به گزارش مشرق، چند روز قبل زن جوانی به پلیس مراجعه کرد و از ناپدید شدن همسرش خبر داد. او در این باره گفت: ساکن یکی از شهرهای غربی کشور هستیم و یک هفته است امیر ناپدید شده، او هنرمند و نقاش است و برای دیدن گالری به تهران آمده بود اما دیگر از او خبری نشد و هر جایی که تصورش را کنید برای یافتن او رفتم اما خبری از شوهرم نبود. خانوادهاش هم از او خبری نداشتند. تصمیم گرفتم به پایتخت بیایم و دنبال شوهرم بگردم.
با شکایت زن جوان، تحقیقات به دستور بازپرس جنایی آغاز شد و کارآگاهان به سراغ بیمارستانها و مراکز درمانی رفتند اما هیچ رد و سرنخی از او به دست نیامد.
همین موضوع احتمال قتل یا مرگ او را پررنگ کرد. در ادامه کارآگاهان دریافتند، امیر آخرین بار به خانه یکی از دوستانش به نام فرزاد رفته است. کارآگاهان سراغ فرزاد رفتند اما پسر جوان چند روزی بود که برای ترک اعتیاد در کمپ بستری بود و با گرفتن آدرس کمپ، کارآگاهان راهی آنجا شدند.
وقتی کارآگاهان وارد کمپ شدند در کمال ناباوری مرد گمشده را نیز در کمپ دیدند. مرد نقاش در این خصوص گفت: وقتی به تهران آمدم برای ملاقات دوستم فرزاد به خانهاش رفتم زمانی که وارد خانه فرزاد شدم، برادر میزبان، فرهاد هم آنجا و در حال مصرف مواد مخدر بود از آنجا که من هم گاهی مواد مصرف میکردم هر سه مشغول مصرف مواد شدیم.
در این میان تلفن فرهاد زنگ زد و یکی از دوستانش از او خواست به محل قرار برود.
فرهاد که خانه را ترک کرد دقایقی بعد ناگهان چند نفر وارد خانه شدند و با هجوم به ما دست و پایمان را بستند، خیلی زود فهمیدیم آنها مأموران کمپ ترک اعتیاد هستند و راهی خانه شدهاند تا فرزاد و برادرش را به کمپ ببرند. آنها تصور کردند من فرهاد برادر فرزاد هستم و هر چه گفتم مرا اشتباه گرفتهاید حرفهایم را باور نکردند.
از حرفهای مسئولان کمپ فهمیدم خانواده این دو برادر که از دست آنها خسته شده بودند با کمپ تماس گرفته و خواسته بودند آنها را برای ترک به کمپ ببرند، اما مأموران کمپ به تصور اینکه من فرهاد هستم، مرا به اشتباه و به جای او به اینجا منتقل کردند.
با مشخص شدن این موضوع، راز ناپدید شدن امیر برملا شد و مرد هنرمند نزد خانوادهاش برگشت.