به گزارش مشرق، پایگاه تحلیلی انگلیسی «میدل ایست آی» در مقالهای با شرح مختصر اقدامات چین و ایالات متحده در جهان و غرب آسیا، گزارش داد، این واشنگتن است که نظم جهانی مبتنی بر قانون را تهدید میکند، نه پکن.
به گزارش این رسانه، بهاحتمال زیاد مهمترین نبرد ژئوپلیتیکی قرن بیست و یکم بین ایالات متحده و چین خواهد بود و آمریکا خود را متعهد به حفاظت از نظم جهانی مبتنی بر قوانین میداند؛ نظمی که توسط واشنگتن ساخته شده و از زمان پیروزی آمریکا در جنگ جهانی دوم آن را به پیش برده است. این نظم بینالمللی قاعدتاً باید با قوانین بینالمللی که از زمان تأسیس سازمان ملل متحد در ۸۰ سال قبل تدوین شدهاند، همخوانی داشته باشد؛ اما چنین نیست.
به گزارش رسانه انگلیسی، اگر خوشبین باشیم، میتوان گفت که این نظم جهانی تفسیر ایالات متحده و غرب از جنبههای دستچین شدهای از قانون بینالمللی است؛ اما اگر بدبین باشیم، باید گفت غرب اساسا قانون بینالمللی را به نفع منافع خود تغییر داده است.
هدف اصلی در هر ۲ حالت، خدمت به منافع ژئوپلیتیک غرب و توجیه هژمونی آن است. قدرتهای غربی که سرمست از غرور هستند، فکر میکنند خدمت این قوانین به منافع آنها بدین معناست که منافع تمامی انسانها در قوانین لحاظ شده است، اما چنین نیست.
غرب در روایت اصلی خود چین را تهدید اصلی برای این نظم مبتنی بر قوانین معرفی کرده و این ملت آسیایی را به تلاش برای به چالش کشیدن آن متهم میکند؛ اما این اظهارات غرب نشاندهنده ناهنجاری شناختی فاجعهباری است که در تصمیمگیریهای رهبران غربی مشهود است.
شکستهای دیپلماتیک
به گزارش میدلایست آی، کشورهای غربی در حالی چین را به تلاش برای تخریب نظم بینالمللی متهم میکنند که این کشور - بر خلاف ایالات متحده - در تقریباً نیم قرن گذشته ارتش خود را در خارج از قلمرو خود مستقر نکرده است.
علاوهبراین، چین هرگز در امور هیچ کشوری دخالت نکرده و کودتایی علیه دولتهای خارجی سازماندهی نکرده، اما آمریکا این کار را کرده است. همچنین برخلاف ایالات متحده، چین هرگز تحریمهای یکجانبهای علیه هیچ کشوری اعمال نکرده است، مگر در مواردی که شورای امنیت سازمان ملل کشوری را تحریم کرده باشد. همچنین برخلاف ایالات متحده، چین تنها یک پایگاه نظامی در خارج از کشور دارد و نیروی دریایی آن هم عمدتاً در دریای چین جنوب حضور دارد، منطقهای که زنجیره تأمین چین در آن متمرکز شده است.
ادعای ارضی اصلی چین بر سر تایوان است، جزیرهای در اقیانوس آرام نزدیک به ساحل چین که از سال ۱۹۷۲، ایالات متحده در سه تفاهمنامه مشترک با پکن، بهروشنی آن را بهعنوان بخشی از سرزمین اصلی چین به رسمیت شناخته است. آمریکا همچنین با تسهیل روند اخراج تایوان از سازمان ملل و اعطای کرسی آن به چین، هرگونه ابهامی درباره موضع خود در این مسئله را برطرف کرد؛ اما امروز واشنگتن حامی خودمختاری تایوان بوده و خود را به دفاع از آن در برابر چین متعهد میداند.
در گزارش میدلایست آی آمده است: «اگر رفتارهای بسیار محدود و مسئولانه چین به عنوان تهدیدی برای نظم مبتنی بر قوانین معرفی شود، پس رفتار ایالات متحده و نزدیکترین متحدانش، به ویژه اسرائیل، چگونه باید ارزیابی شود؟»
رسانه انگلیسی رفتار ایالات متحده و چین در غرب آسیا را به عنوان معیار دیگری برای سنجش میزان تهدید این ۲ کشور علیه نظم بینالمللی معرفی کرده است. ایالات متحده از پایان جنگ جهانی دوم خود را حامی اصلی صلح و ثبات در این منطقه میداند؛ اما در سه دهه گذشته طرحهای آمریکا در غرب آسیا به صورت سیستماتیک شکست خورده است.
چین و غرب آسیا
میدل ایست آی فروپاشی توافق رژیم صهیونیستی و فلسطین در سال ۲۰۰۰، جنگ افغانستان در ۲۰۰۱ و تهاجم مجدد به عراق در سال ۲۰۰۳ را نیز از نمونههای شکستهای عظیم آمریکا در منطقه دانسته است، جنگهایی که هم در عراق و هم در افغانستان به شکستهای فاجعهباری تبدیل شد.
بر اساس این گزارش، شکست سیاست آمریکا در قبال سوریه، بازگشایی سفارتهای خارجی در دمشق و همچنین «خروج ننگین دولت ترامپ» از برجام نشاندهنده شکست سیاستهای ایالات متحده در این منطقه هستند.
آمریکا در توافقهای ابراهیم تنها منافع رژیم صهیونیستی را در نظر گرفته بود و در جنگ کنونی غزه نیز کوکورانه از جنایات صهیونیستها حمایت میکند، امری که موجب اعتراض نهادهای بینالمللی از جمله دیوان بینالمللی دادگستری دیوان کیفری بینالمللی شده است.
در مقابل، چین هیچ پایگاه نظامی در این منطقه ندارد و حتی یک سرباز هم در آن مستقر نکرده است. پکن در دهههای گذشته به توسعه روابط اقتصادی و تجاری پرداخته و موفق بوده و با مصر، ایران و تمامی اعضای شورای همکاری خلیج فارس توافقنامههای اقتصادی استراتژیک امضا کرده است.
علاوهبراین، در سالهای اخیر تلاشهای دیپلماتیک چین به ۲ دستاورد موفقیتآمیز بزرگ منجر شد. بر اساس این گزارش، در حالی که ایالات متحده سعی داشت دولت ایران را در منطقه منزوی کند، چین به عادیسازی روابط میان تهران و ریاض کمک کرد که یک رویداد مهم در منطقه محسوب میشود.
در اوایل سال میلادی جاری هم پکن نمایندگان جناحهای مختلف فلسطینی، به خصوص فتح و حماس را در پکن گردهم آورد و آنها یک توافقنامه امضا کردند، امری که به جریانهای فلسطینی منطقه وحدت بیشتری بخشید.
رژیم صهیونیستی همواره با برجستهکردن و اغراق درباره اختلافهای ادعایی موجود در میان جناحهای مختلف فلسطینی، سعی کرده مذاکرات را از مسیر خارج کند، اما این اقدام پکن نشان داد که جناحهای مختلف فلسطینی هدفی مشترک را دنبال میکنند.
به گزارش رسانه انگلیسی، ایالات متحده با ارسال تسلیحات فراوان حمایت چشمگیری از نسلکشی رژیم صهیونیستی به عمل آورده و در شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز از رژیم صهیونیستی حمایت کرده است؛ اما نخستین گام جدی لازم برای دستیابی به صلح پایدار توسط چین برداشته شده است.
باتوجهبه درسهای تاریخ و فهرست بلندبالای شکستهای ایالات متحده در برقراری توافق میان فلسطین و رژیم صهیونیستی، چین میتواند بهدرستی ادعا کند که میتواند میانجیگر مناسبتری برای مذاکرات جاری در مسئله فلسطین باشد، میانجیگری که رفتاری صادقانهتر خواهد داشت.
در گزارش رسانه انگلیسی آمده است: «موفقیت چین در این مسئله میتواند نظم مبتنی بر قوانین را به طور قابلتوجهی تقویت کند... نظمی که به قوانین بینالمللی و حقوق بشردوستانه بینالمللی احترام میگذارد. نظم مبتنی بر قوانین فعلی که ایالات متحده و متحدانش ادعای آن را دارند، تنها یک بازی کلامی است که دورویی و استانداردهای دوگانه غربی را پنهان میکند.»
چین نظم مبتنی بر قوانین که غرب داعیهدار آن است را به چالش نمیکشد، بلکه در تلاش برای احترام به قوانین بینالمللی، اجرای مداوم آنها برای همه کشورها و کنار گذاشتن اصطلاحات گمراهکننده غربی، به دیگر کشورهای جهان پیوسته است.