به گزارش مشرق، مرتضی سیمیاری طی یادداشتی در روزنامه جوان به تحلیل حمله پلیس فرانسه به مقر گروهک تروریستی منافقین پرداخته و نوشت:
نهم مهرماه سال ۱۳۶۱ درست در تقاطع خیابان ناصرخسرو با میدان توپخانه یک مسافرخانه به صورت کامل ویران شده و گودالی بزرگ با عمق پنج متر در وسط خیابان به ناگهان ظاهر شد، بزرگی این گودال به حدی بود که صدها موشک الحسین بعثیها نیز در صورت شلیک همزمان امکان حفر آن را نداشت. فردای آن روز، روزنامه اطلاعات در خبری بهتآور نوشت که در حادثه تروریستی در تهران ۸۰ نفر شهید و نزدیک به ۸۰۰ نفر نیز مجروح شدهاند، این فاجعه با انفجار یک کامیون ده تنی رخ داده و بسیاری از اجساد به دلیل تکه تکه شدن امکان شناسایی ندارد.
فردای این واقعه تلخ رادیو منافقین در بغداد طی یک خبر فوری و با عجلهای عجیب مسئولیت این جنایت را برعهده گرفت. مدتی بعد مشخص شد که منافقین با همکاری گروهکهای تجزیهطلب کردی این کامیون تجهیز شده را شب قبل از این ماجرای خونین به تهران رساندهاند. در شماره ۱۹۷ نشریه مجاهد (منافق) در شرح این ترور آمده است که منافقین برای حفظ اثر رهبری تشکیلات نیاز به عمل راهگشا در شهرهایی، چون تهران داشته تا دچار گسست اجتماعی و فروپاشی نشوند.
البته این فقط یک روایت رسمی و مرموز از این جنایت بزرگ در تهران است، اما این ماجرا یک روایت واقعی نیز دارد. رابرت گیتس، رئیس سابق سازمان سیا در خاطرات خود نوشته است که سیا برای حفظ جایگاه خود در منطقه در دوران جنگ سرد تمامی گروهکهای مسلح را تجهیز کرده و حتی جای آنها عملیات نیز انجام داده است. این خط خبری شرح تفصیلیتری هم دارد. ژانویه سال ۱۹۹۸ زبیگنیو برژنسکی (مشاور سابق امنیت ملی کاخ سفید) در مصاحبه با مجله فرانسوی نوول ابزرواتور گفته بود که امریکاییها هیچگاه از حمایت از گروههای تروریستی پشیمان نیستند، حتی اگر این عملیاتهای زنجیرهای باعث تکه تکه شدن کودکان در کف خیابان شده باشد.
جالب آنکه بعد از مصاحبه مشاور امنیت ملی امریکا با رسانه فرانسوی یک افسر عالیرتبه اطلاعاتی با نام اختصاری «ایکس» با نشریه فرانس اینتر مصاحبه کرده و بعد از نزدیک به ۲۰ سال پرده از یک راز سر به مهر بر میدارد. این مدیر عالیرتبه اطلاعاتی در دولت فرانسه فاش میکند که دولت میتران با چراغ سیز امریکاییها به رجوی، بنیصدر و تعدادی از کادرهای رده بالای منافقین پناه داده است. این جمله به خوبی نشان میداد که منافقین نه با ارسال دسته گل مسعود رجوی برای رئیسجمهور فرانسه بلکه با اشاره سازمان سیا توانسته بودند چارت تشکیلاتی ترور را به پاریس منتقل کنند.
مأمور ایکس در گفتگو با فرانس اینتر یک نکته قابل توجه دیگر را نیز بر زبان آورده که تمام حوادث خونین و تروریستی دهه ۶۰ را به روشنی تحلیل میکند. افسر اطلاعاتی فرانسوی در بخشی از این مصاحبه کمتر دیده شده میگوید که مجاهدین (سازمان تروریستی منافقین) گاهی در نقش بیانیهنویس سازمان سیا عمل میکردند تا آنجا که ناتو، موساد یا سازمان سیا به استفاده از هستههای کوچک ترور در داخل ایران یک جنایت خلق کرده و تنها منافقین در پاریس و عراق آن را به ریش میکشیدند!
رمزگشایی از این جمله از زبان مأمور ایکس سخت نیست، اما دارای پیچیدگیهایی خاص است. این اعترافات از جانب افسر اطلاعاتی فرانسوی نشان میدهد که منافقین برای سرویس خارجی نقش «استتار در ترور» را نیز داشتهاند، نقشی که این روزها داعش و گروهک تروریستی جیشالعدل (ظلم) نیز گاهی آن را بازی میکنند.
واقعیت آن است که آنچه در دهه ۶۰ و میانه دهه ۷۰ از اثر منافقین میشناسیم، محملی استتاری است که هستههای به کل سری، مخفی شده و سازمان یافته ترور را پنهان کرده و با دادن آدرسهای غلط، مسیر تحقیقات را به انحراف کشیده است. اطلاعات رهیافت شده درباره بسیاری از حوادث با رد پای منافقین نشان میدهد که آنچه به عنوان عملیاتهای راهگشا از سوی مسعود رجوی تعریف شده، تنها بخشی از اقدامات کانالیزه شده ناتو در ایران بوده که منافقین در آن فقط نقش کارگزار اجرایی و عملیاتی در تعدادی از محورها را داشته و طرحریزی، تصویرسازی و تدارکات آن از جانب سرویسهای بینالمللی در حاشیه جنگ سرد رخ داده است.
همین مسئله باعث شد در جامعه اطلاعاتی ایران در وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه «مسئله نفاق» فقط یک کیس یک لایه با هدف شناسایی و نابودی عناصر تروریستی شناخته نشده و سازمان منافقین به عنوان یک تشکیلات چندلایه با نمای بیرونی فرقهای و پیریزی و استحکامات شبکه شده شناسایی شود. تحلیل عملکرد منافقین نشان میدهد که شبکهسازی در این تشکیلات ذیل پروژه «تنش زایی» با ایران تعریف شده و علاوه بر دادن وجهه کاریزماتیک به رهبری فرقه، اعضا را به یک ارتش مزدور و خصوصی بدل کرده است، این چند سو بودن در سازمان منافقین محصول تمرینات مکرر سازمان سیا با این گروهک بوده است.
اما هم خط شدن منافقین با سرویسهای همسو با ناتو روی شکل برخوردهای اطلاعاتی طرف ایرانی نیز اثرات قابل توجهی داشته است و چند ده پله نسبت به دهه ۶۰ بالا برده است، با وجود آنکه بارها گفته شده است که منافقین به دلیل عدم زایش اجتماعی به بنبست رسیده و امکان کالایی شدن را ندارد، در تهران مسئله برخورد با نفاق از حوزههای تک وجهی خارج شده و سویههای فرامتنی دارد. واقعیت آن است که مسئله مبارزه با تروریسم در ایران از ابتدای دهه هشتاد از حالت اضطرار در برخورد خارج شده و بلوک بندیهای راهبردی پیدا کرده است، تعریف این پروژه در قالب ترکیبی (دیپلماتیک و امنیتی) باعث شد دیگر جمهوری اسلامی ایران در برخورد با عوامل تروریستی فقط مطالبهگر محض در گفتگوهای آسانسوری با طرف غربی نباشد.
تا پیش از این ارتقای راهبردی، مسئله مبارزه با ترور فقط گزینشی و در چند عملیات محدود و روی میز اضطرار پیگیری میشد، اما از سال ۲۰۰۸ به این سو هژمونی اطلاعاتی، امنیتی و دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران آنچنان ضریب یافته که در بالاترین سطح عوامل و عناصر ترور را به صورت آنلاین در پاریس و کمپ تروریستی اشرف ۳ در آلبانی رصد میکند.
این اقتدار اطلاعاتی محصول سالها تجربه و تقدیم شهدایی است که بخشی از آن پس از عملیات درخشان وعده صادق نمود رسانهای پیدا کرده است. عبور موفق از طرحهای ترکیبی دشمن، برخوردهای ایران را نیز به طرز ملموسی ارتقا داده است و امروز در جایگاهی قرار داریم که تردد، تکثیر و تغییر در وضعیت تروریستها را نه در ایستگاه پایانی بلکه در مبدأ آن کنترل میکنیم. ضربه پلیس آلبانی و فرانسه به منافقین را که نشانه مرگ این رهبری، کادرها و عناصر فرقه است باید از این زاویه تحلیل کرد.
این روزها مأمور ایکس در سازمان اطلاعات فرانسه (DGSE) طی دوران بازنشستگی شاهدی بازاری بر برخی وقایع خاص است. او میداند که تهران حالا از دوره اضطرار و استرداد برای عوامل ترور به دوران مدیریت اطلاعاتی و ادراکی افسران استخوان خرد کرده ناتو در کشورهای اروپایی رسیده است، افسر ایکس بیننده رویدادهایی سه ضلعی است که دو ضلع نامشخص دارد!