به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: عباس عبدی در روزنامه هممیهن نوشت: اعلام سه نامزد مورد تایید جبهه اصلاحات که پیش از آن نیز بیانیهای صادر کرده بودند، نشان داد که وضعیت سیاسی در ایران بیش از اندازه نامتعارف و غیرقابل فهم شده است. درباره بیانیه اول جبهه اصلاحات پیشتر نظر خودم را نوشتهام ولی اعلام نام نامزدهای مزبور ابهامات را بیشتر کرد. بهویژه وجود نام آقای آخوندی در ابتدای این لیست، گرچه به ترتیب حروف الفبا بود، ولی واقعیت آرا هم همین ترتیب را نشان میداد.... روشن است که جبهه اصلاحات مجموعهای از گرایشها است و تصمیم نهائی باید براساس فصل مشترک آنان گرفته شود، ولی در هر حال تصمیمات باید از استحکام کافی برخوردار باشد.
ایرادی که به تصمیم جبهه اصلاحات وارد بود، اکنون با شدت بیشتری رخ داده است. هر مخاطبی میخواهد بداند منطق چنین ترکیب سهگانهای چیست، وجه مشترک آنان سلبی و منتقد بودن وضع موجود است. حتی در همین ویژگی هم تناسبی میان سطوح انتقادی آنان وجود ندارد. بهویژه که آقای آخوندی گرچه در ظاهر برای نامزد شدن آمدهاند ولی فارغ از این که با متن خواندهشده ایشان موافق یا مخالف باشیم بدون تردید فراتر از ظرفیتهای انتخاباتی متعارف ایران بود و این چیزی بود که خودشان هم میدانستند. اگر قرار بود صاحب چنین متنی را نامزد جبهه کنید چرا یکی یا چند تن از اعضای جبهه اصلاحات و احزاب مهم را نامزد نکردید که حداقل یک عمل جمعی سیاسی به آن اطلاق شود؟ کوشش برای آوردن آقای صدر با این هدف است که نشان دهند قصد مشارکت مؤثر و منطقی در انتخابات وجود دارد و الا افراد زیادی هستند که صلاحیتهای بیشتری دارند ولی به همین دلیل که میدانند رد میشوند و برای پرهیز از تقابل وارد این عرصه نمیشوند پس چرا باید در اینجا برعکس عمل کرد؟
بهعلاوه رویکردهای اقتصادی افراد عامل تعیینکننده در انتخاب آنان است. بعید میدانم که رایدهندگان آشنایی کامل با نگرشهای اقتصادی آقای آخوندی داشته باشند و الا چگونه میتوان تصور کرد که جبهه اصلاحات با مجموعهای که واجد رویکردهای متنوع اقتصادی هستند صاحب چنین نگرشی را بهعنوان نامزد انتخاباتی خود معرفی کند؟
گفتنی است عبدی پیش از این هم در روزنامه اعتماد، دستاندرکاران جبهه اصلاحات را دچار سردرگمی خوانده و نوشته بود: «باعث تأسف است که بگویم دوستان جبهه اصلاحات در یک سردرگمی تحلیلی قرار گرفته و قادر نیستند تصمیمات سیاسی جامعی را اتخاذ کنند. این مشکل به علت نداشتن یک راهبرد کارآمد و مبتنی بر تحلیل پایدار و مستدل از وضعیت کنونی کشور است. به همین دلیل در انتخابات ۱۴۰۰، آن رفتار را کردند که هم چوب را خوردند و هم پیاز را. نه شرکت کردند و نه شرکت نکردند. دوستان اعلام کردهاند که: «مشارکت جبهه در انتخابات منوط به تأیید صلاحیت حداقل یکی از نامزدهای اختصاصی خود خواهد بود».
این گزاره دو ایراد کلی دارد. هم به لحاظ راهبردی نادرست است و هم از منظر تاکتیکی. در نهایت هم، اگر شرط مذکور محقق نشود به احتمال فراوان یا حتی قریب به یقین اجرائی نخواهد شد. این نقد خود را علنی و صریح مینویسم و نمیتوانم تعجب خودم را از این حد از اشتباه در تصمیمگیری ابراز نکنم.
چرا گزاره مزبور به لحاظ راهبردی نادرست است؟ تأیید صلاحیت نامزدهای اصلاحات از دو حال خارج نیست. یا اینکه در چارچوب سیاستهای جاری رسمی میگنجد یا خارج از آن است. اگر خارج باشد بهطور طبیعی رد میکنند. در این صورت شرکت کردن امری بیفایده است و همان میشود که ساختار طالب آن است. یعنی شکستخورده پیش از آغاز مسابقه.
اگر هم تأیید صلاحیت در چارچوب سیاستهای رسمی باشد نیاز به چنین بیانی از طریق عمومی و منوط و مشروط کردن شرکت نیست، زیرا این رفتار نوعی تقابل تلقی میشود. شرط گذاشتن به تنهائی به معنای تهدید و تقابل است و باید حضور انتخاباتی را از طریق گفتوگو و تفاهم حل کرد و نه شرط و شروط گذاشتن.
آن گزاره به لحاظ تاکتیکی نیز به دو دلیل ایراد جدی دارد. اول اینکه چرا یک نیروی سیاسی باید دست خود را در اتخاذ تصمیمات سیاسی بعدی ببندد؟ شاید به هر دلیلی به این نتیجه برسید و بخواهید که از یک نامزد دیگر حمایت کنید، چرا باید از الان دست خود را ببندید و ذهن طرفداران خود را مخدوش کنید، تا اگر فردا خواستید چنین تصمیمی بگیرید آن را تغییر موضع و عقبنشینی معرفی کنند؟ دلیل دوم مهمتر است. به نظرم دوستان اصلاحطلب درباره سبد رأی خود دچار خطا هستند. بدون تردید انتخابات ۹۲ و ۹۴ و ۹۶ با حضور مستمر و فعال آنان شکل گرفت ولی این اثرگذاری مطلق و یکسویه نبود. یعنی اینگونه نبود که صفر و صد این جریان را آنان راه انداختند. مثل هُل دادن خودروی ایستاده به سوی پایین در سطح شیبدار بود. در آن مقاطع شیب سیاست به سوی تحرک و مشارکت بود و خیلیها آماده پذیرش مشارکت بودند. اگر این خودرو را به سوی بالا یا حتی روی سطح مستقیم، هُل میدادند انرژی بسیار زیادی را میگرفت و آنان را در نیمه راه خسته و درمانده میکرد».