به گزارش مشرق، احمد میراحسان (نویسنده و پژوهشگر) طی یادداشتی به بهانه بزرگداشت مسعود ده نمکی و رونمایی از مجموعه ۷۸ جلدی «فرهنگ نامه اسارت و آزادگان» نوشت:
زمانی که جسم ترا حمل می کند، توان آن را داری که مکان و زمان دلخواهت را خود بگزینی، آنجا و آن زمان حاضر شوی و گفت وگو رابطه هایی از جنس خرد و فرهنگ شکل دهی با شعر، مستندسازی، متن شفاهی، سخنرانی، داوری، کارگاه های شعر یا فیلم، نشست های تخصصی کارهنر ونقد، گردهمایی های بینارشته ای، سینما / معماری، انسان شناسی/ فیلم، جامعه شناسی/ ادبیات و سینما، سیاست، فرهنگ،رسانه ومطالعات فرهنگی و...درسراسر ایران به دانشگاه هایی، فرهنگسرایی، فرهنگستانی، نهادهنرودانشی دعوت می شوی که گفت وگو در آنجا را بادانشجویان و مخاطبان فرزانه اش دوست داری و خاطرات جوانی تو در آن جاها جوان مانده، دانشگاه تهران، شریف، پلی تکنیک، دانشگاه علوم ارتباطات اجتماعی که بعد شد علامه طباطبایی، دانشکده حقوق، علوم اجتماعی، علوم، فنی دانشگاه شیراز، اهواز، اصفهان، گیلان، مشهد، کاشان، سبزوار، قزوین، آمل، ساری و... .
و زمانی فرا می رسد دیگر جسم می گوید سال ها ترا حمل کرده ام، دیگر نمی توانم و دست از سرم بردار و این طور می شود که حتی جاهایی که دوست داری حضور داشته باشی، نمی توانی باشی. در این اواخر و نیز همین پریشب به دو جا دعوت شدم و نتوانستم بروم. از سینمای مستند و تجربی چندبار برای جشنواره سینما حقیقت تماس گرفتند، گفتم نمی دانم می توانم بیایم یا نه، دوست داشتم بروم. کارت مهمان ویژه فرستادند لاهیجان اما آن روزهای جشنواره پا در گل ماندم اسیر جسم فرتوت که می گفت به فرمان منی و من نمی توانم حملت کنم و آخرین جایی که دوست داشتم باشم و نتوانستم، گردهم آمدن برای گرامی داشتن ده نمکی است. اما دلم نمی آید ناگفته بماند حیرتم از او و توان جسم آبدیده اش! روح او ۱۰برابر کالبدش او را برمی انگیزد به کار و سعی ماجور و مشکور. یک روز گفتمش این توان اجر دنیوی جهادی خالص است که درکتاب خاطراتش؛ «آدم باش» از آن نشانش را می یابیم و گردان حمزه و نواب و انقلاب دوم...دیگر کتاب های اوست و...
ده نمکی یک پدیده خاص انقلاب اسلامی است. آیا این شور انقلاب بوده که از او یک پدیده ویژه ساخته، پدیده شور کار کردن تا سرحد شهید شدن؟ یا این شور او، شخصیت بی قرار و شوریده اش بوده که انقلاب اسلامی را گاه، جایگاهی برای ظهورش یافته؟ کاش انقلاب انبوهی از این شهدای ایثارگر زنده هنوز داشت به جای این همه مواجب بگیر بی خاصیت ناتوان و سست ایمان و خودخواه! ده نمکی گونه در سینمای ما به تعداد انگشت های یک دست هم نیستند. پر شور، خستگی ناپذیر و چند سویه. پگاه آهنگرانی حق مطلب را در مستندش درباره ده نمکی ادا نکرد. بس که حجاب ایدئولوژی و پیشداوری جلوی چشمش را گرفته بود تا پدیده غریب و عجیب را نبیند و ده نمکی موضوعی دست نخورده باقی بماند، برای فیلمی مستند.
بچه بود که سرشار از عشق امام به انقلاب پیوست. نوجوان بود که جانباز شد. درجبهه نوجوانی اش، همان سلوک عارفان شد. آدم شد بس که آدم دیدوهمنشین آدم ها گشت ورشد کرد. نیرویی ذخیره شده، مشحون و انفجاری ازعشق، ایمان و عدالتخواهی... .بعد از جنگ روزنامه نگاری اش هم پدیده ای شد. با ۱۰اسم مستعار روزنامه ای معترض درآورد. علیه جریان درون انقلاب که همه اعتبارشان از امام و انقلاب و خصوصا اسلام بود، لیک پرسونایی داشتند و نقش باطنی شان بت نفس و جهان مدرن و گرایشات نولیبرالی و سازش با ضدانقلاب بود. غوغا به پا کرد و با ممتازترین چهره های انقلاب در افتاد. زیرا می دید با صورتک راه امام، به راه امام پشت پا می زنند؛ ازهاشمی تا خاتمی، ازغرضی تا مهاجرانی و... شلمچه، جبهه، صبح دوکوهه با ۱۰اسم خودش و اسم های مستعارش یک تنه لشکر مقاومت برابر نامحرمان راه اسلام و خمینی بزرگ می ساخت. این ریاضت انقلابی در هجوم ضدانقلاب او را پرتاب کرد به سینما؛ اینجا هم پدیده غریبی شد. همان گونه که پدیده ای مکتب نرفته در روزنامه نگاری بود، سینماگری به مکتب نرفته و خط ننوشته در سینما شد که پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران را ساخت و نیز ایمانی ترین آثار را.
ضدانقلاب، لیبرال ها و تکنوکرات ها دست به دست هم دادند تا نابودش کنند اما او از درد زاده می شد و از زخم رشد می کرد. او به تنهایی یک جبهه بود و گردانی رزمنده بود مثل گردان حمزه اما کار، کارستانش شد دو اثر سترگ: «فرهنگنامه اسارت و آزادگان» و «مفتاح الحدیث» از کتاب نبوت، کتاب آدم، نوح، ابراهیم، موسی و عیسی سلام الله علیهم تا هر موضوع در حیات با واسطه کلام اهل البیت علیهم السلام و در آینه معرف آل ا...، معرفی می شوند و از صلوات تا جهاد و...مقیاس فراهم آوردن ده ها کتاب حدیث در ارتباط با موضوع هایی که مساله های زندگی درونی و بیرونی ماست. از عبادت تا حکمرانی که باید عبادتی و نشان عبودیت خدا باشد، نه بندگی شیطان و بت نفس و مدرنیته و شیطان بزرگ.
و خدا که نو به نو می آفریند، پدیده ده نمکی را آفرید و راه بندگی و تلاش برای حزب اللهی زیستن و ابزارهای کار ماجور را برایش فراهم کرد تا در عصر گسترش چشم انتظاری جهانی و پرشدن دنیا از ظلم و کفر و وانموده و شیاطین و تسویل، هنر مدرن تکنولوژیک یعنی سینما را به زبان همگان، وسیله گفت وگو از خدا، اسلام، معارف الهی، اهل البیت علیهم السلام و انقلاب اسلامی در محاصره جهانی شیاطین و اذناب داخلی شان کند و پول سینما را بار مضاعف و دوبارانه خرج نشر و برپا کردن امر اهل بیت وحی و هدایت و کلام ا...، قرآن حکیم و حکمت قرآن ناطق، شریکان قرآن کند و کتاب های نورانی بیافریند و با سعی وافر بگوید راه خروج از مدرنیته می گذرد و راه رضوان خدا از طریق اهل بیت و به نابینایی و ناشنوایی مردم ابلق و نفاق کار سر فرود نیاورد. تهمت ها بپذیرد و از پا ننشیند و در پس سادگی کارش از دین بگوید.
در سینمای ایران دو کس مرا به حیرت می اندازند و هردو اهل کار بی وقفه اند. کیارستمی به سبب زیباشنایی مستقل که یک تنه برابر سینمای آمریکا، سینمایی ساخت که ارزش هایش در ایستادگی برابر جهان وانموده ها و ستایش زندگی و کمال هستی در آینده هویدا خواهد شد. سینمایی بدیع پیام گریز از عصری داشت که رابطه با طبیعت وهستی زنده را در مغاک فضای مجازی و فراموشی ارزش زندگی فرو می برد. بداعت او در کشف زبانی بود و ساختاری از بداهت و بداعت که بگوید آنچه آفریده شده، تمام و تام است وهنرکارش کشف خلاقیت بیکران نهفته درهستی است و هستی کارگردان بی همتای خود را دارد... وهنر انسان کشف هنر و دانایی مطلق نهفته درنشانه ها و آیات است. دیگر سینماگر در مسیر ساختی متفاوت و معکوس و سینمای همگانی و مردم پسند، ده نمکی است به سبب دفاع از ایمان با ابزاری که برای ایمان زدایی و مدرنیسم آفریده شد و از انگشت شمار سینماگران ماست که در ورطه جهل، شیطنت، شهوات، فساد، بردگی شیطان بزرگ و تمدن متوحش، از رب العالمین و معبود و انتظار عدل موعود، معرفت حق، نفس زشتکار، اغوای شیطان و دنیا، آخرت، انقلاب الهی، تقوا، قرآن و اهل البیت علیهم السلام با ما می گوید. جهان معنوی و عالم غیب که نزدیک ترین جهان و معنا زر سینما به باور من است. هر چند از نظر نحوه بیان و فرم، ساختار متفاوتی را می پسندم اما ویژگی مردمی زبانی که زبان مردم و جذب مخاطب را می داند، کم چیزی نیست.