به گزارش مشرق، حسین جابریانصاری، دیپلمات در کانال تلگرامی خود نوشت:
چگونگی تقابل؛ رویداد دمشق و نیاز به یک راهبرد اقدام همهجانبه
ترور هدفمند مستشاران ارشد نظامی ایران در سوریه سرداران سرافراز، شهیدان محمدرضا زاهدی و محمدهادی حاجیرحیمی و همراهان عزیز آنان توسط رژیم صهیونیستی بیتردید رویدادی مهم در روند تحولات خاورمیانه و دارای پیامدهای کوتاه، میان و بلندمدت است که از جنبههای مختلف نیازمند بررسی و ارزیابی است. در یادداشت کوتاه حاضر تنها به چند نکته کلیدی و اولیه مرتبط با این رویداد پرداخته و مباحث و موشکافیهای بیشتر را به فرصت مناسب دیگری محول میکنم:
۱. این ترور هم به لحاظ افراد هدف گرفته شده که مستشاران نظامی عالیرتبه ایران در سوریه هستند و هم مکان هدف گرفته شده، نشانه بالارفتن آشکار سطح رویارویی رژیم صهیونیستی با ایران است. مکان هدف گرفته شده ساختمان سفارت و مقر رسمی دیپلماتیک ایران در سوریه است که با عدم دقت در بهکارگیری مصطلحات سیاسی و دیپلماتیک در اطلاعیهها و گزارشهای رسانهای کنسولگری ایران در دمشق نامیده شده است.
۲. ایران مطابق عرف دیپلماتیک در پایتخت سوریه، کنسولگری ندارد و کنسولگریهای ایران در برخی دیگر از شهرهای این کشور بهویژه حلب مستقر است. نمایندگی سیاسی و دیپلماتیک ایران در دمشق، سفارت ایران است که بخش کنسولی هم مانند بخشهای اقتصادی و سیاسی اجزای مختلف آن را تشکیل میدهد. بنابراین آنچه هدف قرار گرفته شده، بخشی از سفارت و نه کنسولگری ایران است. سفارت ایران در دمشق در دهههای قبل در یک ساختمان در محل فعلی مستقر بود اما با گسترش دایره فعالیتها و روابط دو کشور در حوزههای مختلف، ساختمان کناری آن نیز به سفارت افزوده و بخشهایی از نمایندگی ازجمله بخش کنسولی و بخش اقتصادی و… در آن مستقر شدند. این نکته از آن جهت حائز اهمیت است که رژیم صهیونیستی با هدف گرفتن ساختمان سفارت ایران، آشکارا کنوانسیونها و مقررات بینالمللی مربوط به مصونیت دیپلماتها و اماکن دیپلماتیک را نقض کرده است.
۳. تهاجم رژیم صهیونیستی به سفارت ایران در دمشق باید در دو سطح روندی و موردی تحلیل شود که غفلت از هر یک از این دو سطح به ارائه تصویری ناقص از تحول پیش آمده خواهد انجامید. روندی به این مفهوم که رویداد دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۲ در دمشق در بستر کدام روند سیاسی و راهبردی بلندمدت اتفاق افتاده و موردی از این نظر که خود این رویداد واجد چه پیامها و پیامدهایی است و چگونه باید مدیریت شود.
۴. در سطح روندی، ایران در فرازونشیب تحولات خاورمیانه در چند دهه اخیر با پیگیری یک سیاست مشخص و راهبردی و بهرهگیری از سنت ایستادگی و تداوم در حوزههای مربوط به بحران دیرپای اشغال سرزمین فلسطین توسط رژیم صهیونیستی و تلاش ملت و مقاومت فلسطین برای رهایی از اشغال همچنین پیامدهای سقوط نظام بعثی عراق در سال ۲۰۰۳ و تحولات بهار عربی در شامات و شبهجزیره عربستان در سال ۲۰۱۱ حوزه نفوذ و حضور خود را از جنبههای مختلف بهویژه نظامی و امنیتی تا مدیترانه در غرب و دریای سرخ در جنوب گسترش داده است.
۵. تحولات اخیر فلسطین و رویداد ۷ اکتبر و آثار آن در زمینه فروپاشی منظومه بازدارندگی اسرائیل علاوه بر ویژگیهای تاریخی و بومی خود از زاویهای دیگر پیامد روند پیش گفته است. در اثر این روند و مجموعه استراتژی پیگیری شده از سوی ایران در حمایت از ملت و نیروهای مقاومت در فلسطین، لبنان، یمن و عراق، اسرائیلی که در ۶ روز مناطق وسیعی از سرزمینهای عربی و اسلامی را اشغال و به جنگهای خود خاتمه میداد، ۶ ماه است، نتوانسته غزه ۳۶۴ کیلومترمربعی و مقاومت در محاصره همهجانبه آن را مهار کند.
۶. روشن است که اسرائیل از ایران و منظومه سیاسی و فکری انقلاب اسلامی ضربه خورده و در صدد است با پیگیری سیاست نسلکشی و کشتارجمعی در داخل سرزمینهای اشغالی و حمله به نیروهای مقاومت و ایران در منطقه، منظومه بازدارندگی فروپاشیده خود را بار دیگر برپا دارد. رویارویی با بازیگر اشغالگر و افزونخواهی همچون اسرائیل که با بهرهگیری از حمایت همهجانبه آمریکا و دیگر قدرتهای بزرگ بینالمللی از هنگام تاسیس تاکنون خود را فراتر از همه قوانین و مقررات بینالمللی تعریف کرده، دربرگیرنده زدوخورد و فرازونشیب است. از این زاویه، اقدام صهیونیستها در حمله به سفارت ایران در دمشق اقدامی واکنشی و انفعالی در برابر موفقیتهای آشکار ایران و نیروهای مقاومت در فلسطین و منطقه است و در سیاق طبیعی و روندی خود باید مورد ارزیابی قرار گیرد.
۷.در سطح دوم و موردی، هدف گرفتن مستقیم و مکرر اهداف و افراد ایرانی توسط اسرائیل تضعیفکننده قدرت ایران بوده و نباید به یک امر عادی تبدیل شود. در غیر این صورت منظومه بازدارندگی..
در این پاسخ علاوه بر ضرورت مراعات چارچوب استراتژیک سطح اول، دو موضوع اساسی خارجی و داخلی کارکرد محدودکننده دارد. در حوزه سیاست خارجی، حضور و نفوذ ایران در منطقه گسترش یافته است اما به موازات آن نتوانستهایم مشروعیت منطقهای و بینالمللی لازم برای این دستاورد را فراهم کنیم. بالاتر اینکه ضرورت این مساله در اولویتهای سیاست خارجی کشور کمتر مورد توجه قرار گرفته و تلاشهای قبلی برای مشروعیتآفرینی هم با خودزنیهای داخلی و اقدامات هدفمند خارجی، بهویژه از سوی کانونهای قدرت در اسرائیل و آمریکا کارکرد فعال خود را از دست داده است.
در حوزه سیاست داخلی هم افزایش تدریجی برخی مشکلات، بهویژه بحران تشدیدشونده میان بخشهایی از ملت با دولت، برآیند قدرت ملی ایران را کاهش داده و در عرصه اقدام خارجی ما را دچار فرسایش و در نتیجه دست به عصا کرده است.
در چنین بستری راهحلها در تعامل یا تقابل با رویداد کانونی موضوع این یادداشت، پیچیده و چندبعدی بوده و راهحلهای خطی و سادهسازی از هر دو سوی افراطی و تفریطی آن بیش از آنکه مشکلگشا باشد، مشکلآفرین خواهد بود.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.