به گزارش مشرق، سعید حجاریان از جمله تئوریسینهای جریان اصلاحات است که نگرش وی مبنای عملیاتی طیف رادیکال اصلاحطلبان قرار گرفته است.
مبدع تئوریهای «فشار از پایین، چانهزنی از بالا»، «نافرمانی مدنی» و ... که کنش خیابانی ترجیع بند مانیفست سیاسی وی بوده است، حالا در یادداشت جدیدی که وضعیت اصلاحطلبان را از دیدگاه وی تشریح میکند، میگوید: « آنچه مزیت نسبی اصلاحطلبان- بهعنوان جریان آلترناتیو- بهشمار میرفت، رقیق شده و رو به اضمحلال رفته است. در وجه اول شاهد فقدان خلاقیت حزبی از یکسو و کاستیهای بسیار در تئوریک و پراتیک سیاستورزی حزبی هستیم. در مقابل، رقیب که اساساً تحزب را امری ثانوی و مخل نظم عمودی- دستوری در سیاست میپندارد، ضمن آنکه خود همچنان به زیست محفلی و باندی وفادار است تلاش میکند با حداکثر توان از احزاب رقیب سازمانزدایی کند.»
انزوای سیاسی اصلاحات با سیاستهای رادیکالی حجاریان
طیف افراطی اصلاحات که به نوعی گوش به سیاستهای حجاریان دارد فضای انحصارطلبانهای را در درون اردوگاه اصلاحطلبان بوجود آورده است. ماجرای بیانیه «روزنه گشایی» که از سوی طیف عملگرا این جریان منتشر شد و سعی داشت کنش سیاسی انتخاباتی را شکل دهد، با برخورد سیاسی طیف رادیکال به عقب رانده شد.
حجاریان پس از انتخابات مجلس دوازدهم در مطلبی با نگاه بازاری به سیاست و انتخابات عنوان کرد که «حضور در پای صندوق رای چه سود سیاسی برای این جریان داشته که باید در آن شرکت میکرد و سهم اصلاحات از قدرت که پول سیاسی است، چه بوده است؟»
حالا وی با چه مبنایی وقتی در یک رویداد سیاسی مهم نیروهای این جریان را به عقب نشینی واداشته است، به دنبال چشیدن طعم پیروزی است و از انزوای سیاسی جریانی که با سکانداری وی به گل نشسته ابراز نارضایتی میکند؟
اصلاحات با این کار حداقل برای چهار سال خود را از صحنه رسمی سیاسی کشور تا حدود زیادی دور ساخت.
تئوریهایی که اصلاحات را فلج کرد
تئوریسین اصلاحات که همواره سعی در بحراننمایی در کشور داشته و از طریق القای بحران اصلاحطلبان را در این میان پرزنت و ارائه و راه حل این بحران دانسته است در توضیح آرمانی کارکرد جریان متبوع خود مینویسد:«کمی به عقب برمیگردم. از بدو تأسیس جمهوری اسلامی ایران، جریانی که ابتدا بهنام چپ [خط امام] و سپس اصلاحطلب شناخته میشد، کوشید ضمن تلاش برای درک صحیح وضع موجود، به بخشی از راهحل تبدیل شود.»
وی میافزاید:«میتوان اینگونه ادعا کرد که احزاب اصلاحطلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلیشان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.»
تئوریسین جریان اصلاحات بازهم با بحرانی خواند فضای سیاسی اجتماعی کشور مطرح میکند: « دو فاکتور مذکور، یعنی درک صحیح وضع موجود، و نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل، اگر نگوییم به بنبست رسیده، دستکم با بحران اساسی مواجه شدهاند. بحرانی که دامنگیر احزاب اصلاحطلب، جبهه اصلاحات ایران و… نیز شده، و بیم آن میرود چون آفت بهسراغ ریشهها نیز برود.»
سئوال این است، طیف رادیکال اصلاحات که با دست فرمان حجاریان حرکت کرده که همواره بر گزینه خیابان تاکید داشته و دست آخر نیز فعالیت انتخاباتی را محدود کرده تا جایی که رئیس دولت اصلاحات پای صندوق رای حضور نیافته چگونه میتواند راه حلی برای پویایی فضای سیاسی کشور باشد؟ حجاریان که خود در انزوای سیاسی اصلاحطلبان دخیل است با نگارش چنین یادداشتهایی سعی دارد بازهم ناکامی این جریان سیاسی را به گردن حاکمیت و رقیب سنتی خود بیندازد، منتها این جریان اول یک جوالدوز به خود بعد باید یک سوزن به دیگران بزند.