارتش اسرائیل قوی در ذهنیت عرب و اسلام دیگر کمرنگ شده است که به نظر مسأله بسیار مهمی است.
از سوی دیگر آقای آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا به تلآوویو و کشورهای عربی همسایه سفر کرد و پیشنهاد راندهشدن مردم غزه به خارج از فلسطین را مطرح کرد؛ یعنی بیش از ۱ میلیون نفر از مردم غزه به شهری در صحرای سینا در مصر رانده شوند، نیم میلیون به کشور عربستان و کمتر از یک میلیون از مردم غزه در لیبی و سودان و چند کشور خلیج فارس پخش شوند!
پیشنهاد این برنامه باعث متعهدشدن تمامی کشورهای حاشیه خلیج فارس میشود.
اما عبدالفتاح سیسی ـ رئیسجمهوری مصر با پیشنهاد آقای بلینکن موافق نبود! زیرا با این کار، دیگر کشور و مردمی به نام فلسطین نخواهیم داشت که البته این مسأله برای کشور مصر هم از لحاظ امنیتی خطرناک است.
بنابراین بعد از سناریوی جنگ در غزه، مسأله رانده شدن مردمان غزه و کرانه غربی به اردن و مصر بااهمیت است و داشتن برنامههای هدفمند و دقیق در مورد فلسطین در شرایط کنونی بسیار ضروری است. وضعیت کنونی در غزه بسیار تأسفبار و ناراحتکننده است و هر روز شاهد کشته و شهید شدن کودکان و زنان و مردمان فلسطین هستیم. در واقع میتوان گفت در جنگ ۷۵ ساله فلسطین تاکنون این قتلعام دیده نشده بوده است!
خدادی: یکی از بحثهای مطرح در مسأله فلسطین، بعد اشغالگری آن است و تأثیر آن بر تحولات منطقه بسیار جدی است. قبل از عملیات طوفانالاقصی، عادیسازی روابط با اسرائیل، حضور رسمی اسرائیل در آذربایجان و امارات را داشتیم و به قولی باید تاریخ خاورمیانه را به قبل و بعد از طوفانالاقصی تقسیم کنیم.
انصاری: باید بپرسیم که چه اتفاقی در ۷ اکتبر افتاد؟ از یک نظر، غافلگیرانه بود! مسلماً چنین عملیاتی با این ابعاد و نتایج بدون برنامهریزی نبوده است. واقعیت این است که چند سال به طور متراکم، فلسطینیها و رهبری مقاومت، آن را طراحی، برنامهریزی و مدیریت کردهاند. در ضمن از چند روز قبل نیز چندین عملیات مستمر را آغاز کردهاند که برای اسرائیلیها غیرقابل تصور بودهاست. بنابراین این عملیات از دید فلسطینیها نتیجه چندین سال طراحی و برنامهریزی و فراهم کردن امکانات و عملیات جدید و بینظیری در تاریخ انتقاضه فلسطین است.
باتوجه به ۳ استراتژی که بن گوریون بنیانگذار اسرائیل در جنگ داشت، میتوانیم این حمله حماس را بینظیر بدانیم. اولین استراتژی یا ستون اول اسرائیل این بود که جنگ باید از داخل فلسطین به خارج از فلسطین کشانده شود زیرا قرار بود عربها فلسطین را آزاد کنند. در واقع از اولین جنگ که سینای مصر را گرفتند این اتفاق افتاد؛ یعنی تمرکز عملیات از درون فلسطین به بیرون رفت و اعراب باید به فکر آزادسازی خود بودند!
استراتژی دوم، غافلگیری است. در تمامی جنگها و نبردها اسرائیلیها از این قاعده استفاده کردند و به اصطلاح غافلگیری، قاعده تاریخی جنگهای اسرائیلی است. استراتژی و ستون سوم: عملیات جنگی برقآسا و سریع است. یعنی جنگ باید سریع خاتمه یابد و معرکه مفتوح نباشد. در واقع اتفاقی که در دو دهه اخیر با مقاومت لبنان رخ داده است، ویژگیهای دوره انتقاضه و مقاوت مردمی است که جدید محسوب میشود. جنگ کنونی غزه هم جزو جنگهای جدید است زیرا به گفته مقامات اسرائیلی جنگ چند هفته ادامه پیدا خواهد کرد و ما روزهای سختی خواهیم داشت! چارهای جز پیش بردن نبرد طولانیمدت را ندارند. نبرد غزه اوج پروژه مقاومت و انتقاضه است؛ به این معنا که مهندسی معکوس استراتژی ۳ ستونه اسرائیل را فلسطینیها میخواهند اجرا کنند.
نخست اینکه صحنه نبرد باید به درون فلسطین دوباره برگردد.
دومین استراتژی معکوس فلسطینیها غافلگیری است که تقریباً برای اولین بار در تاریخ فلسطین عملیات بزرگ و غافلگیرانهای انجام داده است. که اکنون تمامی قدرتها آمادهاند تا حمایت خود را از اسرائیل بیان کنند.
اگر اسرائیل همان قدرتی است که تصویرسازی میشود، دیگر چه نیازی به حمایت و پشتیبانی دارد؟ بنابراین صحبتها در مورد بیرون راندن حماس و شکستن مقاومت، بیپایه و اساس است و اسرائیل دیگر قدرت و توان ندارد. اگر ضعفی وجود نداشته باشد، این میزان حمایت و پشتیبانی دلیلی ندارد.
اسرائیل اگر داد و بیداد میکند، نشان از آن دارد که در ضعف قرار گرفته است. این اتفاق برای این افتاده است که اسرائیل در دهههای گذشته قدرت نظامی و مادی ایجاد کرده بود ولی در حال حاضر در برابر این مرحله جدید از مقاومت و انتقاضه کم آورده است. حال برخی در ایران این پرسش را مطرح میکنند که آیا همچنین مسألهای امکانپذیر است؟ باید پاسخ داد که آری اسرائیل در جنگ کنونی کم آورده است و این مساله اتفاق افتاده است. در واقع امر عینی را که با سوال ذهنی پاسخ نمیدهند. مگر در لبنان این اتفاق نیفتاد؟ اسرائیل در هر کجا رخنه کرده است، با هزاران شرط و شروط از آنجا بیرون آمده است. در واقع جنگ کنونی شکست نظامی اطلاعاتی و سیاسی برای اسرائیل و موساد را به همراه داشته است، زیرا تمام پروژههای اسرائیل که مبتنی بر تبدیل صلح و عادیسازی با دولتهای عربی و نیز خلاصهای که آقای نتانیاهو در اجلاس سازمان ملل اعلام کرد که فلسطینیها ۲ درصد عربها هستند و با حالت تمسخرآمیزی این مساله را مطرح کرد. منظورش این بود که فلسطینیها مهم نیستند و ما با عربها و کشورهای اسلامی توافق میکنیم و مساله فلسطین حل می شود. ولی نبرد غزه نشان داد که فلسطین نه فقط تمام نشده است، بلکه با قوت و قدرت در صحنه وجود دارد.
شکست پروژه اسرائیل برای حاشیهنشین کردن مسأله فلسطین، پیشبرد اهداف اسرائیل در زمینه صلح ابراهیم و عادیسازی با کشورهای عربی و اسلامی باعث سکته مغزی و قلبی همزمان برای اسرائیل شده است.
البته معتقد به منتفی شدن کامل عادیسازی نیستم و در واقع میتوان گفت به دلیل وضعیت موجود در جهان این پرونده بسته نشده است و احتمال دور زدن دوباره در آینده در مورد این مسأله وجود دارد. اما شرایط تغییر کرده است و با معادلات جدیدی که به وجود آمده، اسرائیلیها باید امتیازات بیشتری به حامیان خود بپردازند. مهمترین اتفاق در نبرد غزه این است که اسرائیل قدرتی فراهم کرده ولی صد برابر و هزار برابر آن قدرت را تصویرسازی کرده است. مثلاً اگر قدرت اسرائیل ۱۰ است با قدرت تصویرسازی و به صورت تصاعدی و از طریق عملیات روانی و بزرگنمایی به ۱۰۰ و ۱۰۰۰ تبدیل کرده است در واقع قدرت خود را در ذهن انسان عرب و مسلمان فلسطینی به گونهای جا انداختهاند که هیچ قدرتی در مقابل آن توان ایستادن ندارد.
مهمترین نتیجه اتفاق ۷ اکتبر ۲۰۲۳ برهم زدن معادله روایی و ایدهای اسرائیل است. در واقع شکافی در ایده و سیاست اسرائیل در جنگ غزه ایجاد شده است. در واقع تمامی قدرتهایغربی که به حمایت اسرائیل روی آوردهاند میخواهند شکاف ایجاد شده در معادله قدرت اسرائیل را از بین ببرند. منتهی پروژه فعلی اسرائیل و همکیشهایش عقیم است زیرا اگر قرار بود راهحل بمباران جواب دهد، بمباران قبلی جواب داده بود و ۷ اکتبر ۲۰۲۳ اتفاق نمیافتاد.
حال اگر بدترین احتمالات را برای آینده فرض کنیم و بگوئیم که اسرائیل با بمباران شدید موفق میشود، باید پرسید که جنبش حماس در چه زمانی تشکیل شد؟ این جنبش از ۱۹۸۷ میلادی تاسیس شده است و اشغال فلسطین سال ۱۹۴۸ میلادی صحنه عملیاتی اشغال رسمی آن آغاز شده است. تا قبل از آن سال حماس وجود نداشته است. در ضمن برخی در جهان میگویند که این کار جمهوری اسلامی ایران است حال آنکه انقلاب اسلامی ایران سال ۱۹۷۹ میلادی است و اشغال در سال ۱۹۴۸ میلادی بوده است بنابراین با مساله اشغال قدیمیتر روبرو هستیم.
فرض محال که به تشکیلات حماس ضربه زدند که به عنوان کارشناس این مساله را محال میدانم و رؤیایی بیش نیست. اما به نظرم بعد از حماس هم جنبش دیگری به وجود میآید.
آیا همه فلسطینیها را در خارج از فلسطین میتوانند بکشند؟ با توجه به اینکه در دهههای گذشته هیچ یک از کشورهای عربی برای نجات فلسطین اقدامی نکردند، نخبگان و تودههای آنان یاد گرفتند که اگر از کشور خود خارج شوند، کسی آنان را باز نمیگرداند. ملت فلسطین یاد گرفتند که در روی زمین خود به طور گسترده خواهند ماند ولی بیرون از زمین خود نخواهند رفت.
بنابراین داد و فریاد اسرائیلیها از روی ضعف و ناتوانیشان است. در واقع اسرائیلیها کارهایی که انجام میدهند را به عهده نمیگیرند. در واقع در نبرد اخیر غزه، اسرائیل است که زیاد حرف میزد و ادعا میکند زیرا در صحنه واقعی عملیاتی و سیاسی با مشکل مواجه است در واقع فهمیدهاند که در این جنگ با مشکلات عمیقی مواجه هستند.
اسرائیل همیشه بمباران هوایی داشته است و قدرت هوایی را دارند ولی در نبردهای استراتژیکی اینگونه قدرتهای هوایی فقط تعیینکننده نیست و روی زمین باید وقایعی وجود داشته باشد. اما روی زمین این وقایع به نفع فلسطینیها است. پروژه عادیسازی با یک سکته مغزی و قلبی روبرو شده است زیرا تصور میکردند که این پروژه تمام شده است و در حال پیشرفت است ولی فکر میکنم که ادامه روند منوط به صحنه روی زمین است. به هر میزان پروژه اسرائیلی برای بازی روی زمین بتواند پیش رود، شرایط دوباره به منطقه تحمیل میشود. به هر میزان هم ماشین جنگی اسرائیل روی زمین گیر کند و پروژه پیشرفت نکند انعکاسات مستقیم و غیرمستقیم برمنطقه میگذارد.
صدقیان: اسرائیل عمق راهبردی ندارد و کل جنگهایی که آغاز کرده، جنگهای ۶ روزه و ۳۳ روزه که بلندترین جنگ بوده است. در حال حاضر وضع اسرائیل بسیار خطرناک است. دو پدیده در آن دیده میشود که ابتدا کمک مالی از آمریکا بود و مساله دیگر هجوم وحشی اسرائیل بر روی غزه است. در واقع اسرائیلیها توان شنیدن صدای آژیر را ندارند و این مساله برای آنها خیلی خطرناک است. بعد از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ وضعیت برای محور مقاومت حزبالله لبنان خیلی با اهمیت است. در شرایطی که حزبالله لبنان در جنگ شرکت نمیکند، اما مانوری که دارد در جنگ با اسرائیل بسیار واضح شده است و صحبتهای اسرائیل در مورد ایران هیچ اهمیتی ندارد. به نظر من مردم عرب و کشورهای عربی و خلیجفارس اعتمادبنفس زیادی پیدا کردهاند در مورد قضیه طوفانالاقصی بحثهای زیادی میکنند. در شرایطی که برخی کشورهای عربی نسبت به این جنگ نظر مثبتی ندارند اما به نظرم در جنگ طی ۶۵ سال جنگهایی که فلسطین وجود داشته عربها نتوانسته بودند مرزهای اسرائیل وارد شوند اما در نبرد ۷ اکتبر ۲۰۲۳ این اتفاق رخ داد.
خیلی به پایان این نبرد خوشبین هستم. اما شما به عنوان یک روزنامه بزرگ و رسمی باید در داخل ایران روی مساله نبرد غزه بیشتر کار کنید.
برخی از مردم جامعه از حمایت ایران از فلسطین گلایه دارند و مشکلات ایران را مطرح میکنند، اما به نظر من ما باید خوب زندگی کنیم اما اسرائیل این امکان را به ما نمیدهد. بنابراین باید واقعیتها را بیشتر مطرح کنیم و مردم را از هدف این حمایت آگاه کنیم.
خدادی: به نظر من حداقل کاری که ما میتوانیم انجام دهیم این است که مردم بیپناه و مظلوم فلسطین را درک کنیم و حداقل کار بعد از احساس همدردی، نشر ندای مظلومیت کودکان بیپناه فلسطینی است که آب هم بر روی آنها بسته شده است. دنیای عجیبی است؛ به عنوان روزنامه وظیفه مضاعف داریم که در این زمینه قدم برداریم و از مردم فلسطین دفاع کنیم.