به گزارش مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشت:
نفتالی بنت نخست وزیر سابق اسرائیل، ضمن مقاله ای در روزنامه وال استریت ژورنال، مسئولیت ترور شهید صیاد خدایی در تهران (خرداد ماه پارسال) را بر عهده گرفت. او می گوید که در دوره نخست وزیری اش، اسرائیل به یک پایگاه پهپادی در ایران حمله کرده و "صیاد خدایی" فرمانده ارشد سپاه پاسداران را ترور کرده است.
چرا این مقاله پنج روز پس از ترور شهید سید رضی موسوی منتشر شده؟ آیا کسی خبر نداشت ترور شهید صیاد خدایی از سوی اسرائیل انجام گرفته؟ پس هدف چیست؟
ترور هر یک از این سرداران بسیار موثر، مهم است و بنابراین باید تاکتیک های تهاجمی ما در طول راهبرد اصلی (تدارک شبانه روز برای ازاله رژیم صهیونیستی ) تغییر و ارتقا پیدا کند. قطعی است که انتقام آنها مشمول مرور زمان نخواهد شد.
اما از هر زاویه که نگاه کنیم، اقدامات تروریستی اسرائیل، فاقد دستاورد راهبردی برای این رژیم بوده است. از خود "بِنِت" شروع کنیم. او که اخراجی دولت قبل نتانیاهو محسوب می شود، با راهبرد ضد ایرانی "مرگ با هزار ضربه خنجر" سر کار آمد.
اما اقدامات تروریستی و خرابکارانه دولت بنت، نه تنها به آرزوی وی نزدیک هم نشد، بلکه بحرانی ترین سال در تاریخ تاسیس رژیم صهیونیستی را در عمق سرزمین های اشغالی رقم زد و به فاصله یک سال، به سرنگونی دولت وی انجامید.
اقتدار روز افزون ایران، عامل اصلی تشدید بحران ها در عمق رژیم صهیونیستی بوده و پیش بینی تکرار "نفرین هشتاد سالگی دولت یهود" را ورد زبان زمامداران این رژیم ساخته؛ بنابراین اگر "بنت" در راهبرد هزار خنجر موفقیت راهبردی کسب کرده بود، باید دولتش ادامه می یافت و سقوط نمی کرد.
"بحران موجودیت" اسرائیل، محدود به دولت افراطی بنت نیست؛ چنان که در دولت نتانیاهو، به عملیات خیره کننده "طوفان الاقصی" انجامید. دوستان و دشمنان اسرائیل یقین دارند که آن عملیات پیچیده، شکست راهبردی برای اسرائیل بود و با کشتار بیش از ۲۱ هزار غیر نظامی جبران نخواهد شد.
"بنت" در یادداشت وال استریت ژورنال، سعی دارد توانمندی اطلاعاتی موساد را به رخ بکشد، همان کاری که نتانیاهو خواسته با ترور شهید موسوی در دمشق، درباره ارتش اسرائیل انجام دهد.
اما کیست که نداند وزن واقعی ارتش و سرویس های اطلاعاتی اسرائیل، با عملیات پیچیده حماس، آن هم در باریکه کوچک و دو دهه تحت محاصره "غزه" سنجیده شد. اسرائیل در طوفان الاقصی، بزرگترین و غیر قابل ترمیم ترین شکست تاریخ خود را متحمل شد.
یک هدف مهم ترور شهید موسوی و قبول مسئولیت ترور شهید خدایی، احیای تصویر بازدارندگی در هم شکسته اسرائیل در سطوح نظامی و اطلاعاتی است؛ چرا که جبهه داخلی اسرائیل، در دو سطح عمومی، و نخبگانی، با عمیق ترین حس شکست روحی- روانی دست به گریبان است.
یک بار دیگر ماجرای میدان جنگ و دو ترور انجام شده در آن را مرور کنیم: طرفی که در این جنگ، گرفتار "تهدید جاری و فزاینده موجودیتی" شده، اسرائیل است. کابوس "نفرین هشتاد سالگی" را سید رضی ها و صیاد خدایی ها با متانت تمام، دو تا دور و در عمق رژیم صهیونیستی چیده و همرسانی کرده اند.
برنامه رژیم صهیونیستی و حامیانش این بوده که جنگ را به عمق ایران بکشانند: ابتدا صدام و سازمان منافقین و گروهک های تجزیه طلب؛ در فاز دوم، اشغال افغانستان و عراق (به امید عملیات گازانبری با کمک دولت و مجلس غربگرای وقت)؛ و نوبت سوم، جنگ نیابتی داعش.
اما سرانجام این "اَبَر پروژه" پس از چهار دهه چه بوده است؟ جز این که جنگ به عمق رژیم اشغالگر صهیونیستی کشیده شده؟ جز این که حامیان آمریکا، امروز بیش از هر زمان دیگری زیر ضرب جبهه مقاومت قرار دارند؟ و اسرائیل به جای یک جبهه، با پنج جبهه گشوده (غزه، کرانه باختری، لبنان، یمن، و عراق) دست به گریبان است؟
در کنار به حاشیه راندن روند "جنایت/ شکست" در غزه و کاهش تمرکز افکار عمومی دنیا، یک هدف دیگر ترور شهید موسوی و بر عهده گرفتن مسئولیت ترور شهید خدایی، آن است که از بارِ تحقیر و سرشکستگی بزرگ اسرائیل در جنگ ترکیبی اخیر بکاهند و بگویند اگر ضربه ای کمرشکن خورده اند، به این خاطر است که با ایران می جنگند، نه با حماس و جهاد!
واقعیت چیست؟ عملیات طوفان الاقصی، صد در صد فلسطینی است؛ و رزمندگان فلسطینی راسا توانستند آن ضربت تاریخی را به اسرائیل وارد کنند.
۸۴روز از عملیات طوفان الاقصی می گذرد و اسرائیل با وجود دو ماه جنایت کور نتوانسته، به هیچ هدف اعلامی در ضد حمله دست یابد. بنابراین مجبور است فرافکنی کند.
قطعا ترس از کیفیت برنامه انتقام گرفتن ایران، بر مقامات رژیم صهیونیستی حاکم است. آنها یقین دارند که این انتقام ، نه از سر هیجان محض است و نه مشمول مرور زمان می شود.
آنها سعی می کنند هر یک ضربه میدانی خود را به پشتوانه امپراتوری رسانه ای غرب، با ضریب هزار بازنمایی کنند، تا به شوک درمانی جبهه داخلی خود بپردازند و در جبهه مقابل، تزلزل و سرخوردگی را تزریق کنند.
اما ایران، نقشه عمیق و دقیق خود را دارد که آهسته و پیوسته -و تصاعدی- به پیش می برد. نه در زمین اسرائیل بازی می کند و نه با این تلقی که اسرائیل دنبال گسترش دامنه جنگ است، از برخورد بازدارنده مقتدرانه پرهیز می کند.
نشان به آن نشان که بعد از اقدامات تروریستی مشترک سیا و موساد (و ام آی سیکس) طی چند سال اخیر، اجرای راهبرد کلان ایران، با شتاب بیشتری در منطقه پیش رفته است.