سرویس جهان مشرق - نمیرود آلونی، پروفسور و کارشناس و شخصیت علمی صهیونیست در گزارشی به بررسی وضعیت داخلی رژیم صهیونیستی می پردازد. وی در این گزارش، با اشاره به دولت حاکم بر سرزمین های اشغالی، نتیجه استمرار وضعیت فعلی را نابودی اسرائیل بیان میکند و افراد دولت نتانیاهو را اشخاصی بی تجربه و فاقد صلاحیت برای اداره مسائل کلان و سیاسی خطاب میکند که میتوانند زمینه نابودی نهایی اسرائیل را مهیا کنند. وی در این گزارش مینویسد:
«من پیامبر نیستم اما جرأت دارم یک سناریوی وحشتناک را در اینجا ارائه کنم. منظور من سناریوی نابودی اسرائیل طی یک خودکشی همه جانبه است، نتیجه یک بیماری خودایمنی فرهنگی - یعنی همانی که شهروندان اسرائیل بر سر خود آوردند.»
آلونی با عنوان شرایطی ایده آل از رژیم صهیونیستی، ارزش های این رژیم را در حال از دست رفتن میبیند:
«اسرائیل خودکفا است. تأسیس آن پس از هولوکاست و تبدیل آن به کشوری با قدرت نظامی و اقتصادی، کار علمی باشکوه، سیستم حقوقی مشهور جهانی، کارآفرینی پر رونق با فناوری پیشرفته و جایگاه بالا در شاخص شادکامی بینالمللی، دستاوردهای بی سابقه ای هستند که نشان دهنده سطح بالایی از انعطاف پذیری و موفقیت هستند. اما همه اینها با خودزنیهای روبه افزایش و خرابکاریهای سیستماتیک زیرساخت های تاب آور و شکوفا کننده، به شدت آسیب دیده و رو به وخامت است: از سیاستهای مسموم، رفتار قلدرانه و انتصاب اشخاص نالایق که باعث تفرقه بین مردم، نفرت از دیگران و از بین بردن انسجام اجتماعی شده است؛ اعطای امتیازات به عموم افراد افراطی که سهم آنها در امنیت و اقتصاد ناچیز است، تا شکست وحشتناک امنیتی در نوار غزه و بی قانونی شهروندان در شمال و جنوب، شکست در از بین بردن حماس، تحریک یهودستیزی و تخریب روابط با اکثر کشورهای جهان.»
همه اینها به طرز شگفت انگیزی توسط رئیس سابق بانک اسرائیل، پروفسور ژاکوب فرانکل، خلاصه شد و گفت: "ما هرگز چنین تخریب بزرگی از ارزشها را در این مدت کوتاه ندیدهایم".
«احتمال تحقق این سناریوی ترسناک (نابودی اسرائیل)، با ادامه تشدید روندهای تخریب ارزش افزایش پیدا خواهد کرد. همه به این فکر خواهند کرد که ایا رهبری رو به رشد اردوگاه ناسیونالیست و ارتدوکس افراطی واقعا میتواند انعطاف پذیری امنیتی، اقتصاد پر رونق و انسجام اجتماعی را ترویج و ایجاد کند.»
وی در ادامه به بررسی صلاحیت وزاری دولت نتانیاهو میپردازد:
این یک پرسش ایدئولوژیک نیست، بلکه یک پرسش میهن پرستانه-پراگماتیست است که به توانایی های مورد نیاز در دهه سوم قرن بیست و یکم برای ارتقای امنیت و رفاه برای شهروندان اسرائیل اشاره دارد. آیا بن گویر، وزیر فعلی امنیت داخلی، یک فرمانده نظامی با سابقه درخشان است که می دانست چگونه امنیت ما را تقویت کند؟ آیا اسموتریچ، وزیر فعلی اقتصاد، در زمینه ارتقای اقتصاد دارای تخصص و شهرت بین المللی است؟ آیا لوین، وزیر دادگستری فعلی، حقوقدانی است که بتواند یک نظام حقوقی مثال زدنی ایجاد کند و به آن در بین ملت های جهان اعتبار ببخشد؟ آیا اسرائیل کاتز، وزیر خارجه فعلی، می تواند روابط خارجی اسرائیل با کشورهای دیگر را برقرار کند و یک شبکه حمایتی از اسرائیل به نفع آن ایجاد کند؟ آیا یوآو کیش، وزیر آموزش، یک نمونه و الگویی در زمینه تعیلم و تربیت است؟ آیا او می تواند اسراییل را به موفقیت های آموزشی و علمی برساند که رشد مستمر جامعه را تضمین کند؟ چقدر غم انگیز و وحشتناک است که پاسخ این سوالات منفی است.
وی به این مسئله اشاره میکند که صهیونسیتها ترجیح میدهند، کسی نخست وزیر باشد که دیدگاههای تحریف شده و فاقد توانایی لازم باشد:
«اگر جزو افراد خوش خیال یا رهبرانی که از طرف خدا مامور شدند و یا یک نخست وزیر فراری از شنیدن اخبار بد نیستید، باید به وضوح این را درک کنیم که در واقعیت جهانی قرن بیست و یکم مهارت های روشن و شناخته شده ای وجود دارد که بقا، انعطاف پذیری و رفاه یک جامعه را تضمین می کند. چنین مهارتهایی در اسرائیل یافت میشوند، اما با روند رو به رشد فعلی به عنوان یک بیماری خودایمنی فرهنگی، افرادی با چنین مهارتی در اسرائیل حذف و مصادره میشوند، که در آن مردم رهبری را ترجیح میدهند که با دیدگاههای تحریفشده و فقدان مهارتهای ابتدایی برجسته باشد. این نابودی ارزشهای خود است که به نابودی ختم می شود. سناریو نابودی اسرائیل وجود دارد که تهدید کننده و ترسناک که باید متوقف شود.»