به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: نشریه آمریکایی نشنال اینترست با تأکید بر شکست سیاست فشار حداکثری آمریکا نوشت: دولت ترامپ پس از خروج از توافق با ایران، تحریمها را به جنگ اقتصادی همهجانبه با عنوان «فشار حداکثری» گسترش داد. دولت جو بایدن نیز به اغلب فشارهای اقتصادی ترامپ علیه ایران ادامه داده است. بهرغم تلاشها برای ایجاد مشکل در مسیر معافیتهای محدود موردنیاز برای اجازه دادن به بحثهای فنی به نفع منع گسترش سلاحهای هستهای و آزادسازی قسمتی از داراییهای ایران به عنوان بخشی از مبادله زندانیان، دولت فعلی حتی تحریمهای ضدایرانی خود را اضافه کرده است. به طور خلاصه، هر کاری که ایران اخیراً انجام داده که غرب نسبت به آن ناخشنود است، در جریان فشار شدید و مداوم اقتصادی ایالات متحده بوده است.
شکست سیاست در مورد مسائل هستهای بسیار آشکار است. ایران با رهایی از محدودیتهای برجام، فعالیتهای هستهای خود بهویژه غنیسازی اورانیوم را به میزان قابلتوجهی گسترش داد. همچنین سیاست ایالات متحده در مورد سایر اقدامات ایران نیز موفق نبوده است. تحریمهای ایالات متحده کاهش فعالیتهای ایران در خاورمیانه را نشان نداده است، حتی میتوان گفت از برخی جهات پس از اعمال فشار حداکثری آشکارتر شد. کمپین فشار، سیاست در تهران را نرم نکرده و به احتمال زیاد اثر معکوس داشته است.
فرید زکریا، ستوننویس و مجری سیانان، آنچه را که سیاست ایالات متحده در قبال ایران میداند، به درستی توصیف میکند که اصلاً سیاست منسجم نیست، اما درعوض بهدنبال تقویت «نگرشی است که اساساً مبتنی بر تهییج مخاطبان داخلی آمریکایی از طریق برخورد سرسختانه است.» مشکل دیگر این است که سالهاست هر زمان آمریکا میخواهد با دشمن خارجی خود برخورد کند، به مجموعهای از تحریمها متوسل میشود؛ چرا که کمهزینهتر از یک برخورد نظامی است. با توجه به اینکه ایران، به قول زکریا، تحریمشدهترین کشور روی کره زمین است، شکست این سیاست بهویژه در مورد آن حساسیتزاست.
مفهوم اساسی- که مکرراً در لفاظیها و حتی بحثهای سیاسی جدی درباره ایران شنیده میشود- این است که تهران صرفنظر از تغییر دولتها ذاتاً به دنبال تسلط منطقهای است. این تصویر، ایران را محرک اصلی بیشتر یا حتی همه آشوبها و بیثباتیها در خاورمیانه معرفی میکند. اکثر اقدامات، پاسخی است به آنچه که بازیگر دیگری با ایران انجام داده است. محرک اقدامات ایران ناشی از DNA در تهران نبوده است. برای مثال، موشکها و پهپادهایی که ایران در ماه آوریل (فروردین ۱۴۰۳) به سوی اسرائیل پرتاب کرد، پاسخ مستقیمی به حملات متعدد اسرائیل علیه منافع این کشور بود بهویژه حمله به کنسولگری ایران در دمشق. به همین ترتیب، حمله موشکی ایران در ژانویه ۲۰۲۰ به دو پایگاه هوائی در عراق که محل استقرار نیروهای آمریکایی است، انتقام ترور سردار قاسم سلیمانی، فرمانده ارشد نظامی و سیاسی ایران توسط آمریکا بود.
بزرگترین حمله علیه ایران، جنگ ویرانگر ۸ سالهای بود که رژیم صدام در سال ۱۹۸۰ آغاز کرد و طی آن از کمک ایالات متحده برخوردار شد. بخشهای عمدهای از سیاست ایران امروز، از جمله تلاشهای گستردهاش برای تأمین نفوذ، هنوز بازتاب تجربه آسیبزای آن جنگ است. پویایی کنونی روابط ایران و عراق کمتر تحت تاثیر هژمونیگرایی منطقهای است بلکه -همانطور که سفر پزشکیان در این ماه نشان داد- بیشتر متاثر از آن است که هر دو کشور مصمم به حفظ روابط آنقدر صمیمانه هستند.
انگیزههای مشابهی زیربنای روابط ایران با رژیمها و گروههای دیگر در منطقه است که معمولاً به اشتباه به آنها برچسب «نیابتی» ایران داده میشود. در حالی که نیابتیهای ادعایی غرب برنامههای مختص به خود را دارند، تا جاییکه بزرگترین اقدام آنها در سالهای اخیر- حمله حماس به جنوب اسرائیل در اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵ مهر ۱۴۰۲) - ایران را نیز به اندازه دیگران شگفتزده کرد. اتحادی که ایران با شریک اصلی غیردولتی خود- حزبالله لبنان- حفظ میکند، در درجه اول برای حفظ بازدارندگی علیه اسرائیل است. با توجه به اینکه ایران با اسرائیلی مواجه است که قبلاً حملات خشونتبار مکرری را در داخل ایران آغاز کرده و به ترور و خرابکاری و خصومتهای بیپایان علیه این کشور مبادرت کرده و آشکارا تهدیدهای بیشتر و احتمالی بزرگتر را مطرح میکند، جای تعجب نیست که ایران نیاز چنین عامل بازدارندهای را ضروری تلقی کند.
همانطور که مقایسه رفتار ایران قبل و بعد از شروع فشار حداکثری نشان داده است، چنین محدودیتهایی ایرانیها را از انجام بسیاری از کارهایی که آمریکا در تلاش است تا از آن جلوگیری کند، باز نداشته است. آنچه را که سیاستمداران این کشور در راستای منافع امنیت ملی ایران میدانند - از جمله خنثی کردن، آمادهسازی یا تلافی تهدیدهای واقعی علیه ایران- حتی با وجود منابع کمیاب انجام خواهند داد.