سرویس سیاست مشرق- انتقادات درونی نسبت به راهبردهای انتخاباتی جبهه اصلاحات افزایش یافته و در این زمینه برخی از احزاب اصلاح طلب با بیان ضرورت پرهیز از مکانیسم جبهه اصلاحات از تعیین نامزدهای اصلاح طلب تاکید دارند، رویه جبهه اصلاحات به شیوهای شده است که خود عامل اختلاف در جریان اصلاحات شده است.
در این رابطه گفته میشود که کارگزارانی ها یکی از منتقدان اصلی رویه فعلی جبهه اصلاحات ایران بوده وبه صراحت هشدار داده است که سیاستهای جبهه اصلاحات ایران علاوه بر تکرار شکست اصلاح طلبان در انتخابات ۱۳۸۴ از دیگر سو سرمایه اجتماعی این جریان را نزولی خواهد ساخت.
در همین زمینه جدیدترین گفتگوی محمد قوچانی رئیس کمیته حزب کارگزاران سازندگی بخشی از اختلافات به ویژه در خصوص تعیین نامزدهای اصلاح طلبان را به نمایش میگذارد.
قوچانی با بیان اینکه جبهه اصلاحات باید ۳ نکته را مورد توجه خود قرار دهد در بیان نکته نخست میگوید، هرگونه تعیین نامزدها و اینکه تصمیمگیری کنیم پیش از اینکه شورای نگهبان اعلام نظر کند، به نظر من نوعی اشتباه استراتژیک است؛ یعنی حمایت جبهه اصلاحات از برخی نامزدها نه تنها شانس آنها را در حاکمیت برای تائید صلاحیت افزایش نمیدهد، بلکه این امکان را کاهش هم میدهد. بهتر است که جبهه اصلاحات صبر و تأمل کند تا ببیند که امکان نامزدی برای چه افرادی وجود دارد و چقدر این امکان به پیشبرد تفکرات و گفتمان اصلاحات و نه الزامات تشکیلات، کمک میکند.
وی در ادامه با بیان اینکه منتقد سند راهبردی جبهه اصلاحات میباشد نسبت به بیان مشارکت مشروط انتقاد کرده و در بیان نکته دوم و مورد تاکید کارگزارانی ها تصریح میکند، نباید فکر کنیم بکار بردن کلمه «مشارکت مشروط»، نظام را وادار خواهد کرد که به ما امتیاز دهد. فکر میکنم که عبارت مشارکت مشروط امتحان خود را در انتخابات قبلی پس داده و اینجا اشتباه است. تأکید بر این عبارت و تبدیل آن به شرط حتماً مشکلی اساسی ایجاد میکند.
این عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی در مورد نکته سوم به مساله «نامزد نیابتی یا اصالتی» اشاره کرده و میگوید، ما تقریباً هیچ نامزد اصالتی نداریم. اگر منظور از نامزد اصالتی آن است که حتماً فرد عضو یک حزب یا تشکیلات اصلاحطلب باشد با توجه به اینکه من تاکید کردم که این انتخابات باید انتخاباتی ملی باشد و ما نیازمند گذار از وضعیت بحرانی هستیم به نظرم در شرایط ناپختگی احزاب سیاسی ما نوعی بدسلیقگی است. ما باید ملی فکر کنیم نه قبیله و فرقهای.
وی اما در بخش دیگری از گفتگوی خود با بیان اینکه ۴ شاخص برای تعیین نامزدها همچون رأی آوری، عبور از صافی شورای نگهبان، توان اداره دولت و داشتن ایده تغییر میبایست مورد توجه قرار گرفته و هر کسی را که دارای این ۴ شاخص میباشد را دعوت به ثبت نام در انتخابات کرد، راهبرد جبهه اصلاحات مبنی بر کاندیدای هویتی یا اصالتی را به چالش کشیده و میگوید، ما باید نامزد گفتمانی داشته باشیم نه نامزد تشکیلاتی، نامزد گفتمانی ما هم فردی است که بتواند از گفتار اصلاحات، میانهروی و صلح و اصلاح و توسعه سیاسی و اقتصادی در کشور حمایت کند. در واقع موضوع امروز ما الزاماً تشکیلاتی نیست. اگر بتوانیم فردی تشکیلاتی بیابیم که چهار شرط گفته شده را دارا باشد حتماً باید از او حمایت کنیم. در حال حاضر جبهه اصلاحات ۳۱ حزب دارد. در یک کشور با رویکرد منطقی و درست اگر حزبی واحد داشتیم که سازو کار آن درون خودمان بود و به یک نامزد میرسیدیم میتوانستیم خیلی محکم با حاکمیت گفت و گو کنیم، اما متأسفانه ما چنین حزب واحدی نداریم.
رئیس کمیته سیاسی حزب کارگزاران در ادامه در خصوص دسته بندی نامزدهای اصلاح طلب نیز از وجود ۵ دسته نامزد در این جریان سخن به میان آورده و تاکید میکند:
دسته اول، «نامزدهای آرمانی» جریان اصلاحطلب و میانهرو که از نظر شخص من آقای ظریف در این دسته قرار میگیرد. برخی ممکن است آقای سیدحسن خمینی را در این دستهبندی قرار دهند. نامزدهای آرمانی کسانی هستند که هم میتوانند رأی مردم را جذب کنند، هم تأمینکننده امنیت ملی و کارآمدی هستند؛ اما امروز و در این شرایط ورود نامزدهای آرمانی ممکن نیست. دسته بعدی، «نامزدهای تخیلی» هستند. اگر عدهای ممکن است تصور ورود آقای تاج زاده یا آقای رضا خاتمی به انتخابات و تائید صلاحیت آنها را دارند، به نظر من رویاپردازانه است. نظام سیاسی این را قبول نمیکند. قسمت سوم به «نامزدهای تمرینی» اختصاص دارد. افرادی که میآیند تا تنور انتخابات را گرم کنند. آقایان عارف و صدر چنین وضعیتی دارند. نامزدهایی هستند که برای پیروزی نمیآیند، بلکه حاضر میشوند تا ثابت کنند که اصلاحطلبان در انتخابات حضور دارند و فکر میکنم حتی اگر حمایت آقای خاتمی هم پشت سرشان باشد رأی بالایی نمیآورند.
وی در ادامه در بیان دسته چهارم و پنجم نیز تصریح میکند، گروه چهارم، «نامزدهای تشکیلاتی» هستند. مثلاً کارگزاران بگوید آقای محسن هاشمی و اتحاد ملت آقای ظفرقندی را معرفی کند. این مورد از نظر حزبی بسیار مطلوب است و در یک دموکراسی تمام عیار حزبی باید همین سیستم پیاده شود؛ اما از نظر ملی در این شرایط خویش خواهانه است. در حال حاضر هر کدام از احزاب اصلاحطلب، دبیران کل خود را به عنوان کاندیدا به جبهه اصلاحات معرفی میکنند. طبیعی است و حق آنان نیز هست؛ اما در شرایط واقعی که در کشور وجود دارد و یک جریان تندتر ممکن است ظرف یک ماه آینده روی کار بیاید، چرا باید وارد این گونه چالشها شویم؟
گروه پنجم، هم «نامزدهای واقعی» هستند. در شرایط کشور، باید به دنبال نامزدهای واقعی باشیم. نامزدهایی که میتوانند رقابت جدی و ملی در کشور به وجود بیاورند. در طول زمان با ثبتنامها این نامزدها مشخص میشوند و باید مکانیزمی در مجموعه اصلاحطبان برای انتخاب آن شکل بگیرد. اصلاحطلبی محدود در جبهه اصلاحات نیست. مجموعه سه ضلعی اصلاحطلبان و اعتدالگرایان و اصولگرایان میانه رو باید به یک جمعبندی برسند که دوباره به حوادث سال ۸۴ دچار نشویم.
این عضو شورای مرکزی کارگزاران سازندگی در ادامه با تاکید بر لزوم پرهیز اصلاح طلبان از اختلاف تاکید میکند، درخواست مشخصم از آقایان خاتمی و روحانی و سید حسن خمینی این است که به جای تمرکز و حمایت از نامزدهای خود، به تشویق ملت برای مشارکت و رسیدن به یک نامزد واحد و ملی بپردازند. حضور مردم بسیار مهم و عدم حضور آنان بسیار خطرناک است. پس از پایان ثبتنامها مکانیزم انصرافها فارغ از هر نتیجهای در دستور کار باشد. واگذاری امور به سازوکار فعلی جبهه اصلاحات دردی از ما دوا نمیکند. جبهه اصلاحات تشکیل شد که دیگر اتفاقی مثل ۸۴ تکرار نشود؛ اما الان خود به عامل اختلاف بدل شده است. امیدوارم همه این حس را داشته باشند که جلوگیری از ظهور یک دولت تندرو بسیار مهم است و برای روی کار آوردن یک دولت ملی، مدنی و میانهرو تلاش کنند.
بیان این مطالب اما از سوی یک عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی اما بیانگر آن است که؛
۱- احزاب اصلاح طلب در خصوص انتخابات ریاست جمهوری در زمینه شیوه عملکرد جبهه اصلاحات دچار اختلاف بوده و با آشکارسازی چرایی اختلافات میکوشند تا فشار افکارعمومی بدنه خود را به سوی تعدیل سیاستهای جبهه اصلاحات بکار گیرند.
۲- تا به این جای کار مشخص شده است که جبهه اصلاحات میکوشد تا به صورت رسمی کاندیداهای خود را قبل از بررسی از سوی شورای نگهبان اعلام کرده و شورای نگهبان را تحت فشار برای تأیید نامزدهای خود قرار دهد. مساله ای که با مخالفت احزاب اصلاح طلب مواجه شده و تصریح شده است که این اقدام خطایی استراتژیک است.
۳- تاکید بر مشارکت مشروط که از سوی اصلاح طلبان ساختاری در چارچوب مقاومت مدنی در برابر حاکمیت طرح و بیان شده از سوی احزاب اصلاح طلب نه یک اقدام در مسیر تعامل که یک هماوردطلبی و مبارزه تعبیر شده و از هژمون شدن طیف رادیکال بر راهبردهای جریان اصلاحات حکایت دارد.
۴- تاکید احزاب اصلاح طلب مبنی بر لزوم حمایت از نامزدهای گفتمانی و نه تشکیلاتی و بهره گیری از نامزدهایی که بتوانند از گفتار اصلاحات، میانهروی و صلح و اصلاح و توسعه سیاسی و اقتصادی در کشور حمایت کنند به معنای آن است که آنان گرچه مدل انتخابات ۷۶ را مورد تاکید قرار میدهند اما تصریح میکنند برای جلوگیری از مدل انتخابات ۸۴ و روی کار آمدن فردی همچون احمدی نژاد باید مدل انتخابات ۹۲ مورد تاکید قرار گیرد، یعنی رفتن به سوی نامزد گفتمانی و در شرایط کنونی شخصی همچون علی لاریجانی!
در نهایت اینکه احزاب اصلاح طلب با تعریف نامزدی افرادی همچون محمد صدر ذیل نامزدهای تمرینی ضمن به چالش کشیدن انتخاب خاتمی از سوی دیگر سازوکار کنونی جبهه اصلاحات را به چالش کشیده و بر این باورند فرجام شیوه فعلی انتخاباتی جبهه اصلاحات تکرار شکست ۸۴ برای اصلاح طلبان میباشد.