سرویس سیاست مشرق- شواردنادزه نیم ساعت زودتر از دیدار با امام رسید، اضطراب شدیدی داشت. دستش چنان میلرزید که صدای استکان چای و نعلبکی که در دستش بود را میشنیدم. شواردنادزه گفت من مأمورم این دیدار را بهخوبی انجام بدهم و میترسم بحرانی اتفاق بیفتد؛ من به شواردنادزه گفتم هر کاری که امام کرد، شما تبعیت کنید. حتی به او گفتم جلو نرود تا با امام دست بدهد. ببیند امام چکار میکند، او هم همان کار را تکرار کند. شواردنادزه همین کار را کرد.
این جملات بخشی از روایت دیدار وزیر خارجه شوروی از زبان آخرین سفیر ایران در مسکو پس از ابلاغنامه امام (ره) به گورباچف است، آن روزها آخرین رهبر شوروی در باتلاق اعتماد به آمریکا افتاده بود و امام (ره) در یک نامه تاریخی با اشاره به عواقب اعتماد به غرب پایان کمونیسم را به رهبران آن کشور اعلام کرده بودند.
گورباچف اگرچه یک سیاستمدار رده میانی در حزب کمونیست شوروی محسوب میشد اما توانست با بالا آمدن از پلههای سیاست یکی پس از دیگری به بالاترین سطح رسیده و مشهور شود. در اواخر دهه ۱۹۷۰ و به دلیل یک نوآوری کوچک در کشاورزی، نخستین نشانههای شهرت در زندگی وی پدیدار شد. این نوآوری درواقع ابداع یک سیستم منسجم گروهی برای برداشت محصول بود. از شانس خوب ناگهان محبوبیتش افزایش یافت.
گورباچف در سال ۱۹۸۰ به عضویت کامل دفتر سیاسی حزب پذیرفته شد و همین مسئله باعث شد پارها به سفرهای خارجی برود، ازجمله او چند بار به انگلستان و کانادا سفر کرد، بعدها مارگارت تاچر نخستوزیر اسبق بریتانیا در خاطرات خود از ملاقات با گورباچف در سال ۱۹۸۴ نوشت که از او خوشم آمد. امکان معامله با او وجود داشت!
گورباچف در مقام دبیر کلی حزب نیز سعی کرد چهره متفاوتی از رهبران گذشته از خود نشان دهد و با تکرار رویههایی چون ایجاد اصلاحات ساختاری در نظام تصمیم سازی به ظن خود یک شوروی جدید بسازد البته از همان زمان مشخص بود که بخش زیادی از این تفکرات چیزی جز توهمات ذهنی او نیست، بهعنوانمثال در فوریه ۱۹۸۶ در کنگره حزب کمونیست با اعلام برائت از گذشته میگوید: «این راه پیموده شده کشور ما و دستاوردهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آن، گواهی بر نیروی بیکران حیاتبخش آموزههای مارکسیستی - لنینیستی و پتانسیلهای عظیم این سوسیالیسم است، اما باید آن را اصلاح اساسی کرد زیرا شکستخورده است».
افول مردی که میخواست ستاره باشد!
گورباچف علاوه بر تغییر در سیاستگذاریهای داخلی که تحت عنوان برنامههای اصلاحی معروف به پروسترویکا (بازسازی) و گلاسنوست (شفافیت)، شناختهشده بود، در سیاست خارجی نیز یک ماجراجویی عجیب را شروع کرده و اعلام کرد که از طریق رقابت تسلیحاتی نمیتوان بر امپریالیسم غلبه کرد. او رفتهرفته این فکر را در دفتر سیاسی جا انداخت که برای کاهش مشکلات اقتصادی باید سلاحهای اتمی را کاهش داد.
کار بهجایی رسید که هاشمی رفسنجانی در شرح روزگار گورباچف به وزیر خارجه وقت پیام داد که گورباچف ضعیف و بیقدرت شده است! وادادگی بیشازحد به غربیها کار را بهجایی رساند که گورباچف درصدر هیئترئیسه اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۸۷ از واشنگتن نیز دیدار کرد و در جریان این سفر، معاهداتی بیسابقه در رابطه با تسلیحات دو کشور منعقد کرد، ازجمله آنها معاهدات INF و استارت یک و دو بود.
گورباچف در غرب به یک ستاره رسانهای بدل شده بود و از این اتفاق بسیار خوشحال بود، انگیزه جایزه نوبل نیز بر این تحولات روحی روی رهبر شوروی اثر بیشتری گذاشته بود تا جایی که گورباچف در ژانویه ۱۹۸۷ در کمیته مرکزی حزب اعلام کرده که ما به همان اندازه که برای نفس کشیدن به هوا نیاز داریم، محتاج دموکراسی آمریکایی نیز هستیم.
این جملات در حالی بیان میشد که در همان روزها در جمهوریهای قفقاز یک جنبش اعتراضی راه افتاده و در بالتیک برخی علم جداییطلبی را بلند کرده بودند، اما گورباچف چنان در توهمات خود غرق بود که در روز ۷ اکتبر ۱۹۸۹ در جشنهای چهلمین سالگرد تأسیس جمهوری دموکراتیک آلمان در یک سخنرانی کنایهآمیز گفت هر کس دیر برسد، زندگی او را تنبیه خواهد کرد. این جمله آهنگین بهزودی ورد زبان مردم شد.
البته دوران حضیض گورباچف خیلی زود فرارسید، روز ۱۹ آگوست ۱۹۹۱ رأس ساعت ۱۶: ۳۰ خطوط تلفن و تلگرافخانه ویلایی گورباچف واقع در کریمه قطع شد، در همین حال ستونی از نفربرهای نظامی بدون اطلاع قبلی بهسوی ویلای رهبر شوروی آمدند، کاملاً مشخص بود که کودتایی صورت گرفته است. فرستادگان کودتاچیان از گورباچف میخواستند استعفای خود را بنویسد!
گورباچف از کریمه خارجشده و از همانجا کوشید وحدت شوروی را حفظ کند و پیشنهاد میثاقی تازه داد؛ میثاقی که بر اساس آن بتوان اتحاد شوروی را بر پایهیک سیستم جدید فدراتیو حفظ و اداره کرد. یلتسین روز ۸ دسامبر ۱۹۹۱ بهصورت مخفیانه توافقنامهای را با روسای جمهور اوکراین و روسیه سفید به امضا رساند، در این توافقنامه انحلال شوروی و موجودیت جمهوریهای تازه استقلالیافته اعلام شد، تنظیمکنندگان این توافقنامه علت این تصمیم خود را رعایت حقوق بینالملل و توجه به واقعیتهای ژئوپلیتیک اعلام کردند.
مجله اشپیگل در شرح آن روزها نوشته است که کرملین بلافاصله جایگاه خود را بهعنوان مقر دولت اتحاد جماهیر شوروی، از دست داد و به مقر ریاستجمهوری فدراتیو روسیه بدل شد؛ مقری که ریاست آن را رئیسجمهور منتخب یعنی بوریس یلتسین بر عهده داشت. بدین ترتیب گورباچف به پادشاهی بی تاجوتخت و کشور بدل شد!
بیگ بنگ چپها در اتوبان یکطرفه گورباچف
ماجرای گورباچف در خود عبرتهای مهمی دارد، رهبر شوروی البته در میان مردم ایران نیز چهرهای شناختهشده است و گاهوبیگاه شنیده میشود که برخی با اشاراتی به تعدادی از سیاستمداران، آنها را با گورباچف مقایسه میکنند، ازجمله آنها در همان دوران بهار اصلاحات بود که برخی از چپهای رادیکال با تدارکاتچی خواندن خاتمی سعی داشتند از او یک گورباچف بسازند.
روزنامه حیاتنو نزدیک به اصلاحطلبان رادیکال در همان ایام نوشته که خاتمی گورباچف خوبی است ولی یلتسین ندارد تا با ضربهای نظام را خرد کند، در همان روزها آقا فرمودند که نه آقای خاتمی گورباچف است و نه جریان افراطی یلتسین. در آن روزها برخی اصلاحطلبان معتقد بودند که باید در نظام یک «بیگ بنگ» بزرگ روی دهد زیرا که جامعه ایران پس از جنگ با انفجار مطالبات و تقاضاهای فروخفتهای مواجه شده که راهحلهای حکومتی و راهکارهای مصلحتی نظیر بازنگری قانون اساسی و تأسیس مجمع تشخیص مصلحت و گفتمان سنتی از پس آن برنمیآید.
ابراهیم اصغر زاده ازجمله لیدرهای چپها در روزنامه همبستگی درباره گورباچفی کردن خاتمی نوشته بود:
عصری که علیرغم فرصتهای نو برای جهان، حامل تهدیدات و خطرات جدیدی هم برای پیروزمندان و هم تماشاچیانش داشت. «دشمنهراسی» که بنیادیترین اصل نظام معنایی جنگ سرد را تشکیل میداد، اینک آخرالزمان کمونیستستیزی از یکسو و ضدیت با سرمایهداری از دیگر سو فرارسیده بود. کمونیست هراسی که سالیان متمادی محور اصلی امنیت جهان سرمایهداری و اصل راهنمای منافع ملی آمریکا بود، بهسادگی رژیم چائوشسکو و دیوار برلین فرومیریخت و بنا کردن نظم جدید بدون در دست داشتن چشماندازی از دشمنان فرضی آن طنزی بیش نبود.
بیان این دست مطالب از سوی اصلاحطلبان حکایت از آن داشت که برخی تمایل دارند که مبارزه با استعمار آمریکایی را شعاری پوچ خوانده و با تشابه سازی از خاتمی او را وادار به گرفتن تصمیماتی کنند که بهاندازه گورباچف بزرگ باشد، اصلاحطلبان در آن زمان این دگردیسی را «چپ نو» نامیده بودند.
ازجمله اثرات این معادلسازیهای سیاسی راهاندازی گروه دوستی پارلمانی ایران و فرانسه بود که طی آن نشستهای فراکسیون خط امام، مذاکرات و تریبون مجلس این فرصت را به اصلاحطلبان میداد تا با طرح مباحثی نظیر دوگانه «جمهوریت/ اسلامیت»، «قانونگرایی/ شخصیسازی»، «توسعهیافتگی/ عقبماندگی» و ارائه تعریف جدید از امنیت ملی که متضمنِ نوسازی اجتماعی و توسعه سیاسی و پذیرش تنوع و تکثر باشد دست بزنند که بهزعم خودشان هم سو با تحولات بینالمللی بود!
در حالی برخی در ایران آرزوی گورباچف سازی از خاتمی را داشتند که در همان زمان در میان مردم روسیه او به فردی منفور بدل شده بود زیرا اصلاحات رهبر حزب کمونیست باعث یک تَرک بزرگ سیاسی و جغرافیایی گردیده بود. در آن زمان رهبر انقلاب تنها کسی بود که به داد خاتمی رسیده و او را از افتادن در یک دریای مواج و غرق شدن در آن نجات داد.
رهبر انقلاب در شرح این شبیهسازیهای عجیب درباره خاتمی فرمودند:
من واقعاً دریغم میآید که اسم خاتمی را با گورباچف مقایسه کنم؛ ولی آنها این مقایسه را کردند و صریحاً گفتند که در ایران هم گورباچفی به قدرت رسید! البته فراموش نکنیم که متأسفانه یک عدّه هم در داخل خوششان آمد و این اهانت را نفهمیدند و آن توطئهای را که پشت این اهانت هست، بهطریقاولی نفهمیدند! به مغرضان و آنهایی که میفهمند چه دارد اتفاق میافتد و چه میخواهند پیش بیاورند، کاری ندارم؛ اما یک عدّه از آنهایی که مغرض هم نبودند، نفهمیدند که چه شد و دشمن چه میخواهد انجام دهد.
آقا در ادامه بابیان اشتباهات اصلاحطلبان رادیکال در تبدیل کردن رئیسجمهور وقت به گورباچف میفرمایند:
اینها در چند مورد اشتباه کردند؛ اشتباه اولشان این است که آقای خاتمی، گورباچف نیست. اشتباه دومشان این است که اسلام، کمونیسم نیست. اشتباه سومشان این است که نظام مردمیِ جمهوری اسلامی، نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست. اشتباه چهارمشان این است که ایرانِ یکپارچه، شورویِ متشکل از سرزمینهای به هم سنجاقشده نیست. اشتباه پنجمشان این است که نقش بیبدیل رهبری دینی و معنوی در ایران، شوخی نیست.
بررسی اسناد نشان میدهد که اولین بار بحث گورباچفی کردن خاتمی توسط ضدانقلاب در خارج از کشور طراحی شده و سر از روزنامههای زنجیرهای درآورده بود، ورود رهبر انقلاب برای نجات رئیسجمهور اصلاحات را باید از همین زاویه تحلیل کرد.
چه کسی میخواهند پزشکیان را خاتمی، گورباچف یا بنیصدر بسازند؟
گورباچفی کردن پزشکیان آنهم در روزهای که رئیسجمهور نه مراسم تحلیف و تنفیذ خود را برگزار کرده و نه کابینهاش آمادهشده حکایت قابلتوجهی دارد و نشان میدهد دستهایی مرموز در تلاش است که از همین ابتدای کار بحران پس از بحران را به دولت پزشکیان تحمیل کرده و از او شخصیتی بسازد که نه سرنوشت گورباچف بلکه روزگار بنیصدر را پیدا کند!
نکته قابلتوجه آنکه گورباچفی کردن پزشکیان مانند ساختن چنین لباسی برای خاتمی از بیرون کشور هدایتشده و توسط موساد عملیاتی شده است، نزدیک به ۱۰ روز قبل از آنکه یک روزنامه اصلاحطلب برای پزشکیان مانیفست گورباچفی شدن بنویسد، شبکه اینترنشنال در یک برنامه تحلیلی به ترسیم خطوطی میپردازد که رئیسجمهور منتخب را تا سطح گورباچف پایین میآورد.
این شبکه تلویزیونی وابسته به صهیونیستها گفته است که اگر پزشکیان به دنبال اصلاح سیاسی در ایران است باید مسئلههایی چون پرونده هستهای و موشکی در بیرون و مواردی چون کشف حجاب در داخل را در کوتاهترین زمان اصلاح کند تا خود را رئیسجمهوری متمایز نشان دهد، از نگاه این شبکه ضد ایرانی پزشکیان در صورت اجرای این اصلاحات ضربتی محبوبیت زیادی در میان کشورهای غربی به دست آورده و گورباچف ایران خواهد شد.
البته واضح است که خط گورباچفی کردن پزشکیان توسط شبکه اینترنشنال بهصورت قطعی از سوی سرویسهای اطلاعاتی به این شبکه دیکته شده است، اما نکته مهمتر آن است که چه کسی این خط تحلیلی را به داخل آورده و هدفش از گورباچفی کردن پزشکیان چیست؟
پاسخ به این سؤال سخت نبوده اما بیانش نیاز به الزاماتی دارد، ازجمله آنکه از نگاه مردم ایران گورباچف یک سیاستمدار موفق نیست که جریانی از درون آنهم با نمای اصلاحطلب بخواهد از او الگوسازی کند، از نگاه مفسران سیاسی گورباچفی شدن پزشکیان به معنای آن است که برخی جریانهای مرموز سیاسی درصدد هستند تا با برخی پختوپزهای خاص در اندرونی از پزشکیان یک «دولت ناتمام» ساخته و به نام گورباچفی کردن پزشکیان از او یک بنیصدر بسازند که به کشورش خیانت نیز کرده است.
بیتردید میان گورباچفی شدن و بنیصدری کردن در سیاست ایران فاصلهای کمتر از یک تار مو است که عدم توجه به آن میتواند اثرات خطرناکی برای آینده کشور داشته باشد و ایران را از دوران «وعده صادق» به مرحله ماقبل تثبیت بازگرداند.
تحمیل این هزینه سنگین به کشور از سوی جریانهایی صورت میگیرد که از سویی با خطوط نفوذی سرویسهای اطلاعاتی دشمن همراستا وهمدست بوده و از سوی دیگر تلاش دارد تا با در سایه ماندن، گورباچفی کردن پزشکیان را به گردن یک جریان ساده لوح سیاسی در یک روزنامه دست چندم بیاندازد.
این عملیات خطرناک با آشکار ساختن اطلاعات محرمانه یکی از مدیران امنیتی کشور در شبکه اینترنشنال کلید خورده و قدمبهقدم پیش رفته است، البته این تحرکات در سایه بهزودی زیر تیغ آفتاب عیان شده و جریان نفوذ مجبور خواهد شد دست از این بازی خطرناک بکشد، تمامی این تحرکات ناپیدا میان سرویس جاسوسی دشمن و شبکه نفوذی آن این روزها در رصد آشکار قرار دارد!