به گزارش مشرق، دکتر مراد عنادی - تحلیلگر ارشد مسائل سیاسی و رسانه طی یادداشتی نوشت: هرچند اکونومیست گزارش داده که رشد اقتصادی آمریکا در گروه هفت و گروه ۲۰ رشد مطلوبی داشته است. اما با توجه به نظرسنجی گالوپ که طی آن فقط ۲۵ درصد از آمریکاییها از وضعیت جاری کشورشان اظهار رضایت کردهاند به نظر می رسد رای دهندگان آمریکایی به ترامپ به عنوان احیا کننده اوضاع اقتصادی و اجتماعی آمریکا می نگرند.
دونالد ترامپ با پیروزی بر کاملا هریس در انتخابات ، چهل و هفتمین رئیس جمهور آمریکا شد.در این بین مهمترین پرسشی که مطرح است این که در سیاست داخلی و سیاست خارجی آمریکا چه اتفاقاتی رخ خواهد داد؟ واقعیت این است که ترامپ در دوره قبل نیز که به پیروزی رسید یعنی در بازه زمانی ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ شعار محوری «اول آمریکا» را مطرح کرد.
به این ترتیب او معتقد بود که تمام سیاستها در عرصه داخلی، منطقهای و بینالمللی باید به شکلی تنظیم شود که منافع آمریکا را تامین کند. در واقع ترامپ اولویت اول خود را تامین منافع آمریکا تعریف کرد. به همین دلیل در این مدت چالشهای زیادی را با چین، کشورهای اروپایی، ایران و برخی قدرتهای منطقهای داشت.
علاوه بر این ترامپ با چالشهایی نیز در ساختار حکمرانی آمریکا روبرو بود. برای نمونه میتوان به پروندههای قضایی او اشاره کرد. به همین دلیل در سطح بینالمللی چهرهای ساختار شکن یا به عبارتی دیگر کاریزمای بدخیم از وی و تیمش ترسیم شده بود که در ادبیات سیاسی از آن با عنوان مصداق فاشیسم نرم نیز یاد می شد.
با توجه به این مشکلات و سابقه عملکرد، دونالد ترامپ در این دوره سعی کرد تا خودش را منادی صلح معرفی کند و در تبلیغات و زمان پیروزی در انتخابات نیز اعلام کرد که به دنبال پایان دادن به جنگ ها است و میخواهد که صلح را در جهان برقرار کند.
شایان ذکر است از نگاه منتقدان آمریکا و اروپا ترامپ به لحاظ روحیات و نوع شخصیتی که دارد در طبقهبندی افراد و سیاستمداران رادیکال قرار میگیرد. به همین دلیل به نظر میرسد با این نگاه ترامپ همچنان در روابط بینالملل و در خصوص چین و منطقه غرب آسیا سیاست افراطی خود را دنبال و چالش آفرینی خواهد کرد.
از طرفی با توجه به حمایت آشکار و کمکهایی که لابی صهیونیسم از ترامپ در ایام مبارزات انتخاباتی کرد و به نوعی میتوان گفت این لابی در پیروزی وی موثر بوده است تردیدی نیست که ترامپ خود را متعهد میداند حتی بیشتر از دولت جو بایدن از رژیم صهیونیستی دفاع کند.
این مساله در پیام بنیامین نتانیاهو و همسرش در خصوص پیروزی ترامپ که با ذوق زدگی همراه بود نیز کاملا مشهود است. به همین دلیل به نظر میرسد ترامپ حمایتهای گستردهتری از رژیم صهیونیستی در منطقه خواهد کرد.
در این بین بحث روابط اروپا و آمریکا نیز مطرح است و در این دوره این احتمال وجود دارد که روابط آنها سردتر شود. کما اینکه در دوره پیشین ترامپ نیز وضعیت چنین بود. چراکه او معتقد است که اروپا باید هزینههای بیشتری در قبال فعالیت های ناتو بپردازد، به عبارت دیگر ترامپ معتقد است اروپاییها برای امنیتشان باید هزینه بیشتری پرداخت کنند و تمام هزینههای امنیت اروپا نباید از سبد آمریکا پرداخت شود.
در مورد روسیه و بحث اوکراین نیز باید این نکته را در نظر گرفت؛ درست است که روسیه از این اتفاق استقبال کرده و ولودیمیر زلنسکی نیز به دونالد ترامپ پیام داده است. اما به نظر میرسد که ترامپ سعی خواهد کرد که مقداری فضا را به سمتی ببرد تا بتواند در مدیریت بحران نقش آفرینی کند. به همین دلیل این احتمال وجود دارد که او برای تنش زدایی بین روسیه و اوکراین اقداماتی انجام دهد. اما اینکه در واقعیت ترامپ چقدر موفق خواهد شد؟ بحث دیگری است.
افزون بر این باید به این نکته نیز توجه داشت که بسیاری از رای دهندگان آمریکایی به این امید به ترامپ رای دادهاند که شرایط اقتصاد آمریکا بهبود پیدا کند. هرچند اکونومیست گزارش داده که رشد اقتصادی آمریکا در گروه هفت و گروه ۲۰ رشد مطلوبی داشته است. اما با توجه به نظرسنجی گالوپ که طی آن فقط ۲۵ درصد از آمریکاییها از وضعیت جاری کشورشان اظهار رضایت کردهاند به نظر می رسد رای دهندگان آمریکایی به ترامپ به عنوان احیا کننده اوضاع اقتصادی و اجتماعی آمریکا می نگرند.
در واقع یکی از دلایلی که آمریکاییها به ترامپ رای دادند این بود که بسیاری تصور میکنند ترامپ که در شعارهای انتخاباتی خود به فرسودگی زیر ساخت های اقتصادی و عمرانی آمریکا اشاره داشت میخواهد آمریکا را بازسازی کند. بد نیست بدانیم ترامپ در دوره پیشین نیز گفته بود که زیرساختهای آمریکا نسبت به چین و سایر کشورها فرسوده بوده ، حالت جهان سومی پیدا کرده است. به همین دلیل به نظر میرسد که رای دهندگان آمریکایی تصور میکنند که وی این بار به این مساله خواهد پرداخت.
مساله دیگری که در این بین باید به آن پرداخت این است که دونالد ترامپ نسبت به کاملا هریس نه فقط آرای الکترال بالایی کسب کرد، بلکه جمهوری خواهان در مجلس نمایندگان و مجلس سنا نیز اکثریت را کسب کردند.
در واقع مجموعه اینها ساختاری یکدست از قدرت را در آمریکا فراهم میکند که با توجه به شخصیت و روحیات ترامپ میتواند مخاطراتی را برای دموکراسی آمریکایی به همراه داشته باشد.
بنابراین در مجموع باید دید که ترامپ ۲۰۲۴ با ترامپ ۲۰۱۶ چه تفاوتهایی دارد و او با توجه به تجاربی که در دوره قبل داشته این دوره چگونه عمل خواهد کرد؟ اما باید توجه داشت که شخصیت ترامپ تغییری نکرده است و او همچنان در سلسله مراتب قدرت جمهوریخواهان و گروه بازها قرار میگیرد.
به عبارت دیگر به نظر می رسد سیاستهای اعلامی که ترامپ دنبال میکند برخلاف سیاست های عملی وی خواهد بود. به همین دلیل به احتمال زیاد ترامپ بیشتر به سمت ناآرامی و دامن زدن به بحران ها پیش خواهد رفت.
در این بین البته توجیه او نیز این است که میخواهد منافع آمریکا را تامین کند. در مجموع در سطح جهانی ترامپ بیشتر به دنبال پیشبرد صلح از طریق قدرت است و تمایلی به پیشبرد صلح از طریق منطق ندارد.
به بیان دیگر مدل صلحی که ترامپ دنبال میکند صلح مبتنی بر قدرت و اعمال زور است که با پیشبرد صلح و امنیت عادلانه که از اهداف بسیاری از کشورها و جامعه بشری است همخوانی ندارد.