به گزارش مشرق، فضای انتخاباتی امسال به جهت قانون جدید انتخابات با شرایط جدیدی مواجه شده است. قانون جدید انتخابات زمان بیشتری را برای ثبت نام ها و بررسی صلاحیت ها در نظر گرفته اما به جهت ثبت نام غیرحضوری نامزدها هنوز اطلاع دقیقی از کم و کیف آرایش های سیاسی وجود ندارد. این در حالی است که مشارکت به عنوان یکی از مهمترین محورهای هر انتخاباتی مورد تاکید رهبرانقلاب نیز بوده است. مناظره محمد عطریانفر عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی و محمدسعید احدیان دبیرکل جمعیت پیشرفت و عدالت در خصوص راهکارهای افزایش مشارکت برگزار شد .
در این مناظره میزبان آقایان محمد عطریانفر عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی و محمدسعید احدیان دبیرکل جمعیت پیشرفت و عدالت با موضوع راهبردها و مولفههای مشارکت در انتخابات هستیم و قرار است نظر هر دو کارشناس برنامه را جویا شویم. همان گونه که مستحضر هستید انتخابات امسال جزو انتخاباتهایی است که رهبر انقلاب از ابتدای سال جاری نسبت به موضوع مشارکت در آن تاکید بسیاری داشتند و نگاههای مختلفی از جناحهای سیاسی نسبت به آن مطرح شد. آقای کواکبیان اگر موافق باشید بحث را با آقای باهنر آغاز کنیم. آقای باهنر نظر شما در خصوص اقدامات موثر برای افزایش مشارکت در انتخابات چیست؟
عطریانفر: سپاسگزارم از اهتمامی که دوستان در خبرگزاری فارس دارند برای پرداختن به موضوع مهم، ملی و اسلامی ما یعنی انتخابات؛ طبعاً یک ماموریت ملی است برای همه آحاد شهروندان ایرانی به خصوص نهادهایی که دارای نقش و واسطهای هستند بین نهادهای قدرت سیاسی حاکم و بدنه مردمی کشور و طبعاً خبرگزاری فارس به اعتبار تجربه تاریخی و تلاش حرفهای در امر خبر رسانی و نقش خبری خود در جامعه سیاسی ایران، اقدام شما در خبرگزاری فارس را تفال بهخیر میکنم.
در بحث امر مشارکت انتخاباتی میتوانیم به لحاظ تاریخی و یا فلسفی روی آن متمرکز شویم. در مقدمه عرایضم اجمالاً عرض میکنم که مقداری ذهن فلسفی خود را روی مشارکت مردم و نحوه آن فعال کنیم تا شاید قدری راهگشا باشد و بتوانیم بحث را دوجانبه پیش ببریم.
هنگامی که سخن از مشارکت مردم به میان میآید، مردم به دو شکل میتوانند در یک امر مشارکت کنند؛ یا این مشارکت یک مشارکت اکراه آمیز است که بسیاری از کشورها مردم خود را ذیل یک رفتار تحکم آمیز به صحنه آورده و از آنها دعوت میکنند و یا فضایی را با رعب و وحشت ایجاد میکنند تا در رابطه با منافع خود قرار بدهند و رفتار منطقیتر و صحیحتر این است که مردم از سر میل، شوق شخصی و اراده در یک امر شرکت داشته و مشارکت خود را به این شکل تعریف کنند.
واقعیت این است که در بحث مشارکت در تمشیت امر مردم که قانون اساسی و عقلانیت مردمی حکم میکند تا مردم در سرنوشت خود دخالت داشته باشند طبعاً ما طالب آن هستیم که شهروندان و مردم ما در سرنوشت خود مشارکتی از سر شوق و علاقمندی داشته باشند. این شوق و علاقمندی ملاحظات، مؤلفهها و پیش نیازهایی دارد که اگر آنها را فراهم کنیم به عنوان یک امر قهری مشارکت شکل میگیرد. همه گرفتاریهای ما در این مقدمه کار است.
مهمترین رکنی که میتوانیم در امر مشارکت مردم به آن تاکید کنیم این است که مردم از این حس مشارکت تاثیر طبیعی خود را حس کنند. به این معنا که وقتی یک فرد یا شهروند ایرانی میخواهد در سرنوشت خود مشارکت کند، در انتخاباتی شرکت کند و در مقام تعیین نمایندگانی برای نهاد قانونگذاری کشور قرار بگیرد، خود را ذینفع تعریف کند.
اولاً؛ حس کند چهره مورد نظر او یا شخصیتی که میتواند نامزد ارائه اندیشهها و خواستههای او باشد را در عرصه رقابتها مشاهده کند.
دوماً؛ اینکه با آزادی کامل بتواند در مقام ارائه رای خود و انتخاب آن فرد آزادانه تصمیم گرفته و تحت تاثیر فرآیندهایی نباشند.
این منطق مشارکت مردم در امر انتخابات از جمله انتخابات مجلس شورای اسلامی است که علی القاعده در عنفوان یک انقلاب که متاثر از آن، یک رژیم یا نظام جدید شکل میگیرد این حساسیتها و احساسات فراگیر مردمی به صورت یک به یک برقرار است.
درست مشابه آنچه در بحث نظرخواهی از مردم در امر برپایی نظام سیاسی ایران در سال ۱۳۵۸ رخ داد که بدون اینکه مردم با واسطهای با حکومت ارتباط برقرار کنند و متقابلاً، حکومت با واسطههایی با مردم سخن بگوید، یکایک ملت و آحاد آنها چنان احساس تعلق وابستگی میکردند که حس همزاد پنداری و همزیستی مسالمت آمیز با مسئولان ارشد نظام جدیدالتاسیس داشتند و به خواست آنها پاسخ میدادند یا نظر خود را در آن رابطه اعمال میکردند و رای خود را در صندوق میانداختند. اما، زمانه که میگذرد و تاریخ از آغاز عبور میکند و به مقاطع دیگری از زمان میرسیم علی القاعده به دلیل اینکه مردم درگیر زندگی روزمره خود هستند، در بزنگاههای انتخاباتی واسطههایی به صورت مشروع و قانونی میتوانند شکل بگیرند که در توجیه مردم و توصیف شرایط سیاسی کشور و همچنین در مقام ارائه برنامهها میتوانند به عنوان یک نقش واسط عمل کنند که موضوع احزاب است که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.
ممنون از مقدمه شما در ابتدای این مناظره؛ آقای احدیان شما هم نظرتان را در باب این مشارکت سیاسی بفرمایید.
احدیان: در ابتدا از جلسهای که شکل دادید و دعوت شما سپاسگزارم. فکر میکنم اگر از نگاه علوم سیاسی به قضیه مشارکت نگاه کنیم، مشارکت دو عامل مهم دارد. ابتدا؛ احساس کارآمدی است و سپس، مشارکت، فعالیت و رقابت سیاسی است. این موضوع جدی است که در راهبردهایی که رهبر انقلاب ابتدای امسال به آن اشاره کردند و کاملاً در آن مشهود بود.
کارآمدی و احساس رضایت از اینکه آیا رای مردم در گذشته اثرگذار بوده است یا خیر؟ و این حس را در رای دهنده ایجاد کند که رای او در حل مشکلات و پیگیری دغدغهها موثر بوده است. دوم، رقابت است که این دو عرصه مهم عرصههای اصلی هستند.
هنگامی که معمولاً درباره مشارکت صحبت میکنیم تمرکز اصلی بحث را بر روی رقابت قرار میدهیم. اما میخواهم توجه شما را به این بخش جلب کنم که بحث احساس رضایت یک موضوع کلیدی و مبتنی بر یک پروسه طولانی مدت است. یعنی رضایت مردم از مشارکت در انتخابات کار یک یا دو روز نیست بلکه پیشینه مشارکتها، فعالیتهای سیاسی دولتها و مجلسها از جمله مجلس فعلی یکی از آنهاست که مربوط به یک دوره نمیشود و همه دورهها در این موضوع نقش خود را دارند. همه آنها یک تصویر را شکل میدهد که من را برای ورود مجدد به عرصه انتخابات ترغیب کند یا خیر؟
در جلسهای که احزاب با آقای رئیس جمهور داشتند برای من جالب بود که دو یا سه نفر از دبیران یا چهرههای سیاسی جریان اصلاحات هم به این امر مهم تاکید داشتند، آقای نوبخت یک نظرسنجی را از ایسپا ذکر کرد که حدود ۵۰ درصد مسئله مشارکت آنها وابسته به موضوعات اقتصادی است. این یک اعتراف است چون جریان اصلاحات که معمولاً تمرکز خود را بر رقابت میگذارد، صادقانه این بحث را مطرح میکند و حوزه اقتصاد را محور قرار میدهد. همچنین؛ آقای ربیعی شبیه این موضوعات را اشاره و نکات و پیشنهادات عملی و عینی را هم مطرح کرد.
میخواهم بحث درباره مشارکت را رو به جلو ادامه بدهم و بگویم که در ۵۰ روز آینده چه اتفاقاتی را میتوان رقم زد تا مشارکت را افزایش دهیم. البته اگر همه به مشارکت به عنوان یک امر مهم ملی باور داریم؛ احساس رضایت دو عامل دارد که عبارتند از عملکردهای واقعی و عینی است. مجلس یا دولتی سر کار آمده و اقدامات و فعالیتهایی را انجام داده است که همه اینها خروجیهایی داشتهاند و بخشی از آن تصویری است که ساخته میشود و ادراکی که متناسب با آن تصویر اتفاق میافتد.
من فکر میکنم باید به این نکته توجه جدیتری را در ۵۰ روز آینده انجام دهیم. اگر واقعاً مشارکت برای ما موضوعیت دارد روندی که تاکنون طی کردهایم باید اصلاح کنیم. بالاخره رسانه نقش موثری در ادراکسازی دارد، ما در رسانههای جریان اصلاحات کمتر چنین نگاهی را شاهد هستیم، عمدتاً آنچه شاهد هستیم نمیگویم انتقاد است بلکه هم نقد است و هم گاهی تخریب و آنچه واضح و روشن انجام میشود عدم ارائه نقاط قوت است که یک امر بدیهی است ضمن اینکه نقد و تخریب نیز در آن بسیار وجود دارد.
عرایض من ناظر به جناب آقای عطریانفر نیست بلکه بیشتر ناظر به فضای کلی رسانههای جریان اصلاحات و مخصوصاً مباحثی که در جلسه فعالان سیاسی با رئیس جمهور مطرح شد، است. اگر رسانهای معتقد به مشارکت نباشد طبیعتاً مسیری را طی میکند و ما هم نکتهای نسبت به آن نداریم چون یک مباحثه و جنگ رسانهای است. اما اگر کسی به اهمیت مشارکت در مقطع فعلی به عنوان یک امر ملی اعتقاد دارد طبیعتاً رسانه آن جریان و مجموعه بایستی در همین فضا اقدام کرده و پیش برود. البته این به معنای عدم انتقاد نیست اما برآیند یک کار رسانی باید تصویر واقعی از فضاهای موجود ارائه کند.
آقای احدیان احساس رضایت و رقابت را به عنوان مؤلفههای مشارکت در انتخابات معرفی کردند. از نظر شما مولفههای این مشارکت چیست؟
عطریانفر: فرمایشات آقای احدیان کاملاً صحیح است. موضوع کارآمدی یا به ادبیات سیاسی روزگار ما Efficiency را ملاک قرار میدهند، چندان نمیخواهم در این بحث متوقف شوم. اما، در مقام تایید فرمایش آقای احدیان روزگار ما به گونهای است که مردم در بحث مشروعیت خیلی توجهشان به نظریات ایدئولوژیک و اعتقادی حکومتها نیست بلکه ذهنیت آنها عمدتاً ناظر بر کارآمدی است. به این معنا که کارآمدی را پایه و مبنای مشروعیت یک نظام تلقی میکنند. البته این تلقی هم مبتنی بر دیدگاه جهانی است و ارتباطی به شرایط فعلی ایران ندارد شهروندان جهانی حسشان این است که کدام نظام سیاسی میتواند به آنها سرویس یا خدمات مناسبتری را در بهترین وضعیت ارائه کند که این موضوع مبنای مشروعیت یک نظام در دیدگاه آنهاست.
هنگامی که از منظر داخل به موضوع نگاه میکنیم فکر میکنم امر انتخابات و کارآمدی نظام سیاسی ایران دچار یک گرفتاری و رنج تاریخی است و در ادامه این رنج تاریخی، مصیبتها و عوارض زمانی را هم میتوان مورد توجه قرار داد. اما در بحث گرفتاری تاریخی که در امر انتخابات داریم، حس من این است که امر کارآمدی نظام و تاسیس دولتها برای ارائه خدمات کافی که کارآمدی را رقم میزند با مقوله و موضوعی به نام نهاد انتخابات دچار یک گسست بوده و این گسست ناشی از یک فقر قانونی است که انشاءالله باید این فقر را با همت مجلس آینده مرتفع کنیم.
ما مردم را به مشارکت دعوت و حتی از ظرفیت بسیار کلیدی و مهم رهبری هم هزینه میکنیم. اما نه اینکه فقط رهبری این اهتمام را داشته باشد بلکه توقع ملی و حوزه نخبگانی ما این است که رهبری در بزنگاههای انتخاباتی دیدگاههای خود را عرضه کرده که نهادهای قدرت سیاسی ایران چه میزان از این دیدگاهها تبعیت و تمکین میکنند. اما سخن من این است که ما باید این موضوع را بتوانیم نهادینه کنیم، فکر میکنم آنچه که در خصوص آن دچار غفلت هستیم و در مقام فقدان قانونی آن به سر میبریم موضوع احزاب است.
ما در قانون اساسی بر روی موضوع احزاب تاکید کردهایم و به صورت منطقی نیز قانونگذاران اولیه ما در نهاد تأسیس قانون اساسی به این موضوع توجه کردهاند ولی در طول تاریخ ۴۰ ساله خودمان متاسفانه به معنای واقعی کلمه مسئله حزب شکل حقیقی به خود نگرفت. اگر نگویم که احزاب ما فیک و یا به گونهای هستند که در زمانهای کوتاه از آنها صرفاً نام برده میشود و سپس به محاق میروند، این مسئله باید به طور کلی حل شود. به این معنا که باید بتوانیم رفتارهای انتخاباتی خود را حزبی کنیم. در واقع، این احزاب هستند که با یکدیگر رقابت میکنند و نقش این احزاب به عنوان نهاد واسط به گونهای است که مردم را با عملکرد و برنامههای خودشان که قدرت را به چنگ میگیرند برای دورههای بعدی آماده میکنند.
در مدت باقیمانده باید چه کرد؟
عطریانفر: در مدت باقیمانده نمیتوان کاری انجام داد. حداقل کاری که میتوان انجام داد این است که اگر بخواهیم از مطالعه تاریخی و آسیب شناسی گذر کنیم که حتماً دردی از دردهای ما را حداقل در مقطع فعلی دوا نمیکند. رهبری چهار محور را در بحث انتخابات مطرح کردند که اولاً، این از آسیبهای نظام سیاسی ایران است که ظاهراً همه دستاندرکاران منتظر این هستند که رهبری چه میگوید و سپس او را تعقیب کنند. اگرچه این امر مشروع و ارزشمندی است ولی آیا واقعیت این است که نخبگان سیاسی و دولتمردان ما باید همچنان منتظر این باشند که یک بزرگتر حرف بزند!؟ پس تکالیف خود آنها چه میشود.
رهبری این چهار محور را اشاره کردند که بحث مشارکت حداکثری مردم، رقابت، سلامت و امنیت بود، این منظومه یک منظومه همبسته است و چنین نیست که بخواهیم هر کدام از این سرفصلها را مستقل بدانیم و نسبت به سایر سرفصلها توجهی نداشته باشیم. باورم این است که این چهار شاخص، چهار هدف و مخاطب دارد. مخاطب «مشارکت» عامه مردم، مخاطب «رقابت» احزاب سیاسی، مخاطب «سلامت» دولتمردان و مجریان انتخابات و در حوزه سلامت نیز مجریانی هستند که به عنوان نهادهای انتظامی باید صندوقها را با تدابیر انتظامی کنترل کند.
اگر از دو فقره آخر یعنی سلامت و امنیت که متاثر از آینده برگزاری انتخابات است، عبور کنیم؛ به دو فقره اول که توجه میکنیم مشارکت چشم گیر مردم و رقابت در هم تنیده هستند و ما در امر رقابت دچار گرفتاری و ناتوانی هستیم. این رقابت را چه کسانی میتوانند به وجود بیاورند و چه عناصری در عرصه مشارکت نقش رقابت پذیر به خود بگیرند که در مقام نقد و اصلاح مردم را به سرنوشت خود متوجه کنند. این نقشی است که متاسفانه احزاب از آن خارج هستند که ریشه آن به این باز میگردند که احزاب در عرصه سیاست نقش آفرین نیستندچرا؟ به این دلیل که حرمتی ندارند. نظام سیاسی ایران احزاب را به آن معنا که مورد توجه است مورد احترام قرار نمیدهد.
واقعیت این است که ما یک تذکری داشتیم که به دنبال احیا شدن رقابت و کمک آن به مشارکت هستیم. مقامات اجرایی، نهادهای موثر و قانونی انتخابات همچون شورای نگهبان، دستگاههای دولتی و مجلس که با توجه به قانونی که اخیراً گذراند و بحث پیش ثبت نام را مطرح کرد که به عنوان یک عامل منفی از آن نام میبریم؛ سیاستی را در پیش گرفتند تا فرصتی داده شود که احزاب بتوانند نیروهای موثر خود که تعلق خاطر دارند به عرصه وارد انتخابات کنند تا انتخابات را کمی گرمتر کنند، اما این اتفاق صورت نگرفت.
اگرچه اخیراً شورای محترم نگهبان در بحث نظارتی خود ۷ تا ۸ نفر از افراد دارای عنوانهای پیشینی را علی رغم رد صلاحیت توسط هیئتهای اجرایی، تایید صلاحیت کرد اما این کافی نیست و ما نیازمند آن هستیم برای بیش از ۲۰۰ حوزه انتخاباتی در سراسر کشور زمینه رقابت احیا شده و ما این نقش را باید اینجا به رسمیت بشناسیم. تصور من این است که طی ۵۰ روز پیش رو، عمدتاً باید تلاش بکنیم تا رابطه مفاهمه آمیز بین احزاب و نهادهای قدرت سیاسی حاکم را به وجود بیاوریم تا قدری امنیت را به جامعه نخبگان سیاسی خود بازگردانیم و مردم نیز از این معبر به صورت جدیتر در امر مشارکت حضور پیدا کنند.
آقای عطریانفر گفتند که رقابت مؤلفههایی دارد که دولت و سیاستگذاران باید آن را اجرا کنند و به نوعی به نظر ایشان این موضوع اجرایی نشده است. آقای احدیان نظر شما در خصوص سیاستهایی که رهبر انقلاب ابلاغ کردند و فعالیتهایی که سیاستگذاران انجام میدهند، چیست؟
احدیان: در ابتدا اگر اجازه بدهید میخواهم بحث عمیقتر و ریشهای در خصوص احزاب داشته باشم. سپس، موضوع پیش ثبت نام و رقابت را بررسی کنم. چرا که موضوع احزاب یک بحث و موضوع اساسی است. مسئله احزاب یک مسئله اساسی و اصلی است و همه نیز به آن اذعان دارند. اما سوال اینجاست که این مشکل یعنی عدم توجه به احزاب چگونه حل میشود. یعنی اینکه وقتی ما میگوییم سیاستگذاران و حاکمیت حرمت احزاب را نگه نمیدارد، سوال اینجاست که این حرمت چگونه باید نگاه داشته شود تا مشکل حل شود؟
استنباط من این است که عدم موثر شدن حزب یک دلایل تاریخی و قدیمی دارد که بخشی از آن به گذشته باز میگردد که کار ما اصلاح ذهنیت است. بخشی هم به عملکردهای ۴۰ ساله همه ما که حتماً بخشی از آن به حاکمیت نیز باز میگردد را شامل میشود. اما بخشی از این ماجرا به خود احزاب و جریانات سیاسی باز میگردد. بالاخره وقتی که جریان سیاسی حضور پیدا میکند، مشارکت بالا خلق میشود و مجلس ششم شکل میگیرد و این مجلس با تحصن و استعفا خواستار عدم برگزاری انتخابات و ... میشود در فضای اجتماعی و حاکمیت تاثیرگذار است که میخواهد برای دفعات بعدی تصمیمگیری کند.
هنگامی که یک حزب کارکرد واقعی خود را دارد که نقش میانجی بین جامعه و حاکمیت است ؛ اگر صحیح عمل کند طبیعتاً میتواند نقش آفرینی موثری داشته باشد و حرمتش نیز حفظ شود اما وقتی که حزب نقش اپوزیسیون را بازی میکند نمیتواند توقع داشته باشد که هم این نقش را داشته باشد و هم حرمتش از سوی نظام حفظ شود.
مسئله حزب یک مسئله ریشهای است و بحث آن مفصل است و به همه این اتفاقات مرتبط است. باید مفصل بحث کنیم که چرا حزب در ایران نمیتواند نقش خود را داشته باشد. مجلس یازدهم پیشنهادی را مصوب کرد که به نظر ما میتوانست نقش اساسی برای شروع جدی شدن تحزب در ایران را بازی کند. البته قصد ندارم که بگویم با اجرای این کار وضعیت احزاب اصلاح میشد چون این یک مسئله تاریخی است و نیاز به زمان دارد تا روند آن اصلاح شود ولی یک زیرساخت حقوقی و قانونی ایجاد میشد و میتوانست در یک عرصه انتخابات کمک کند که احزاب را به صورت رسمی دارای اهمیت کند تا احزاب بتوانند در یک فرآیند میان مدت علاوه بر دستیابی به جایگاه واقعی خود نقش خود را بازی کنند.
این طرح همان طرح انتخابات تناسبی در تهران بود که رای آورد در حالی که منطق تعارض منافع ایجاب میکرد که مجلس یازدهم به این طرح رای ندهد چون به نفع مجلس یازدهم نبود که برای خود رقیب ایجاد کند. طبق منطق انتخابات تناسبی اقلیتهایی که رای نمیآورند حائز کرسی میشوند. یعنی اقلیتهایی که به اندازه اکثریت نسبی حائز رای نیستند به اندازه اقلیت خود در صحن مجلس کرسی تحویل میگیرند و با این قانون اقلیتها در مجلس خواهند بود حتی اگر ۵، ۷ و یا ۱۰ درصد باشند. این کار بزرگی بود که مجلس یازدهم انجام داد. هیئت عالی نظارت مجمع تشخیص با مخالفت برخی آقایان در جریان اصلاحات به این طرح رای نداد؛ چیزی که ما از این رای تعجب کردیم.
اگر حزب برای جریان اصلاحات مهم است باید در هیئت عالی مجمع تشخیص مصلحت نظام به این طرح رای میدادند. این طرح وارد پروسه شد و بدلیل کمبود فرصت به نتیجه نرسید. ما به احزاب به معنای واقعی خود باور داریم. اما، حزبی که کارکرد میانجی دارد، موثر است، واسطه مردم است، حرف مردم را بیان میکند و در برابر مردم نیز پاسخگو است.
در خصوص روند رو به جلو نیز من اعتقاد دارم احزاب در دوران انتخابات اهمیت پیدا میکنند و میتوان آنها را جا انداخت. چرا که پس از این دوران احزاب میروند و خبری از آنها نخواهد بود یعنی همانطور که آقای عطریانفر گفت که احزاب کوتاه مدت هستند و تا زمان انتخابات تشکیل نمیشوند. اینجا احزاب به این مفهوم که در قانون جدید ائتلافها باید رسمی باشند و بدین نحو میتوانند در عرصه حضور پیدا کنند.
ما باید احزاب لیستدهنده را پاسخگو کنیم یعنی اگر حزب به مفهوم خودش مشخص شد که یک لیست مشخص را معرفی کرده است، باید بداند که در قبال رایاش برای ۴ سال بعد در انتخابات شورای شهر پاسخگو باشد و اگر بداند که باید پاسخگو باشد مجبور میشود تا بهترینها را انتخاب کند و مجبور میشود تا شرکت سهامی ایجاد نکند چون از شرکت سهامی کارآمدی حاصل نمیشود. چرا که کارآمدی مبتنی بر انتخاب افراد شایسته و شایسته سالاری است. یعنی همان راه و روشی که احزاب در دنیا انجام میدهند.
فکر میکنم بهتر است به جای اینکه ما از رای لیستی فرار کنیم از حامیان لیستها سوال کنیم که شعارها و برنامههایشان چیست و خواستههای خودمان را از ائتلافها مطالبه کنیم. این موضوع میتواند مقدمه فعالیت احزاب را فراهم کند. البته اگر موضوع انتخابات تناسبی تصویب میشد- که بعید میدانم مجلس دیگری پیدا شود و به این سادگی رای جدی بر خلاف منافع خود بدهد -این موضوع نیز میتواند حل شود.
در خصوص موضوع رقابت دو نکته دارم. ابتدا به پیش ثبت نام اشاره میکنم که به نظرم بهانه جریان اصلاحات است برای تصمیمی که پیش از این برای عدم مشارکت اتخاذ کرده است. بالاخره انتخابات شورای مرکزی اصلاحات که به انتخاب خانم آذر منصوری از حزب اتحاد ملت منجر شد یک پیام روشن دارد و آن هم این است که ما نمیخواهیم مشارکت کنیم. این انتخاب که پیش از پیش ثبت نام مجلس بود.
مگر در شرایط پیش ثبت نام انتخابات مجلس آمده است که کسی با انجام این مرحله از پیش ثبت نام ها، افراد ملزم به ادامه روند تا پایان آن باشند؟ بسیاری از افراد پیش ثبت نام میکنند و اگر مایل به ادامه نباشند نیازی به انصراف از آن هم وجود ندارد که بار سیاسی یا اجتماعی داشته باشد یعنی شما پیش ثبت نام انجام میدهید و سپس ثبت نام انجام نمیدهید. همانگونه که بسیاری تردید داشتند و پیش ثبت نام را انجام دادند اما ثبت نام نکردند.
مسئله این بود که دو طیف داخل جریان اصلاحات از پیش که آقای عطریانفر هم به یکی از این جناح نزدیک است و طیف دیگر تصمیم خود را گرفته بودند. حتی خود کارگزاران آقای کرباسچی در دو انتخابات شرکت کرد و سپس تغییر کرد و به جایش کسی دیگری را انتخاب کردند. این یک برداشت سیاسی بود. البته شاید دقیق نباشد چون ما از اطلاعات ریز داخل حزب کارگزاران با خبر نیستیم ولی فهم سیاسی ما این بود چون آقای کرباسچی روی مشارکت در انتخابات تاکید داشت دچار تغییر شد و فرد دیگری به دبیر کلی حزب کارگزاران سازندگی منصوب شد. اما در جریان جبهه اصلاحات واضح بود و هنوز هم آنها حرفی از مشارکت نمیزنند.
اگر اکنون اصرار بر این داریم که صلاحیتها تایید شود نشان میدهد که نامزدهای کافی وجود دارد که اصرار دارند تا صلاحیتها تایید شود وگرنه چرا توقع تایید صلاحیت وجود دارد.
در خصوص افراد در حوزه انتخابیه نیز شنیدههای قابل توجه ما نشان میدهد که افراد بسیاری در حوزههای انتخابی تایید صلاحیت شدهاند و جبهه اصلاحات لیست هم دارد. اصلاحات دورههای قبل که در شهرهای سیاسی در انتخابات شرکت کردند دارای لیستهای مشهور نبودند. به طور مثال، در مجلس دهم که لیست اصلاحطلبان به لیست امید مشهور شد، چهرههای مشهور این لیست همین چند نفری بودند که برای این دوره نیز تایید صلاحیت شدند و باقی اعضای لیست چهرههای مشهوری نبودند.
مشکل جریان اصلاحات که بعداً به آن خواهیم پرداخت در جای دیگری یعنی در بدنه اجتماعی آن است که نمیخواهم به آن ورود کنم. در بحث قبل یک پیشنهاد عینی دارم جبهه اصلاحات اگر اسامی که دارد فکر میکند صلاحیت آنها تایید نشده و صلاحیت آنها باید تایید شوند آن لیست را اعلام کند. چرا که برداشت ما این است که تایید صلاحیتها به اندازه کافی بوده و این یک فشار سیاسی برای استفاده در عرصه انتخابات درخصوص برخی افراد است که احتمالاً به دلایل غیر سیاسی همچون مسائل مالی رد صلاحیت شدند. چرا که شورای نگهبان درباره برخی اسامی ذکر شده اینگونه اعلام کرد که دلیل رد صلاحیت آنها مسائل مالی بوده و مسائل سیاسی نیست.
پیشنهاد مشخص من این است که اسامی مدنظر اصلاحطلبان مشخص شود که آنها میخواهند با این تعداد از افراد جبهه اصلاحات در انتخابات مشارکت کنند ولی رد صلاحیت شدند، شورای نگهبان درخصوص آنها یک بررسی مجدد انجام دهد و اگر درباره آنها خطا شده بود و اگر هم دلایل مشخص برای رد صلاحیت آنها وجود دارد طبق قانون جدید این دلایل را اعلام کند.
آقای عطریانفر، شما هم نظرتان را درباره صحبت های آقای احدیان بفرمایید.
عطریانفر: به نظرم این یک مناظره جدی است. فکر میکنم دوست عزیزم آقای احدیان برخلاف مقدمهای که بر آن دلالت میکرد که ما یک گفتوگوی مفاهمه آمیز داشته باشیم وارد یک منازعهای شدند و در مطالب خود به مصادیقی اشاره کردند که در واقع این موضوع را نقض میکند. آنچه اشاره شد و آقای احدیان در نقد اصلاحات ورود کردند هر کدام مباحث مفصلی دارد.
اولاً؛ شما به مجلس ششم اشاره کردید که اکنون ۲۴ سال از عمر آن گذشته و یا یک اتفاق سیاسی را صحیح یا غلط در یک مجلس رقم زدند. البته در مقامی نیستم که بگویم نسبت نگاه سیاسی من به آن اتفاق چیست. مجلسیان که دور هم جمع میشوند معصوم نیستند، بسیاری از اقداماتی را صورت میدهند که ممکن است در شان مجلس هم نباشد که در همین مجلس فعلی و یا مجالس دیگر نیز چنین اتفاقاتی را داشتهایم. ما میتوانیم نسبت به یک عملکرد از یک مجلس نقد داشته باشیم کما اینکه دستاوردهایی هم داشته باشند و مجلس ششم نیز از همین گونه است و تفاوتی ندارد. چرا که مجموعهای از انسانهایی هستند که عقول مومنین و یک جمع تجربه شدهای از دستاوردهای مثبتشان در کنار یکدیگر یک فصل مشترک خوب را به ارمغان میآورد وگرنه به صفت فردی ممکن است ایرادهایی هم داشته باشند. یعنی سایر مجالس در دورههای گذشته هم اقدامات خوب و هم اقدامات نادرستی دارند.
اینکه مصداقی را بیان کنیم و سپس آن را تعمیم بدهیم که دلالت بر این دارد که احزاب تکالیف خود را انجام نمیدهند؛ من این را چندان در شأن بحث خودمان نمیدانم و فکر میکنم جناب احدیان از این نقطه میپذیرند که باید باز گردند.
دوم؛ اشاره میکنید که مجلس فعلی یک اقدام بسیار درخشان در مقام تثبیت رویکرد اثربخش حضور انتخاباتی احزاب برای آینده انجام داد و سپس در مجمع تشخیص این اقدام دچار چالش شد. این نهاد بالادستی که مجمع تشخیص مصلحت نظام نام دارد که اعضای آن بنا بر اراده رهبری انتخاب میشوند، آیا به صفت شخصی یا حزبی انتخاب میشوند یا بلکه بر اساس درک رهبری از نیروها و ترکیبی که معمولاً چینش میکنند افراد را انتخاب میکنند.
آیا مخالفتی که در آنجا نسبت به یک انتخابات تناسبی صورت گرفته را باید به امر مقابله حزبی و خطی دلالت بدهیم؟ در واقع، معنای جانبی فرمایش آقای احدیان این است که نظریه اصلاحات توانسته در یک مجلس بیش از ۳۰ نفره به نام مجمع تشخیص مصلحت نظام قدرت فائقه پیدا کند. اولاً، اگر چنین چیزی وجود دارد باید بگوییم دست مریزاد که مجلسی که به لحاظ فهم سیاسی در دیدگاه رهبری بالا دست مجلس شورای اسلامی مینشیند یک مصوبهای را بر هم میزند.
دوم، هنگامی که به لحاظ آبشخور فکری افراد به این لیست مراجعه میکنیم اساساً تعدادی که احتمالاً وابستگی فکری اصلاح طلبی دارند و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظامند بسیار اندک و انگشتشمار هستند. اگر نیاز شد در این خصوص هم گفتگو خواهیم کرد. در این رابطه چگونه میتوانیم نسبت و تعمیم بدهیم که جماعتی به نام احزاب اصلاح طلب با این امر مخالفت کردند که در بحث منطقی دچار اشکال و محل ایراد است.
از این حیث فکر میکنم مصادیقی که شما به آن اشاره کردید چندان وافی به مقصود صحبت من و شما در این اینجا نیست.
سخنی که من در رابطه با موضوع احزاب دارم اساساً این نیست که رفتار یک حزب موجود نسبت به قانون چگونه است بلکه سخنم خدمت بینندگان و شنوندگان عزیز این است که ماموریت تشکیل مجلس و دولت که بر پایه انتخابات آزاد با مردم رقم میخورد باید بر عهده احزاب به عنوان میانجی قرار بگیرد که بتوانند پاسخگو باشند کما اینکه شما نیز اشاره کردید. یعنی بتوانند در خصوص عملکرد خود دفاع کنند.
ما مجالس متعدد و روسای جمهوری مختلفی در این کشور داشتیم که پس از پایان انتخابات از نهادهای پشتیبان خود که احزاب بودند یک رابطه منطقی نداشتند. امروز فرض کنید آقای رئیسی به عنوان رئیس جمهوری ایران با کدام پشتوانه سیاسی از کدام حزب به قدرت رسیده است که در برابر او پاسخگو باشد و ما بتوانیم یقه آن حزب پشتیبان را بگیریم. حتی ممکن است چنین نیز باشد.
در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی جریانات اصلاح طلب مجلسی را به نام مجلس ششم تشکیل دادند که به اعتراف شخص آقای خاتمی گفت که ما همدلی و توفیقی که در مجلس پنجم داشتیم را در مجلس ششم نداشتیم. این گسستها را باید در این مقاطع نشان دهیم فارغ از اینکه مجلس ششم حامی آقای خاتمی بود یا نه.
رنج تاریخی که به آن اشاره میکنم این است که نهاد انتخابات بر پایه رابطه فردی با مردم باید به یک نهاد صاحب نام، تخصص و مسئولیت که دارای پیشینه باشد و خود را به عنوان بخشی از داستان صلاحیت مدخلیت داشته باشد تغییر دهد. اینکه من به عنوان یک حزب فردی را معرفی کنم و آقایی به عنوان عضو ناظر شورای نگهبان به خود اجازه بدهد بر اساس مطالعه بسیار ناقص محلی آن فرد را رد کرده و استدلالی هم نداشته باشد، ایراد است. هنگامی که نهاد حزب در برابر انتخابات مسئول شد و افرادی را در مجلس و ریاست جمهوری به قدرت رساند میفهمد که فردی را باید معرفی کند که بتواند از او دفاع کند و هیچ پیشینه منفی نداشته باشد. این مصیبتی است که همه ما به آن گرفتار هستیم و چپ یا راست ندارد.
ما باید اهتمام داشته باشیم و نظام انتخاباتی خود را حزبی کنیم. بسیار ساده خدمت شما و بینندگان عزیز عرض میکنم داستان ما دیگر از صف مناسبات اتحادیههای شغلی که کمتر نیست، یک جماعت طلا فروش، فرش فروش و خرید و فروش املاک در عین حال که با یکدیگر رقابت میکنند، اتحادیهای دارند که منافع مشترک آنها را تامین میکند. یک مثال بیان میکنم؛ امروز به گونهای است که فرض کنید یک فرش سرقتی وارد بازار شده و به من فرش فروش مراجعه و سوال میکنند که آیا خریدار آن فرش هستم یا خیر. به طور فرض قیمت ۱۰۰ میلیون را اعلام میکند؛ آنگاه متوجه میشوم که قیمت ۱۰۰ میلیونی اعلام شده یک قیمت مطابق نیست، به طور مثال، این فرش ۵۰۰ میلیون ارزش دارد ولی فروشنده قیمت درستی ندارد اینجاست که متوجه میشوم که این کار مشکوک است و شروع به زیر و رو کردن این فرش میکنم و متوجه میشم که این فرش متعلق به او نیست. آنجاست که سه کار انجام میدهند اول، آن فرش را نمیخرم. دوم، با شما که رقیب من هستید تماس گرفته و میگویم آقای احدیان یک فرش سرقتی در بازار هست مراقب باشید تا در معامله دچار آسیب نشوید اگرچه فکر میکنم که اگر یک فرش ۵۰۰ میلیونی را به قیمت ۱۰۰ میلیون بخرم بسیار سود دارد اما خرید آن را به شما و نه به خودم توصیه نمیکنم. سوم، با پلیس تماس گرفته و وجود فرش سرقتی در بازار را اطلاع میدهم تا با او برخورد کنند.
در بازار سیاست نیز چنین است منِ سیاسی باید با یک پیشینه خود را عرضه کنم و پاکدامنی، پاک دستی و پاک طینتی تلاش سیاسی انجام دهم تا قابل دفاع باشم. اجازه ندهیم نو کیسهگانی که معلوم نیست و سارقان امر سیاست در بازار سیاست کار را از دست من و شما نوعی بگیرند و از آن سوء استفاده کنند. احزاب باید بتوانند با پیشینه روشن و انسانهای فرهیخته و تکامل یافته که قدرت مدیریت و اداره کشور را داشته باشند نام و نشان پیدا کرده و با آنها رقابت کنند. هنگامی که چنین اتفاقی افتاد، مجلسی تشکیل میشود که یک نهاد پشتیبان به نام حزب دارد که در مقابل کار مجلس نیز پاسخگوست. کما اینکه نمایندگان مجلس در برابر احزاب خود باید پاسخگو باشند.
افراد بسیاری را داشتیم که از نردبان قدرت سیاسی بالا رفته و در پارلمان نشسته و پس از ورود به پارلمان گفته است که من کاری با آن احزاب ندارم و تکالیف خود را دارم. این موارد محل ایراد است اگرچه من متوجه میشوم که باید میان مسئولیتهای اجتماعی و فردی سازگاری ایجاد کرد و آن را رد نمیکنم. اما سخن من این است که وضعیت به گونهای است که ما باید تفاهم کنیم.
در خصوص پیش ثبت نام نیز شخصاً از افرادی هستم که از این اقدام مجلس استقبال کردم، مصاحبههای من نیز در این خصوص وجود دارد و گفتم اقدام مجلس اقدام بسیار ارزشمند و مقدمه خوبی بوده است. قوانین جدیدی که به تصویب میرسند و مخاطبین آن نهادهای کوچک و نهادهای دولت مانند وزارت کشاورزی و صنعت نیست که بخواهیم با مدیران آن گفتوگو کنیم- اگرچه آنها نیز در این مقطع افراد را به کمیسیون دعوت کرده و با آنها گفتوگو میکنند و قانون را بهینه تصویب میکنند- در خصوص موضوع پیش ثبت نام برای انتخابات با کدام یک از احزاب گفتوگو شد و مجلس دست به چنین تصمیمی زد.
اگرچه امر خوبی صورت گرفت است اما در مقام اجرا باید اجازه بدهند چنین امری به صورت رفت و برگشتی در احزاب بحث شود. این کار را میگذاشتند در انتخابات بعدی انجام میدادند تا آقایان به خودشان بیایند.
داستان قوانین جدیدی که سرنوشت آنها به احزاب باز میگردد به گونهای است که مانند انفجار بمب در مکانی است که فرد را موجب اعوجاج ذهنی میکند که اساساً چه اتفاقی در حال رخ دادن است و ما در کجای این ماجرا قرار داریم، احزاب اصلاح طلب در این ماجرا چیزی نمیدانستند.
شما در بخش پایانی فرمایشات خود تصور میکنید که افرادی (در انتخابات از اصلاحات) وجود دارند بله من هم استقبال میکنم ما اعلام نظر کردیم که اگر نتیجه انتخاباتی که از پالایشگاه تصفیه شورای نگهبان و هیئتهای نظارت خارج میشود، به گونهای باشد که بتوانیم در حد ۶۰ تا ۷۰ درصد در حوزههای انتخابیه نامزدی داشته باشیم که بتوانیم از آنها حمایت کنیم و پشتیبان آنها باشیم؛ مگر دیوانهایم که دست روی دست بگذاریم و مشارکت جدی انجام ندهیم. حتماً مشارکت خواهیم داشت چون این میدان قدرت سیاسی است، پذیرش مسئولیتهای سیاسی برای ما حسن است. اگر ما از صحنه سیاست خارج بشویم آوردهای نخواهیم داشت و عملاً خود را از میدان رقابتها خارج کردهایم. این یک موضوع غلط است و هیچکس آن را نمیپذیرد.
اولاً؛ جبهههای سیاسی که تشکیل میشود هیچ مسئولیتی ذیل احزاب ذیل خود تحمیل و بار نمیکنند. احزاب ذیل یک جبهه برای موضوعات خاصی دعوت میشوند. ولی وقتی احزاب شکل میگیرند، تک تک افراد آن در همه ابعاد فرهنگی، سیاسی و اجتماعی مداخله، مشارکت و مسئولیت مشترک دارند. یک جبهه به مناسبتی در خصوص یک امر توافق میکند و اتفاقی صورت میگیرد. اینکه شما پیش داوری میکنید چون خانم منصوری در جبهه اصلاحات به مسئولیت رسیده است، دلالت بر این دارد که آنها به دنبال مشارکت نیستند، اینگونه نیست.
من این را صمیمانه به شما عرض میکنم چون از آن اطلاع دارم. اینکه تغییر دبیرکل در حزب کارگزاران را به این دلیل میدانید که جهتگیری کلی این حزب چنین است که در انتخابات شرکت نکند، اینگونه نیست. اگر از درون به این موضوع نگاه کنیم خواهیم دید که اساساً این مسئله داخلی خود حزب است.
صریحاً به شما عرض میکنم که تغییر جناب آقای کرباسچی بر اساس خواست خود ایشان بوده است آقای کرباسچی بیش از ۲۰ سال دبیرکل حزب کارگزاران بوده و هر دوره بر ایشان تحمیل میشد که دبیرکل باشند. پس از تغییر آقای کرباسچی نیز فردی با ادبیات سیاسی متفاوت نیامده که؛ فردی مانند حسین مرعشی که در گذشته نیز قائم مقام شخص آقای کرباسچی در حزب بوده و سیاستها و دیدگاههای مشترک داشتهاند دبیر کل حزب شده است.
سخن من این است که چندان وقت شریف خودمان را گرفتار جزئیات چنین مباحثی نکنیم. حرف من این است که در این فرصت پایانی که در دقیقه ۹۰ این بازی سیاست قرار داریم که شما میخواهید یک مشارکت فراهم کنید، ما که دخالت نداریم، تازه غیر از این داستان حرفهای دیگری هم با شورای محترم نگهبان داریم که در خلال فرمایشات رهبری نیز وجود دارد. من نمیدانم ولی شنیدم که ایشان صراحتاً بحث فردی به نام آقای پزشکیان را مطرح کردند که چرا باید رد صلاحیت شود؟ اما من دقیقاً آن را نشنیدهام ولی کسی گفت و...
سخن ما این نیست که رد صلاحیتها چگونه است و چه کسی باید رد و یا تایید شود بلکه سخن ما این است که یک، اساساً در فهم احراز صلاحیت ما با شورای محترم نگهبان حرف داریم. سخن ما این است که حضور در رقابتهای انتخاباتی چه به عنوان شرکت کننده و انتخاب کنندگی و چه در مقام انتخاب شوندگی حق ذاتی تک تک شهروندان ایران است. اما قانون در امر انتخاب کنندگان میدان را باز کرده است. به گونهای که حتی در بزنگاههای انتخاباتی رفتارهای انتخاباتی خود را تغییر میدهد. به نحوی که در این انتخابات گفته رای دهندگان با کارت ملی، شناسنامه، گواهینامه و گذرنامه رای بدهید. چرا که میخواهد میدان مشارکت را گسترده کند که مبادا جنبههای فیزیکی مانع مشارکت مردم نشود.
این به جای خودش که اخفّ از تکالیف را برای شرکت کنندگان و انتخاب کنندگان دارد. اما در مقام انتخاب شوندگی نامزد انتخاباتی حق نداریم در مقام این باشیم که صلاحیت احراز کنیم بلکه ما باید عدم صلاحیت احراز کنیم. جمیع ملت ایران حق دارند که نامزد انتخابات شوند مگر اینکه صلاحیت آنها شکسته شود.
هیئتهای اجرایی انتخابات و نظارتهای انتخاباتی از سوی شورای نگهبان وظیفه دارند که بگویند آقای محمد عطریانفر به این دلیل صلاحیت نامزدی در انتخابات را ندارد و اگر احراز نشد حق بازدارندگی ندارند که نکته بسیار کلیدی است که بحث ما همچنان باقیست و آینده روشن خواهد کرد که اگر این نظام سیاسی به دنبال یک مشارکت جدی است حتماً باید به این واژه حقوقی توجه کرده و آن را اصلاح کند وگرنه دچار مصیبت میشود.
در مقام بعدی به این میرسیم که محمد عطریانفر بر اساس بررسیهایی که صورت گرفته صلاحیتش احراز نشده است نه اینکه عدم صلاحیت دریافت کرده باشد. هنگامی که از آنها دلیل، استدلال و اطلاعات میخواهم در این رابطه نیز دچار توقف هستیم. اخیراً یکی از حضرات مسئولان گفته تعداد ۳۰ درصد از افرادی که ثبت نام کردهاند فرصت نکردهایم که صلاحیت آنها را بررسی کنیم. با کدام مجوز شرعی و قانونی یک مسئول حق بیان چنین مطلبی را دارد؟ همان مصیبتی است که ما پیدا میکنیم و حق طبیعی و ذاتی یک شهروند را در امر نامزدی انتخابات سلب میکنیم و میگیریم.
آقای احدیان نظر شما درباره سخنان آقای عطریانفر چیست؟
احدیان: آقای عطریانفر در رابطه با احزاب یک گزارهای را ذکر کردید که من درباره آن تمرکز میکنم و با سایر مباحث شما موافق هستم. در قسمتی از سخنان خودتان فرمودید که حاکمیت حرمت احزاب را نگاه نمیدارد و من روی این تمرکز کردهام و یک مثال مهم که میتوان به آن اضافه کرد و به آن اضافه میکنم که دلیل بر رد این گزاره بود و نه دلیل موضوع احزاب.
عرض من این بود که حاکمیت چه زمان باید حرمت حزب را حفظ کند؟باورمان این است که اگر احزاب ما احزاب تعریف شده در چهارچوب نظام موسع باشند نه یک عده خاص. اگر در این چهارچوب باشند تایید صلاحیت را هم باید آنها انجام بدهند و برای این کار نیاز به شورای نگهبان نداریم مگر برای پروندههایی که اطلاعاتی درباره آن وجود ندارد.
نظام چه وقت میتواند به این حزب برای چنین کاری اعتماد کند؟ وقتی که پاسخ درست داده باشد. نه اینکه انتخابات ریاست جمهوری که در ۷۶، فضا را باز کردید؛ مجلس ششم نیز شکل گرفته بود؛ در چنین فضایی او یکپارچه میایستد و تحصن میکند. نه اینکه تعدادی از نمایندگانش اشتباهی کردند و یا مصوبه اشتباه داشته است، تحصن میکند و یک عده وزیر و استاندار را هم تحریک میکند که بایستند و بگویند انتخابات برگزار نمیکنیم و استعفا میدهیم. این یک پدیده و اتفاق ساده نیست که بگوییم از حافظه تاریخی کسانی که میخواهند برای چگونگی همکاری با احزاب تصمیم گیری کنند به این سادگی پاک شود. اما آیا پس از آن اتفاقات فرصت داده نشد؟ داده شد.
در انتخابات ۸۸ چه اتفاقی افتاد بالاخره جریان اصلاحات آمد و گفت که رای ما رفت و تقلب شد اما بعدها گفتند که تدلیس انتخابات و... با همین حرف ها یعنی رای ما گم شده و شمرده نشده یا ما رای دادیم شما درست نشمردهاید مردم را وارد صحنه کرده و مدتها معطلشان کردند و تا امروز نیز آن را نپذیرفتند که آن رای واقعاً صحیح بود و اشتباه کردهاند. آیا میشود این را از حافظه تاریخی حاکمیت که میخواهد تصمیم گیری کند و تایید صلاحیت را به حزب واگذار کند پاک کرد؟ پس نمیتوان گفت مسئله حزب این است که حرمت آن توسط حاکمیت حفظ نشده است.
فکر میکنم که جناب آقای عطریانفر نسبت به موضع خود تغییر دیدگاه بدهند و موضوع حزب و دلایل اینکه حزب به جایی نمیرسد را چند عاملی ببینند و موضوع حرمت حاکمیت را از دلایلشان حذف کنند و دلایل دیگری را در این بحث وارد کنیم.
دو نکته در خصوص موضوع مجمع تشخیص مصلحت نظام عرض کنم. اولاً؛ هیئت عالی نظارت محل بحث بود نه مجمع تشخیص مصلحت چرا که در مجمع تشخیص بحثها کارشناسی است. البته بحث من این نیست که همه به مفهوم افراد با گرایش اصلاحات مخالف بودند بلکه منظور من این بود که عدهای به دلایل کارشناسی مخالف بودند. در واقع اختلاف نظر کارشناسی داشتند چون انتخابات تناسبی بحث پیچیدهای است و اینکه بخواهید تغییر رویه به این انتخابات بدهید، ملاحظاتی دارد. عرض من این است که توقع این میرفت که جریانات سیاسی که اکنون در این قضیه هستند حداقل با این نگاه سیاسی همراهی کنند.
درباره انتخابات و تایید صلاحیتها و مباحث صورت گرفته شفاف مباحثی را عرض میکنم. ادعای ما این است که اصلاحات و اعتدال در حوزه های انتخابیه از ۱۶۰ تا ۲۰۰ حوزه نامزد دارد. میگویم اگر این ادعا صحیح نیست...
عطریانفر: امیدواریم باشد.
احدیان: شما عضو شورای مرکزی حزب هستید و باید از آن اطلاع داشته باشید.
عطریانفر: نیست، الان که اولاً اعلام نشده...
احدیان: اگر که میگویید امیدواریم باشد پس اطلاعات شما کافی نیست لذا چرا میگویید که نامزد ندارید؟ اگر میگویید که امیدواریم باشد یعنی اطلاعات کافی ندارید. اگر هم که نامزدهای شما تایید شدهاند که تصحیح بفرمایید تا خیالمان راحت شود. اگر نه که مطمئن هستید که نیست -که اکنون با شک گفتید- لیست آنها را بدهید و بگویید که این ۲۰۰ نفر نامزدهای ما هستند و منتظر بودیم که صلاحیت آنها تایید شود اما این اتفاق رخ نداد.
دو حالت پیش میآید یا شورای نگهبان خطا کرده و مجدداً در شورای نگهبان بررسی میشود این افراد را از میان چند هزار نفر به طور ویژهتر بررسی و تعیین تکلیف میکند. یا مسائل غیر سیاسی داشتند و توقع نداشته باشید که شورای نگهبان کسی که مسئله مالی، اخلاقی و یا امنیتی دارد را تایید کند.
مردم از شورای نگهبان حتی از مجلس توقع دارند که اگر فردی که فساد مرتکب شده را چرا از مجلس بیرون نمیکنید؟ این توقع مردم است و میگویند چرا شورای نگهبان او را تایید کرده و وارد عرصه انتخابات شده است. البته من نمیگویم آن نگاه مردم را پیاده کنیم ولی حداقل این است که فردی با فساد اخلاقی یا مالی تایید نشود.
شما درباره افراد مدنظر خود به شورای نگهبان لیست بدهید تا آن را بررسی کنند. البته ما معتقدیم به اندازه کافی تایید شدند و لیست وجود دارد مخصوصاً در شهرهای کوچک. در شهرهای بزرگ نیز چهرههای بزرگ مسئله اصلی هستند که آنها نیز تایید شدهاند و سایر افراد همچون دورههای گذشته در لیست قرار میگیرند مانند آقایان پزشکیان و مطهری.
البته شورای نگهبان در قانون جدید دو ویژگی برجسته دارد، اول این است که رد یا تایید صلاحیت حتماً باید مستند باشد و دوم، شورای نگهبان اجازه دارد -در حالی که قبلاً شرعا این اجازه وجود نداشت- دلایل را اعلام کند. شما اگر نفراتی داشتید بصورت لیستی اعلام کنید، اعلام آمادگی هم کنید تا اگر شورای نگهبان لازم دانست دلایل رد صلاحیت آنها را نیز اعلام کند.
درباره مشارکت نیز عرض کردم، چرا پیش ثبت نام انتخابات در مجلس تصویب شد؟ تجربه میگفت بخش زیادی از شهروندان این کشور- که شما به صورت جدی از آنها صحبت و دفاع کردید- به دلیل عدم وقت همچون ۳۰ درصدی که آقای مسئول اعلام کرد فرصت بررسی صلاحیت وجود نداشته و توسط شورای نگهبان و وزارت کشور عدم احراز خوردند.
پیشثبتنام بدین منظور ایجاد شد که چهرههای آشنا و جدید و افرادی که حق مشارکت در کاندیدا شدن را دارند، بتوانند مورد بررسی قرار گرفته و بیدلیل حذف نشود. ما اینجا نسبت به وزارت کشور یا شورای نگهبان نقد داریم چرا که میگوییم زمان پیش ثبت نام ایجاد شده تا شما نگویید فرصت بررسی صلاحیتها را ندارید. در حالی که نداشتن فرصت معنایی ندارد و پیشثبتنام ایجاد شده تا چنین اتفاقی رخ ندهد و همه بتوانند در فرصت موجود تحت بررسی قرار بگیرند.
وزیر کشور عدد ۳۰ درصد را عنوان کرده که نمیدانم حرف وزارت کشور در این حوزه تا چه میزان صائب است. البته شورای نگهبان در این باره باید اعلام موضع میکرد نه وزارت کشور. وزیر کشور درباره هیئتهای اجرایی این نکته را گفته بود که هیئتهای اجرایی فرصت این را نداشتند. بنابراین؛ بسیاری از آنها در شورای نگهبان تایید صلاحیت شدند. وزیر کشور گفته بود که ما در هیئتهای اجرایی فرصت نکردیم و برای آنها عدم احراز را ثبت کردیم. اما شورای نگهبان چنین حرفی را بیان نکرده است.
حرف ما این است که مجلس برای این منظور با نظر و خواست شورای نگهبان موضوع پیش ثبت نام را تصویب کرد تا فرصت بررسی صلاحیت همه وجود داشته باشد و به کسی ظلم نشود. اکنون مسئله این است که افراد اصلی جریان اصلاحات تایید شدند و حجم زیاد از تایید صلاحیتها به این دلیل است. درباره خانم آذر منصوری هم که بر من، شما و سایرین بدیهی است که اختلاف درونی جریان اصلاحات نسبت به مشارکت و عدم مشارکت یا حاکمیت و عدم حاکمیت واضح، مبرهن و روشن است که این رای، رای حرکت جریان اصلاحات به سوی اپوزیسیون بود و بیش از پیش ثبت نام هم صورت گرفت.
نمیتوانیم این گزاره قطعی سیاسی را به عنوان پیشداوری حذف کنیم. در خصوص کارگزاران نیز از ابتدا با تردید گفتم چون اکنون مشاهده میکنم که در مشارکت جدی هستند، نمیتوانم بر اساس گزارهای که آقای کرباسچی در گذشته روی مشارکت اصرار داشتند، تاکید کنم ولی در خصوص خانم آذر منصوری و انتخاب رئیس جبهه اصلاحات نمیتوانیم تردید کنیم، جبهه اصلاحات قبل از پیش ثبت نام تصمیم خود را گرفته بود. البته بخشی از جبهه اصلاحات که شما و برخی احزاب هم جزو آن هستید، تصمیم دیگری دارید.
عطریانفر: آقای احدیان مجدداً حرفهای قبلی خود را تکرار کرد. سنت مشارکت احزاب سیاسی در رقابتهای سیاسی در پارلمان و ریاست جمهوری این است که حزب در آستانه برگزاری انتخابات جلسه تشکیل میدهد و با فراخوان از استانها و حوزههای انتخابیه چهرههای مناسب برای کاندیداتوری مجلس را لیست کرده و در رقابتهای داخلی حزبی خود افرادی را انتخاب میکند که به عنوان نامزدهای رسمی آن حزب در حوزههای انتخابی سراسر کشور تعیین میشوند. این سنت تاریخی ما است و شما و دیگران نیز بدین شکل عمل میکنید.
اکنون بر پایه سرعت و تعجیلی که صورت گرفته و دچار یک ابهام بودیم، این فرصت از احزاب دریغ شد که چنین اقدامی را در موضوع پیش ثبت نام برای خود دغدغه قرار بدهند و حل کنند. چنین جلساتی صورت نگرفت که بتوانند از حوزهها افراد را معرفی کنند و در لیست قرار بدهند و بگویند نامزد مورد نظر ما در یک حوزه این است، یا بروید و سه برابری در پیش ثبت نام ثبت نام کنید. این موضوع برای ما اتفاق نیفتاده است.
بله ما یک دوست بسیار رادیکال در شورای مرکزی خودمان داریم که برخی اوقات هم با او شوخی میکنم و میگویم که «تو خیلی مواضع تند و رادیکالی داری و تنه به تنه براندازی میزنی». چنین فردی در یک حوزه انتخابیه کوچک انتخابات ثبت نام کرده است، چون مطالبه محلی برای او بوده است. بعدها در بزنگاه بررسی خودمان مشاهده میکنیم فردی بدون حتی اینکه اقدام مرکزی صورت گرفته باشد در یک حوزه انتخابیه ثبت نام کرده است.
اساسأ احزاب اصلاح طلب در این فرصت قانونی بسیار کوتاه، توفیق این را پیدا نکردند که افراد خود را در حوزههای مختلف لیست کرده و به آنها برای ثبت نام فراخوان بدهند. اما ممکن است به صورت فردی در حوزههای انتخابیه ثبت نام انجام شده باشد و شاید بیاییم بررسی کنیم و تایید صلاحیت هم بشویم که الان این حزب به عنوان یک حزب مرکزی، صاحب نام و ریشهدار نسبت به انتخابات با این فرد چگونه رفتار کند.
بنده عرض میکنم که تشخیص ما به عنوان حزب کارگزاران به عنوان یکی از احزاب موثر اصلاحات این است که اگر بتوانیم در یک حجم قابل قبول یعنی ۶۰ یا ۷۰ درصد یا حتی ۵۰ درصد در حوزههای انتخابیه نامزدهایی داشته باشیم که حتی نه به عنوان کسی که از قبل مطالعه شده و ثبت نام کرده است بلکه بر پایه نوع نگاه و اندیشهاش به ما نزدیک باشد و حتی عضو حزب هم نباشد، این فرد با این نظریه سیاسی، مدیریتی و فرهنگی در کشور همسویی و همراهی دارد میتوان از آن حمایت کرد؛ چرا نباید از او حمایت کنیم؟ شما چرا پیش داوری میکنید که این موارد داستانی است برای عدم مشارکت.
قطعاً اینگونه نیست، هم درباره حزب کارگزاران و هم تصور من این است که دیگر دوستان همسو در جبهه اصلاحات جز این مسیر عقلانی نمیتوانند مسیر دیگری را طی کنند اما سخنی است که آیا میتوانیم به حزبی دیکته کنیم که در روز برگزاری انتخابات یا یک هفته قبل از آن وقتی به لیستها مراجعه میکنیم، وقتی شما در این ۲۰۷ حوزه مجلس، ۱۸۰ حوزه نامزدی ندارید که از او حمایت کنید بیایید و وارد رقابت بشوید؟ شما نهایتاً در این نقطه تکلیف فردی خود را انجام میدهید.
در یکی از انتخاباتهای شورای شهر تهران یک شخصیت بزرگوار و تعیین کننده در نظام سیاسی ما چون باور به لیستها نداشتند در حوزه دیگری در انتخابات مشارکت کردند. این یک پیام داشت که من تکلیف شخصی خود را در قبال انتخابات انجام میدهم اما خود را تحت تاثیر فرآیند لیستهای انتخاباتی قرار نمیدهم. احزاب سیاسی اصلاح طلب اگر چنانچه در این وضعیت به یک عدد معقولی نرسند که بتوانند از افرادی حمایت کنند به صفت فردی تصمیمات خود را اتخاذ میکنند که به نظر شخصی من مشارکت است. اما نمیتوانیم از آنها توقع داشته باشیم که به صورت سازمانی و حزبی به میدان آمده و زمین را به آسمان بدوزند و رقابت را داغ کنند.
فرض بفرمایید جناب احدیان در حوزه انتخابیه مشهد که اهل آنجا هستند؛ به عنوان حزب خود به آنجا میروید و آنها که در صحنه نامزدهای انتخابات تایید صلاحیت شدند را نمیتوانید بپسندید و بپذیرید و جزو حزب شما هم نیستند حال چگونه میتوانیم از شما انتظار داشته باشیم که در صحنه انتخابات فعال ما یشاء باشید؟ این یک امر نشدنی است و مانند آن است که میگوییم اگر کف دست مو دارد آن را بکنید.
فکر میکنم در این نقطه تاریخی ما مکلف هستیم تا فارغ از اختلاف سلیقه درباره نحوه اداره کشور -که در انتخابات نمایندگان مجلس و رئیس جمهور ظهور و بروز دارد - و فارغ از این تنگناهای انتخاباتی مشکلات را رفع کنیم و این نیازمند همفکری است.
نکته دیگری هم که در این زمینه وجود دارد این است که به لحاظ فلسفه حقوقی نهادهای تاسیسی عرض میکنم؛ ما نمیتوانیم به نهادهایی که منافع خودشان در آن قضیه مدخلیت دارد اجازه تصمیم گیری بدهیم. مجلس شورای اسلامی در مقطعی تصمیم گرفت که لیسانسهها حق مشارکت به عنوان نامزد در انتخابات مجلس را ندارند و حتماً باید دارای مدرک فوق لیسانس باشند. اما بلافاصله تبصره برای آن ایجاد و به نوعی نمایندگان را استثنا کردند. این به نوعی نقض غرض است و به آنها باید گفت شما حق چنین کاری را ندارید. از جمله همین ایرادی که به طرف اجازه میدهند در موقعیتی حضور داشته باشد و برای خود حق تعیین کند. این مشکلاتی است که بر سر انتخابات ما و احزاب سیاسی است که باید همفکری کرده و آن را حل کنیم.
آقای احدیان اگر درخصوص سخنان آقای عطریانفر مطلبی دارید، بفرمائید.
احدیان: بسیار روشن درباره احزاب و سایر ادعاهای جریان اصلاح طلب یک حرف کلی دارم که در مثال حزب و اینکه حرمت حزب توسط حاکمیت حفظ نشده یک نمونهاش بود. البته موضوعات دیگری نیز وجود دارد. جریان اصلاحات همیشه میخواهد بدون پاسخگویی درباره عملکرد خود مطالبهگر باشد. اتفاقاتی را رقم میزند که آثاری در حوزه اجتماعی، سیاسی و در تصمیم گیری حاکمیتی تاثیر دارد و به این موضوع توجه نمیکند و مجدداً آن را تکرار میکند.
عطریانفر: احزاب را میگویید یا اصلاح طلبان را...
احدیان: اصلاحات مدنظر است؛ اصلاحات است که میگوید تقلب شده و میایستد و عقب نشینی نمیکند و توقع دارد که همه این حرف را فراموش کنند که چنین حرفی را بیان کرده است. حتی امروز هم حاضر نیست این حرف را اصلاح کند.
عطریانفر: آقای احدیان هنوز در ۸۸ باقی ماندهاید...
احدیان: نه، این آثار ۸۸ است. آقای دکتر شما شخصیت وزینی هستید و اگر فرد دیگری بود، راحتتر صحبت میکردم چرا که نسبت به شما سعی میکنم رعایت کنم، چون فرد وزین و عزیزی هستید. اشکال من این است که شما میگویید ۸۸ تمام شده در حالی که ما میگوییم ۸۸ آثار دارد، آثاری مانند تحریم اقتصادی و سیاسی؛ روی افکار عمومی و مشارکت امروز انتخابات اثر داشته است؛ مردمی که شما به آنها گفتید تقلب شده و هنوز هم میگویید که تقلب شده است چرا باید رای بدهند؟
شما در حوزه سیاسی استاد هستید و همانطور که میدانید نمیشود سیاست را منقطع کرد. البته از این مثالها و نمونهها بسیار است.
حرف من درباره جریان اصلاحات این است که اصلاحات فقط نمیتواند مطالبهگر باشد. دولتها ۲۴ سال در اختیار این جریان بوده و حال به طرف مقابل بگوید که شما باید پاسخگوی کارآمدی باشید؟ یک مثال آن در قضیه حزب بود که آن را بیان کردم.
درباره ثبت نام متوجه تناقضها نمیشوم. یک بار در ابتدای عرایض خود میفرمایید که افراد و نامزدهای ما تایید نشدهاند. یعنی لیستی وجود دارد و شما میدانید که تایید نشدهاند. بار دیگر میفرمایید که امیدواریم تایید شده باشند. اکنون هم میگویید ما به فردی نگفتهایم که ثبت نام کند و خبر نداریم و میخواهیم در افراد موجود جستوجو کرده و افراد نزدیک به خود را پیدا کنیم. نمیدانیم این تناقضها را چگونه باید حل کنیم و برای من روشن نمیشود. بالاخره شما یک مورد را انتخاب کنید و روی آن به پیش برویم.
این تناقضها خود خبر از بحثهایی میدهد. ولی ما این را به کنار بگذاریم و یکی را شما مطرح کنید؛ بگویید که لیست ندارم یا لیست دارم که تایید صلاحیت نشدند؛ ما میگوییم لیست خودتان را بدهید و ما هم مانند شما از شورای نگهبان مطالبه کنیم که یا آنها را تایید کند یا اعلام موضع انجام دهد که به چه علت رد صلاحیت شدهاند.
برداشت من این است که بخش اقلیت جریان اصلاحات در جمع بندی آن شده، اتحاد ملت که شما هم با آن موضع و اختلاف داخلی دارید ولی حاضر نیستید که مواضع خود را شفاف کنید. همین الان هم به گونهای از آنها دفاع میکنید در حالی که حاضر نیستید موضع خود را با جریانی که میخواهد رادیکال رفتار کند و اپوزیسیون باشد و به دنبال تقابل و عدم مشارکت است، روشن کنید؛ تا اوضاع به این نحو باشد آنگاه همه جریان اصلاحات به یک چشم نگریسته میشود و شما نمیتوانید موضع خود را با آن جریان اپوزیسیون و رادیکال شفاف نکنید، بعد توقع داشته باشید که با شما نیز به نوع دیگری رفتار شود. بنابراین؛ موضوع فردی میشود که آقای مطهری و پزشکیان تایید میشوند.
نکته دوم این است که برداشت من این است بخشی از جریان اصلاحات که شما باشید شاید تصمیم انتخابات نداشتید چون اگر حزب و جریان باشید، افراد و نامزدهای حائز رای آن در شهرستانها مشخص است. هم شما و هم من نسبت به انتخابات مجلس آشنایی داریم؛ نامزدهای ادوار و افرادی که بیشتر دارای رای هستند نیز مشخص هستند.
اگر ناآشناها محل بحث هستند که پیش ثبت نام فرصتی ایجاد کرد تا هزاران نفر ثبت نام کنند که دست شما بازتر است و در میان این افراد حتماً میتوانید اشخاص نزدیک به خود را پیدا کنید. اما اگر آشناها محل بحث هستند که در بحث شما نیز وجود داشت که میتوانستید با یک تلفن به آنها بگویید که فعلاً پیش ثبت نام را انجام دهند. این موضوع برای اصولگرایان نیز وجود داشته و بسیاری نمیخواستند که این کار را انجام دهند. بنده خبر دارم که آقای دکتر حداد عادل شخصاً با چند نفر تماس گرفت و گفت که پیش ثبت نام را انجام دهند، آنها همچنین شرایطی داشتند و فرصت نداشتند ولی هزاران نفر وارد انتخابات شدند که نمیشود آنها را نادیده گرفت.
خلاصه قضیه؛ خواهش من این است که تناقض ها را روشن کنید تا بدانیم که چند چند هستیم.
عطریانفر: جناب احدیان عزیز در عرایضم سعی دارم متناقض صحبت نکنم. من در مقام نظری فعالیتهای حزبی سخن گفتم که اگر کسی دارای فردی نباشد که موید او باشد نمیتوان از او درباره مشارکت انتظاری داشت. هیچ فرمان عمومی برای هیچ حزب اصلاح طلبی برای لیست بستن وجود نداشته است. به این دلیل که ما دچار یک محدودیت زمانی شدیم و فرصتی برای پیش ثبت نام وجود نداشت.
احدیان: فرمانی نبوده چون نمیخواستید...
عطریانفر: من که به شخصه طرفدار پیش ثبت نام بودم و عرضم این است که وقتی مجلس امری را مرتبط با دیگرانی که حتی از آنها نظرخواهی هم نمیکند، مصوب میکند و خودشان برای خودشان قصههایی بافتهاند. چه بسا اینکه مباحث را به صورت خصوصی بین خودشان پیش برده باشند. البته نمیخواهم نظری بدهم. واقعیت این است که اساساً اصلاح طلبان نسبت به این مصوبه هیچ اطلاعات پیشینی نداشتهاند و به یکباره با آن مواجه شدند.
اکنون هم به شما عرض میکنم ما نسبت به امر انتخابات همواره مشتاق هستیم چون منوط به کسب قدرت سیاسی است. کدام حزب یا فعال سیاسی وجود دارد که علاقهای به کسب قدرت نداشته باشد. ما از خدا این را میخواهیم.
اگر میان افراد تایید صلاحیت شده افراد همفکر خود را پیدا کنیم حتماً جزو ضرورتهای بررسی ماست که از آنها حمایت کنیم و موفق شوند.
سخن نهایی من این است که دوست عزیز و برادر بزرگوار این احزاب اصلاح طلب که به قول شما طولانی مدت قدرت سیاسی را در اختیار داشتند در دفاع مقدس دولت آقای مهندس موسوی این نظریه حاکم بود و در دولتهای آقای هاشمی رفسنجانی و خاتمی نیز چنین بود. یک گسست در دوران آقای احمدی نژاد رخ داد که نسبت به آن دوره متأسفیم.
ما از دوره اول دولت آقای روحانی دفاع میکنیم. دولت دوم روحانی به دلیل مشکلاتی که به دلیل سیاستهای بینالمللی وجود داشت و دولت کمترین نقش را در آن داشت، دچار مشکل شد ما از آن دفاع میکنیم و مسئولیت میپذیریم. از این جهت خیالتان راحت باشد چرا که ما آدمی نیستیم که در عرصه رقابتهای سیاسی فقط مطالبهگر باشیم و پاسخگو نباشیم.
احدیان: من از بخش آخر سخنان آقای عطریانفر خوشحالم چرا که اولین نفری هستند که در جریان اصلاحات این مسئولیت پذیری را انجام میدهند و درباره آن حرف دارم ولی از این بابت خیلی خوشحالم. یعنی پذیرفتن بخش مهمی از ناکارآمدیهای موجود که بخشی هم به جریان اصولگرا وارد است. اما باز هم تناقض باقی ماند.
بالاخره شما در اول بیانات خود گفتید که لیستهای شما تایید نشدند.
عطریانفر: شما از من بپذیرید که هیچ یک از احزاب سیاسی اصلاح طلب هیچ لیستی را به صورت متمرکز در مرکزیت و حوزه انتخابیه خود اساساً ارائه نکردهاند اما ممکن است افرادی ثبت نام کرده باشند.
احدیان: من نمیگویم که فرمایش شما صحیح یا غلط است. روشن است شما فرمودید که غیر از عده افرادی بقیه افراد مورد نظر ما تایید نشدند. این را لیست دادهاید یا نه و یا خودشان ثبت نام کردهاند؟ بالاخره عدهای در ذهن شما وجود داشته که تایید صلاحیت نشدند پس ثبت نام کردهاند. سپس میگویید اگر لیست داشته باشیم ورود میکنیم، خیلی شفاف لیستی که فرمودید تایید صلاحیت نشدند را اعلام کنید تا شورای نگهبان در خصوص آن تعیین تکلیف کند تا تناقض آن کاملاً حل شود.
اولاً؛ وقتی که قانون انتخابات در حال تصویب بود هم از احزاب در کمیسیونها وجود داشتند. ثانیاً؛ اینکه در کوچکترین نقطهای که اصلاحات احساس غلط بودن آن را داشتند در زمان تایید صلاحیتها علیه آن به طور مفصل عملیات روانی انجام دادند واقعا سوال پیش می آید که آیا آنها میتوانستند پس از این همه رفت و برگشت موضوع پیش ثبت نام را در قانون مشاهده نکرده باشند؟
در هر حال فرصت به پایان رسیده انشالله بعدن یک گفت و گویی درباره این باشد تا بتوانیم به تفصیل در این باره صحبت کنیم.