به گزارش مشرق، کانال تلگرامی اندیشکده تهران نوشت:
موضعگیریهای متعدد دونالد ترامپ در قبال برنامه هستهای ایران در جریان تبلیغات انتخاباتی نشان از تمرکز ویژه وی بر ایران دارد. او در چند مصاحبه اعلام کرد که تنها خواهان اطمینان از دستنیافتن ایران به سلاح هستهای است و بهدنبال تغییر حکومت در ایران نخواهد بود. ترامپ در حالی خود را متمایل به توافق با ایران نشان میدهد که لحن اعضای تیم سیاست خارجی وی، چشماندازی از توافق در موضوع هستهای را نشان نمیدهد یا دستکم توافقی که ایران حاضر به پذیرش آن باشد.
هر چند بهظاهر، لحن ترامپ از یک سو و تیم وی از سوی دیگر، تفاوتهایی با یکدیگر دارند اما از چشماندازی کلانتر میتوان آنها را در یک راستا ارزیابی کرد. در حقیقت، گفتههای ترامپ معطوف به هدف نهایی است اما مواضع تیم وی به ابزارهای رسیدن به آن هدف تمرکز دارد. البته گفتههای ترامپ نیز دارای ابهام است و مشخص نیست که هدف غایی وی در قبال برنامه هستهای ایران چه خواهد بود. این سوال مطرح است که آیا دولت وی در موضوع هستهای اساساً حاضر به قبول سطحی از غنیسازی در ایران است یا هدف وی برچیدن تأسیسات هستهای خواهد بود. باوجوداین، ابزارهای دولت ترامپ از ابهام کمتری برخوردار است. مواضع وی و افرادی چون والتز حاکی از اعمال محدودیت حداکثری بر منابع مالی ایران است.
ترامپ بارها در جریان تبلیغات انتخاباتی، تهدید چینیها یا به تعبیر دیگر اقناع آنها برای کاهش خرید نفت از ایران را در دولت نخست خود بهعنوان نمونهای موفق یاد کرد. والتز نیز در مصاحبهای در ماه نوامبر، توقف جریان پول بهسوی ایران را نکتهای کلیدی در ارتباط با نبردها در غزه و اوکراین معرفی کرده و وعده داد که دولت ترامپ برای کاهش خرید نفت ایران، با چین وارد تعامل شود. بهنظر میرسد در رویکرد دولت ترامپ در قبال ایران بهطور عام و در قبال برنامه هستهای بهطور خاص، کاهش قابل توجه درآمدهای نفتی ایران جایگاه برجستهای خواهد داشت. چنین رویکردی شباهت بسیاری با رویکرد «فشار حداکثری» دارد که در دولت نخست ترامپ پیگیری شد.
در این رابطه به چند نکته میتوان اشاره کرد. رویکرد «فشار حداکثری» دولت ترامپ، با وجود هزینههایی که به ایران تحمیل کرد در دستیابی به اهداف خود ناموفق بود. ایران پس از چند سال مذاکره، به توافق هستهای با گروه ۵+۱ دست پیدا کرده بود و مذاکره مجدد با دولت جدید آمریکا را منطقی نمیدانست و حاضر به مذاکره با دولت ترامپ نشد. همچنین در آن مقطع، اروپا با رویکرد دولت ترامپ همراه نبود. سه کشور اروپایی معتقد بودند که توافق هستهای توانسته برنامه هستهای ایران را به میزان کافی محدود کند و کنارگذاشتن این توافق با فشار آمریکا را موجب ایجاد بحرانی غیرضرور در صحنه بینالمللی و بازگذاشتن عرصه برای اقدامات یکجانبه آمریکا میدانستند.
این سه کشور میتوانند نقش تعیینکنندهای در راستای اعمال فشارهای بیشتر بر ایران در سال ۲۰۲۵ ایفا کنند و با فعالسازی مکانیسم ماشه تا اکتبر ۲۰۲۵، تحریمهای بینالمللی موجود در قطعنامه ۲۲۳۱ را به اجرای مجدد درآورند. بهنظر میرسد مقطع زمانی مارس سال آینده میلادی یعنی زمان نشست فصلی شورای حکام تا اکتبر این سال، دوره نقشآفرینی اروپا در تکمیل رویکرد فشار حداکثری ترامپ باشد.
در صحنه داخلی آمریکا همچنان اجماع دوحزبی در موضوع ایران برجسته است و پیروزی قاطعانه ترامپ در انتخابات، وی را برای پیگیری سیاستهای خود در قبال موضوع هستهای ایران در جایگاه بهتری قرار میدهد. کسب اکثریت مجلس سنا توسط جمهوریخواهان، دست دولت وی را در این زمینه بازتر خواهد کرد. به احتمال بسیار، سنا طرحی را که در آوریل ۲۰۲۴ در مجلس نمایندگان با هدف اعمال تحریمهای ثانویه علیه خرید نفت ایران توسط چین به تصویب رسید، در دستور کار قرار خواهد داد.
یکی از متغیرهایی که دوره کنونی را متفاوت از دولت نخست ترامپ میسازد، تحولات شتابان منطقهای است. اضلاع محور مقاومت زیر فشار فزاینده قرار دارند و ماشین جنگی رژیم صهیونیستی همچنان به رویکرد تهاجمی خود ادامه میدهد. درحقیقت، بهنظر میرسد دولت ترامپ هرچند خود تمایلی به درگیری نظامی علیه ایران ندارد اما از تهدیدات نظامی رژیم صهیونیستی در جهت فشار بیشتر بر ایران استفاده خواهد کرد. بهعبارت دیگر، تهدید معتبر نظامی علیه تأسیسات هستهای ایران میتواند بهعنوان یکی از ابزارهای دولت ترامپ علیه ایران محسوب شود.
بااینوصف، هرچند رویکرد فشار حداکثری ترامپ در دوره نخست عقیم ماند اما بهنظر میرسد تیم سیاست خارجی وی، مقطع کنونی را فرصت مناسبی برای تداوم آن رویکرد با صورتبندی و ابزارهای جدید میدانند.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.