به گزارش مشرق، ۲۰ شهریور سال ۱۴۰۲ مرد جوانی در تماس با مرکز فوریتهای پلیسی مدعی شد که چند روز قبل همسر صیغهایاش به نام مریم را به قتل رسانده و جسدش را زیر تخت پنهان کرده است.
پس از آن مأموران به محل اعلام شده که خانهای در شهر قدس بود، رفتند و جسد زن جوان را داخل تابوت و زیر تختخواب در حالی کشف کردند که چند روزی از قتل گذشته و جسد بوی تعفن گرفته بود.
جسد به دستور مقام قضایی به پزشکی قانونی منتقل و مرد میانسال در همان محل بازداشت شد و به قتل همسرش اعتراف کرد و در تشریح ماجرا به مأموران گفت: ۲۰ سال قبل با زنی ازدواج کردم و از او فرزند هم دارم. اما ۱۳ سال قبل با مقتول آشنا شدم که او هم یک پسر از همسر سابقش داشت. بعد از مدتی به خاطر علاقهای که بین ما ایجاد شد، او را صیغه کردم و چند روزی در هفته به خانهاش میرفتم. اما مریم زن بداخلاقی بود و سر هر موضوعی فحاشی میکرد. روز حادثه مشروب خورده بودم و حالت طبیعی نداشتم که به خانه مقتول رفتم.
نمیدانم از کجا عصبانی بود که به یکباره شروع به فحاشی کرد و به زن و بچههایم ناسزا گفت. اول سعی کردم او را آرام کنم اما همسرم دست بردار نبود. آنها را نفرین کرد که عصبانی شدم و هُلش دادم و به دیوار خورد، بعد عصبانیتر شد و به فحاشیهایش ادامه داد و با داد و فریاد تهدیدم کرد که عکسهای دو نفرهمان را برای همسرم میفرستد و من هم برای اینکه ساکتش کنم، گلویش را فشار دادم و او را روی تخت انداختم و از خانهاش بیرون رفتم. یکساعت بعد به آنجا برگشتم و دیدم فوت کرده و دیگر کاری از دستم برنمیآید. دو روزی جسد روی دستم مانده بود که رفتم تابوت خریدم و جسد را با نایلون بستهبندی کردم و داخل تابوت گذاشتم و آن را زیر تختخواب جاسازی کردم. خواهرش هم چند باری با من تماس گرفت و پیگیر او بود و من هر بار او را دست به سر میکردم. تا اینکه برادرش تماس گرفت او هم دنبال خواهرش میگشت. میخواستم ماجرا را برایش بگویم اما نتوانستم و بوی جسد آنقدر زیاد شده بود که مطمئن شدم بزودی همه ماجرا را میفهمند به همین خاطر خودم با پلیس تماس گرفتم و موضوع قتل را گفتم.
با اعترافات صریح متهم، وی صحنه جرم را بازسازی کرد و با تکمیل تحقیقات، پرونده با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه پدر و مادر مقتول درخواست قصاص کردند.
پس از آن پسر نوجوان مقتول به جایگاه رفت و گفت: از زمانی که به خاطر دارم، رابطه متهم و مادرم خوب بود و او همیشه به من و مادرم محبت میکرد اما وقتی فهمیدم او مادرم را کشته، تعجب کردم. با این حال درخواستم قصاص اوست.
سپس متهم به جایگاه رفت و ضمن رد اتهام قتل به قضات گفت: از همان زمانی که با مقتول صیغه کردیم رابطه خوبی داشتیم و حتی من خرج فرزند معلول او را هم که در یک مرکز نگهداری افراد معلول بود، میدادم. روز حادثه وقتی وارد خانهاش شدم، مست بودم و او هم قرص مصرف کرده بود. من قبول دارم که هُلش دادم اما مصرف بیرویه قرصها باعث مرگش شده بود. به همین خاطر من اتهامم را قبول ندارم و بی گناه متهم به قتل شدهام.
قاضی از متهم پرسید: چرا تابوت خریدی و جسد را بستهبندی و جاساز کرده بودی؟
متهم جواب داد: من تابوت نخریدم و جسد را هم بستهبندی نکرده بودم. فقط وقتی دیدم او فوت کرده، از ترسم جسد را زیر تخت گذاشتم.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.