به گزارش مشرق، رژیم صهیونیستی پس از ورود جنگ غزه به هشتمین ماه خود، عملیات زمینی در منطقه رفح را آغاز کرد. این اقدام نظامی در شرایطی انجام شد که اجماعی جهانی علیه آن وجود داشت و رژیم صهیونیستی با وجود مخالفت های همه جانبه ای که از سوی دولت ها و افکار عمومی بین المللی در خصوص حمله به رفح می دید، با نادیده گرفتن تمام آن مواضع منفی، دست به عملیات در رفح زده و برخی از محلات آن را بمباران کرده است. حال این سؤال باقی است که چرا رژیم صهیونیستی با وجود تمام موانع و مخالفت های موجود، بر انجام این عملیات اصرار دارد؟
دلایل و انگیزه های رژیم صهیونیستی برای حمله به رفح
مجموعه ای از دلایل و انگیزه های شخصی، سیاسی و بین المللی در حمله زمینی رژیم صهیونیستی به منطقه رفح وجود دارد که موجب شده رژیم صهیونیستی تمرکز بیش از ۱.۵ میلیون نفر جمعیت فلسطینی در رفح و تمام هشدارها و تهدیدهای بین المللی و منطقه ای را برای این اقدام نادیده گرفته، به خواستِ خالی از عقلانیت خود عمل کند.
تکمیل جورچین اقدام امنیتی- نظامی در آخرین منطقه باقیمانده از غزه
پس از اجرای عملیات «طوفان الاقصی» توسط مقاومت فلسطین در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، رژیم صهیونیستی حملات خود را علیه نوار غزه آغاز کرد. عملیات زمینی رژیم صهیونیستی به نوار غزه نیز از قریب ۳ هفته پس از آن آغاز شد. رژیم صهیونیستی طی این مدت، منطقه شمالی نوار غزه شامل جبالیا، بیت لاهیا و شهر غزه و منطقه مرکزی غزه، شامل خانیونس و حومه آن را هدف سنگین ترین اقدامات نظامی قرار داده است.
صهیونیست ها طی این مدت علاوه بر اقدام نظامی در این دو منطقه، اقدامات امنیتی و اطلاعاتی وسیعی را به منظور تحقق اهداف تعریف شده سطوح سیاسی رژیم صهیونیستی صورت داده اند. تلاش برای آزادی اسیران رژیم صهیونیستی و اقدام برای از بین بردن توانایی های نظامی مقاومت و حذف و ترور فرماندهان آن، مهمترین اهداف رژیم صهیونیستی بوده اند. صهیونیست ها در راستای تحقق این اهداف، تمام جغرافیای شمال و مرکز غزه را مورد شناسایی اطلاعاتی قرار داده، براساس آن دست به اقدامات نظامی زده اند و به هیچ کدام از اهداف خود نیز دست نیافته اند.
حال، تنها منطقه باقیمانده در نوار غزه، منطقه رفح است که به ادعای صهیونیست ها باید این اقدامات امنیتی و نظامی را در آنجا نیز انجام دهند تا جورچین خود را کامل کنند. رفح آخرین نقطه جغرافیایی است که صهیونیست ها برای افکار عمومی خود توجیه حمله به آنجا را دارند. از آنجا که رژیم صهیونیستی تا کنون پس از قریب ۸ ماه هنوز نه اسیری را آزاد کرده، نه به رهبران مقاومت دست یافته، رفح را جغرافیای رسیدن به این اهداف توصیف کرده، حمله زمینی به این منطقه را برای رسیدن به اهداف خود قطعی و ضروری توصیف می کنند.
اما پیش از آغاز حمله زمینی صهیونیست ها به رفح، این شبهه در تمام رسانه های صهیونیستی و از سوی افکار عمومی این رژیم و غرب مطرح شده است که ارتشی که طی ۸ ماه کشتار و جنایت تنها توانست یک اسیر خود را آزاد کند، آیا با حمله به رفح می تواند بقیه اسیران را آزاد کند؟ ارتشی که تا کنون به هیچ یک از فرماندهان مقاومت دست نیافته، نتوانسته توان نظامی مقاومت را از بین ببرد، آیا در حمله به رفح خواهد توانست این کار را انجام دهد؟
کوچاندن جمعیت از غزه
یکی از بزرگترین چالش های رژیم صهیونیستی طی ۷۶ سال اشغال فلسطین، جمعیت فلسطینیها بوده است. راهبرد صهیونیستها برای حل معضل جمعیت فلسطینیها، تنگ کردن عرصه بر آنها با ابزارهای مختلف با هدف کوچاندن جمعیت از فلسطین بوده است. این معضل در نوار غزه به ویژه طی دو دهه گذشته بزرگتر از دیگر نقاط فلسطین خود را نشان داده است. چرا که نوار غزه هم به لحاظ تعداد جمعیت و هم به لحاظ دیدگاه مقاومتی جمعیتش، برای صهیونیست ها بزرگترین مشکلات را ایجاد کرده است.
صهیونیست ها به خوبی می دانند، تقریباً تمام مردم غزه، حامی مقاومت هستند و در هیچ شرایطی دست از مقاومت بر نداشته و نمی دارند. به همین دلیل در راستای اجرای راهبرد کوچاندن و انتقال جمعیت از نوار غزه، حمله به رفح یکی از بهترین فرصت ها برای رژیم صهیونیستی است تا در شرایطی که قریب دو سوم جمعیت نوار غزه در رفح متراکم شده است، با حمله زمینی به این منطقه، زمینه کوچاندن این جمعیت از نوار غزه را فراهم کند؛ چرا که فشار نظامی از شمال رفح تنها راه در امان ماندن جمعیت را، خروج از قسمت جنوب این باریکه به سمت دو بخش مصری و فلسطینی رفح قرار خواهد داد و صهیونیست ها انتظار دارند در این حمله بتوانند این هدف بلند مدت خود را تا حدی به تحقق نزدیک کنند.
تسلط بر گذرگاه رفح و محور«فیلادلفیا»
دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی چه پیش از «طوفان الاقصی»، چه از زمان آغاز حمله به نوار غزه پس از ۷ اکتبر تا کنون همواره مدعی بوده اند که مهمترین مسیر انتقال سلاح به غزه و جا به جایی فرماندهان مقاومت، گذرگاه رفح و مسیر موسوم به «محور فیلادلفیا» است. لذا علاوه بر اهدافی که برای عملیات زمینی از ابتدا تعریف کردند، تسلط بر گذرگاه رفح و محور «فیلادلفیا» را نیز به عنوان یکی از اهداف حمله زمینی به رفح ارائه کرده اند. از این رو در اولین گام از آغاز عملیات زمینی در رفح، با حمله به این منطقه، گذرگاه رفح و محور «فیلادلفیا» را اشغال کردند.
مدیریت کردن افکار عمومی داخل سرزمین های اشغالی
از آغاز عملیات «طوفان الاقصی» مسئله اسیران رژیم صهیونیستی و تلاش برای آزادی آنها یکی از معضلات صهیونیستها بوده است. خانواده اسیران رژیم صهیونیستی با تشکیل یک تجمع، اقدامات مستمری را برای آزادی اسیران رژیم شکل می دهند که فشار قابل توجهی را بر مقامات رژیم صهیونیستی وارد کرده است. این مجموعه به همراه بخشی از جامعه صهیونیستی همراهی می شوند و بخشی از صهیونیست ها که عمدتاً جریان های سکولار و چپ هستند، در کنار این مجموعه، خواستار اولویت دادن به مسئله آزادی اسرا هستند.
در نقطه مقابل، مجموعه ای از صهیونیست های تندرو و جریان مذهبی افراطی، با تأکید مستمر بر سرخوردگی حاصل از شکست ۷ اکتبر و شکست های متوالی پس از آن که ناشی از عدم دستیابی به اهداف جنگ بود، از مقامات سیاسی و نظامی رژیم صهیونیستی می خواهند با ادامه جنگ و جنایت، این سرخوردگی را با پیروزی در جنگ، جبران کنند.
مجموع این دو جریان، یک دو قطبی متعارض را برای کابینه رژیم صهیونیستی به وجود آورده اند. رژیم صهیونیستی، حمله به رفح را در پاسخگویی به هر دو جریان فوق به کار گرفته، برای مدیریت آنها، این اقدام را ضروری توصیف کرده است. چنان که نتانیاهو چند روز قبل از آغاز عملیات زمینی به رفح در دیدار با نمایندگان خانواده های اسیران رژیم صهیونیستی اعلام کرد، با آتش بس یا بدون آن، حمله به رفح انجام خواهد شد.
نیاز «نتانیاهو» به استمرار جنگ
با وجود انتقادات وسیع به عملکرد مقامات سیاسی، نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی در ۷ اکتبر و وجود یک خواست عمومی برای پاسخگویی این مقامات و مجازات مقصران، اما در میان تمام محافل داخلی رژیم صهیونیستی یک اجماع ضمنی وجود دارد که تا پایان جنگ، فرآیند رسیدگی به این مسئله انجام نشود و مقصران پس از جنگ به جزای قصور و تقصیر خود برسند و «نتانیاهو» در رأس تمام این مقامات قرار دارد.
نتانیاهو بهتر از هر کسی می داند تنها تا پایان جنگ در غزه، فرصت حضور در عرصه سیاسی را دارد و پایان جنگ به معنای پایین کشیدن او از عرصه ای است که یک دهه و نیم بر آن تکیه زده است. او تنها کسی است که نه مسئولیت شکست های رژیم را بر عهده گرفته، نه عذرخواهی کرده است. او حتی در مقاطع اولیه جنگ با فرافکنی تمام، مقامات امنیتی را مسئول تمام شکست ها معرفی کرد و موجی از انتقادات را علیه آنها مطرح ساخت.
حال، او برای خریدن فرصت، به ادامه جنگ نیاز دارد و عدم انجام عملیات زمینی در رفح، به معنای پایان جنگ و پایان «نتانیاهو» خواهد بود. لذا او کسی است که محکم تر از هر کسی بر طبل حمله به رفح و ادامه جنگ کوبیده است.
تأمین خواستههای آمریکا
آمریکا از زمان اجرای عملیات «طوفان الاقصی» و حمله رژیم صهیونیستی به نوار غزه یک نقش منافقانه و چهره ای دو وجهی از خود به نمایش گذاشته است. از یکسو واشنگتن با ارسال وسیع و مستمر کمک های نظامی و حمایت دیپلماتیک تام از رژیم صهیونیستی در عرصه بین الملل، مسیر ادامه جنگ در غزه را باز گذاشته است. از سوی دیگر، با حفظ ژست دموکراتیک خود در تأکید بر حفظ جان غیرنظامیان و ارسال کمکهای بشردوستانه، خود را حامی صلح و پایان جنگ نشان می دهد.
اما حقیقت ماجرا این است که خواست ایالات متحده، ادامه جنگ در غزه تا از بین رفتن مقاومت فلسطین در آنجا است. چرا که قطع کمک آمریکا به رژیم صهیونیستی می تواند جنگ را در یک لحظه خاتمه دهد.
از زمان پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی فلسطین و در اختیار گرفتن نوار غزه یکسال پس از آن، آمریکا به دنبال تسلط بر نوار غزه بوده است. آمریکایی ها این هدف را هم از راه نظامی و هم از مسیر تلاش برای وارد کردن حماس به مسیر مذاکره با رژیم صهیونیستی دنبال کرده اند. اما آنها به خوبی می دانند مسیر مذاکره برای گروه های مقاومت یک مسیر مسدود و بی نتیجه است لذا به دنبال ساقط کردن حماس از مسیر نظامی بوده و هستند. آمریکایی ها اگر بخواهند این اقدام را خودشان انجام دهند، قطعاً هزینه های سنگینی برای آن متحمل خواهند شد اما حال که رژیم صهیونیستی در این مسیر قرار گرفته است، فرصت را غنیمت شمرده، برای تأمین هدفی که سال ها آن را دنبال کرده اند، از رژیم صهیونیستی به خوبی بهره می گیرند.
حمله به رفح یکی از نقاط مهم در این مسیر است. با تسلط رژیم صهیونیستی بر گذرگاه رفح، آنها پس از جنگ می توانند در آنجا حضور داشته، چه بسا با تعریف یک فرآیند سیاسی، حاکمیت آن را در پوشش یک ساختار بین المللی در اختیار گیرند. این خواسته پنهان آمریکا، یکی از مهمترین انگیزه ها و دلایل حمله به رفح است که پشت ادعاهای رسانه ای آنها و ژست دموکراتیک و صلح خواهی شان مخفی می ماند.