به گزارش مشرق، علی علوی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: خواص در این مقطع از انقلاب، چقدر به انتخابات اهمیت میدهند؟ چقدر تشکیل یک مجلس واقعی و قوی که کمتر بتوان از رفتار نمایندگان آن ایراد حقوقی و سیاسی و اخلاقی گرفت، برای خواص اولویت دارد؟! بهطور مصداقی و روشنتر میپرسیم در مقایسه با مجلس اول شورای اسلامی، چهتعداد از کسانی که آنان را بتوان همتراز بهشتی و طالقانی و خامنهای و هاشمی و باهنر و رجایی و برخی از دانشگاهیان عالیرتبه آن زمان دانست، اکنون برای انتخابات شخصاً و مستقیماً وارد عمل شدهاند؟!
پاسخ ظاهراً ناامیدکننده است. بسیار جای تأسف است که اکنون از افراد قدیمی و سرشناس تا آدمهای دمدستی همه میخواهند نقش «نظارت عالیه» را در بازی انتخابات برعهده بگیرند! کمتر کسی از میان علمای برجسته احساس میکند که جای او در مجلس در این مقطع از تاریخ انقلاب خالی است. با آنکه کمتر کسی هم هست که ادعا کند در تراز اسلامشناسی و سیاست و مدیریت به پای کسانی مثل بهشتی و دیگرانی از علما که در فهرست مجلس اول بودند، قرار دارد.
کاش عیب داستان انتخابات فقط به همینجا ختم میشد. اکنون کسانی که در اعوجاجات فکری و سطح نازل بحثها و دغدغهها ضربالمثل شدهاند و آنان را از دوستان و جلساتشان میتوان شناخت، پیام میدهند از نمایندگانی حمایت خواهند کرد که تصویب قانون پیشنهادی آنان برای سربازی در مجلس بعدی یکی از طرحهای اصلیشان باشد! این یعنی یک افول از نمونههای متعالی و آسمانی در مجلس اول مثل بهشتی و باهنر به زائدههای فکری مثل کسانی که زشت است آوردن نامشان! تأسفبارتر اینکه اینان حتی حاضر نیستند خودشان برای مجلس نامزد شوند و فقط نقش تعیینکنندگی و نظارت عالیه را میپذیرند!
اکنون حضور مردم در انتخابات بیش از هر چیز تابعی از اهمیتی است که خواص به انتخابات میدهند. این اهمیتدادن با فهرستکردن برخی اسامی دستهجات و تعیین سردستگی بهکلی متفاوت است. مردم اصولاً به این چیزها اهمیت نمیدهند. این دستهبندیها فقط برای خود دستهبندها اهمیت دارد، اما دوری از مردم آنان را به این توهم انداخته است که این چیزها دغدغه مردم است.
در سوی مقابل، برخی مدعی شدهاند که بدون اصلاحات پیشاانتخاباتی، هر نوع موضعگیری درباره انتخابات، اتلاف وقت است! این گروه نیز که در دسته اصلاحطلبان جا دارند، همچنان چشم خود را به روی واقعیت بستهاند و مردم را نمیبینند. مردم با همین سازوکارهای انتخاباتی و بدون اصلاحات پیشاانتخاباتی موردنظر ایشان، در سالهای گذشته در انتخاباتی بالای ۵۰ و ۶۰ و ۷۰ و ۸۵ درصد مشارکت داشتهاند.
توهم اصلاحات پیشاانتخاباتی زائیده فکر کسانی است که بهجای مردم مینشینند و فکر میکنند.
انتخابات در دورههای گذشته فقط زمانی با مشارکت بالا و پرشور برگزار شده که مردم احساس کردهاند میتوانند تغییر ایجاد کنند. در ۸۸ طرفداران هر دو نامزد اصلی احساس کردند غیبت آنان در انتخابات حتی به قدر یک رأی میتواند رقیب را بر کرسی بنشاند و برای همین شاهد آن انتخابات ۸۵ درصدی بودیم.
اکنون با درک همین واقعیت، بیشترین تلاش از طرف کسانی که کاهش مشارکت را به نفع خود میدانند، دقیقاً در همین نقطه متمرکز شده است که به مردم القا کنند قادر به انجام تغییر در سرنوشت خود نیستند؛ و متأسفانه در هر دو دسته اصولگرا و اصلاحطلب نمونههایی دارند.
در جریان اصولگرای سنتی از زمان مرحوم هاشمی که قائل به نمایشیبودن رأی مردم بود تا برخی دیگر که مانند او میاندیشیدند، چنین رویکردی وجود دارد. در میان اصلاحطلبان نیز استقبال از تیکهپرانی «خالصسازی»، دقیقاً با همین هدف کاهش مشارکت است.
با آنکه مشاور لاریجانی در گفتگو با روزنامه جوان تصریح کرد که منظور او از این عبارت، شورای نگهبان نبوده و تلویحاً پذیرفت که منظورش رفتار جبهه پایداری بوده است، اما اصلاحطلبان این تیکهپرانی را با هدف تخریب شورای نگهبان به کار میگیرند و البته با سودای کاهش مشارکت. سود اصلاحطلبان از کاهش مشارکت آن است که بتوانند القا کنند مردم کلیت نظام را نمیپذیرند و برای همین در انتخابات شرکت نمیکنند، درحالیکه اینروزها نه از نظر اقتصادی سختترین روزهای بعد از انقلاب است و نه از جهت عملکرد شورای نگهبان، سختگیرانهترین زمان و نه از نظر امکان تغییر با اراده مردم، سختترین زمان.
تحلیلگران شناختهشده اصلاحطلب معمولاً وقتی از امکان کاهش شدید مشارکت در انتخابات پیشرو حرف میزنند، نه با نگرانی نسبت به سرنوشت کشور، بلکه بیشتر با نوعی شعف و خوشی از آن یاد میکنند که میتواند پیشبینیهای آنان را تأیید کند! برخی نیز میخواهند هرگونه تلاش در افزایش مشارکت را برای نظام فاکتور کنند! از جمله شرطوشروط بیپایانی که در جلسات چندنفری خود فهرست میکنند و در کانالهای اطلاعرسانی خود با چندصد دنبالکننده و چندهزار خواننده منتشر میسازند، نشان میدهد نیت واقعی آنان درباره مشارکت، بسیار منفعتطلبانه و البته متوهمانه است.
اصلاحطلبان سه دهه قدرت اجرایی و قانونگذاری کشور را در دست داشتند، اما نظارت استصوابی شورای نگهبان را مانع جذب نخبگان به قدرت میدانند! مطابق این ادعا ظاهراً با یک معادله روبهرو هستیم که در آن اصلاحطلب، نخبه نیست و نخبه هم اصلاحطلب نمیشود! در غیر این صورت معنا ندارد که حاکمان اجرایی و قانونگذاری سهچهارم از زمان پس از جنگ، غصه عدم جذب نخبگان را بخورند!
مردم باید احساس کنند که میتوانند در هر انتخاباتی تغییر ایجاد کنند. بخشی از این برعهده شورای نگهبان و مجریان و ناظران است تا چیزی خلاف آن را القا نکنند. بخشی بر عهده مدیران اجرایی است که بزرگترین دغدغه مردم یعنی تورم را کاهشی کنند؛ و بخش قابلتوجه دیگر برعهده خواص است. نباید اجازه داد که مردم احساس کنند تراز مسئولان و مدیران اجرایی و قانونگذار از عالمان و اندیشمندان و خواص متعهد و سادهزیست و عدالتپیشه به سمت افرادی سقوط کرده است که پرونده آنها با تخیلات پریشان پر شده است.
هیچ گناه و خطایی متوجه مردم نیست. خواص باید ببینند چه میکنند و چه کردهاند. اگر مشارکت در انتخابات، به رقم قابلقبولی رسید، این منت مردم بر سر نوکران و خدمتگزاران خود است، و اگر مشارکت پایین بود، این نتیجه خطای مسئولان و مدیران است. همین حالا مردم ایران به کسی مثل بهشتی و رجایی که نامزد نمایندگی آنان شوند، با عشق رأی میدهند و فهم این واقعیت، میتواند به مسئولان بفهماند که راه کدام است و چاه کدام.