به گزارش مشرق به نقل از خبرآنلاین، حجتالاسلام حسین رحیمزاده مدیر گروه معارف
دفاع مقدس و انقلاب اسلامی سیمافیلم روز دوشنبه در یک نشست مطبوعاتی درباره
فیلم جنجالی «یک خانواده محترم» به کارگردانی مسعود بخشی و مشارکت اولیه
سیمافیلم در این پروژه صحبت کرد.
به دنبال این اظهارات، محمد آفریده تهیهکننده «یک خانواده محترم» یادداشتی منتشر کرد که در ادامه میخوانید:
خدا
را شکر میکنم که بعد از هفت ماه، سیمافیلم بالاخره تکلیف خود را روشن کرد
و علی رغم حرفهای ضد و نقیض، مسئولیت خودش را پذیرفت. البته این مایه
شرمندگی است. در جایی که باید مدیریت فرهنگی پویا و بالنده و همراه باشد،
سرعت عمل خود را در کار فرهنگی، پاک کردن صورت مسئله میداند.
خدا
رحمت کند شهید آوینی را که فرموده بودند: «مدیریت فرهنگی در جمهوری اسلامی،
خانه در دهانه آتشفشان بنا کردن است». مدیریت فرهنگی سخت و پیچیده است و
گاهی سوزنده و کار فرهنگی باتوجه اینکه به روح و جان و سلیقه و هنر مربوط
میشود همیشه همه آنچیزی نیست که انتظار میرود و یا تصمیم گرفته میشود.
باید مدیر فرهنگی، صبور و با ریسک بالا باشد و اگر سیما فیلم میتوانست به
جای فرار، با تعامل و همراهی در کنار کارگردان و تهیه کننده بماند، شاید
مسیر کار عوض میشد و نتایج بهتری حاصل میشد و حتی امکان خرید فیلم از
تهیه کننده بین المللی هم مقدور بود.
متاسفانه من بلد نیستم از
کلماتی مانند آفتابپرست یا مارمولک استفاده کنم، چرا که بزرگان میگویند:
گفتار هرکس نشانه شخصیت اوست. این میزها و مسئولیتها و تعریفها و
تمجیدها دائمی نیست و باید همه در پیشگاه خدای کریم جوابگوی اعمال و گفتار
خود باشیم.
حرف و موضوع اصلی فیلمنامه و فیلم این بوده است که
زمانی که مردم برای دفاع از سرزمین و ارزشهای خود در دوران دفاع مقدس
میجنگیدند و شهید میدادند، عدهای پول به جیب میزدند و الان هم متاسفانه
عدهای با سوء استفاده پول پارو میکنند. این همه حرف فیلم است. اینکه
ممکن است کارگردان در جایی تاکید زیادی کرده و یا شاید زبانش تلخ شده یا
تلفیق بعضی پلانها با هم سوء تفاهماتی بوجود آورده، طبیعت یک تجربه اول
کارگردان و یک موضوع اجتماعی است.
بعد از نمایش فیلم در کن، از
کارگردان خواستم باتوجه به حساسیت بعضی از دوستان، حدود دو دقیقه از فیلم
را حذف و اصلاح کند. خوشبختانه دوستانی که دیدهاند و بعضی از آنها از
دوستان شناخته شده در دوران جبهه و جنگ هم میباشند، اذعان دارند که فیلم
نه ضدایرانی و نه ضدارزشی است. بلکه یک فیلم اجتماعی است که البته نقدهایی
هم داشتهاند. و من هم هربار گفتهام که اگر اصلاحاتی لازم باشد قابلیت
اصلاح وجود دارد.
حرف اصلی من در حوزه مدیریت فرهنگی این است که
بجای اینکه بگوییم «کی بود؟ کی بود؟ من نبودم!» مسئولیت را بپذیریم و راه
تعامل و گفتگو را پیش ببریم. بنده هم میتوانستم مثل سیمافیلم و خیلیها،
بگویم من هم نبودم. آیا این یک رفتار اسلامی یا انسانی است؟!
در
جریان برگزاری یک جشنواره خارجی در اوایل سال 89، من به اتفاق کارگردان در
حال مذاکره با تهیه کننده فرانسوی برای جلب همکاری با پروژه بودیم که جناب
آقای اسلامی مهر را ملاقات کردیم، ایشان از دلیل حضور ما و طرح آقای بخشی
پرسیدند که ما هم طرح را برای ایشان تعریف کردیم و بحث تولید مشترک بین
المللی در آن زمان، به اطلاع ایشان رسید.
ایشان پسندیدند و از
ما خواستند طرح را به سیمافیلم برای تولید مشترک ارائه بدهیم. ما برای
اینکه طبق ضوابط تولید، پروژه را جلو ببریم، درخواست پروانه ساخت فیلم
خرمشهر را به طور کامل به اداره کل نظارت و ارزشیابی وزارت فرهنگ و ارشاد
اسلامی ارسال نمودیم. بعد از مدتی در یک تماس تلفنی با آقای سجادپور که
مسئول وقت آن اداره بودند صحبت کرده و ایشان گفتند: شما به عنوان تهیه
کننده مشکلی ندارید. فیلمنامه هم تائید شده، اما ما کارگردان فیلم را
نمیشناسیم، که من در تاریخ 13 شهریور 89 طی نامهای به سابقه هنری آقای
بخشی اشاره نمودم و درخواست تجدیدنظر کردم، اما در نهایت گفتند شما مشکلی
برای ساخت ندارید ولی کارگردان را عوض کنید. من هم به آقای نبوی و یکی
دیگر از دوستان تماس گرفتم که با آقای سجادپور در این رابطه صحبت کنند که
متاسفانه پروانه ساخت به کارگردانی آقای بخشی مورد تائید قرار نگرفت.
باتوجه
به اینکه امکان کنار گذاشتن آقای بخشی از کار نبود، با هم به این نتیجه
رسیدیم که فیلمنامه را همراه با نامهای برای آقای اسلامی مهر ارسال کنیم و
ایشان هم آنرا به گروه انقلاب و دفاع مقدس ارجاع دادند. بعد از مدتی آقای
رحیمزاده که از دوستان و همکاران بودند، با بنده تماس گرفتند و فرمودند که
فیلمنامه جنگی نیست و خیلی به ما ارتباط ندارد و نپسندیدند. این مسئله به
اطلاع آقای اسلامی مهر رسانده شد و در جلسهای با حضور کارگردان با آقای
اسلامی مهر صحبت شد و بنده نیز پیشنهاد دادم در صورتی که صلاح میدانند
فیلمنامه به گروه اجتماعی ارجاع شود ولی ترجیح ایشان این بود که پروژه در
گروه انقلاب و دفاع مقدس جلو برود و فیلمنامه مجددا به گروه انقلاب و دفاع
مقدس ارجاع شد.
در نهایت فیلم با حضور آقای اکبر نبوی که
ارتباط صمیمانهای با آقای بخشی داشتند و فردی باتجربه و متعهد و نیز از
چهرههای شناخته شده در عرصه فرهنگی هستند به عنوان مشاور کارگردان،
عملیاتی شد و بعد از چند جلسه در سیمافیلم، قرارداد منعقد شد و بحث بین
المللی آن، هم در جلسه برآورد و هم در قرارداد و هم در مکاتبات فی مابین
ذکر شد. ما همان فیلمنامه را که به گروه داده بودیم کپی کرده و به عوامل
دادیم و در طول مسیر، کارگردان هم گاهاً مذاکراتی با مشاور خود داشت. پس از
شروع فیلمبرداری، نمایندگان سیما فیلم هم سر صحنه آمدند و ما نیز برای
گرفتن اقساط قرارداد، عکسهای تست گریم بازیگران و راشهایی از فیلم را
ارسال کردیم. همزمان با فیلمبرداری، فیلم تدوین اولیه میشد و پس از پایان
مرحله فیلمبرداری، فیلم تدوین شده اولیه را که حدود سه ساعت بود، آماده
کردیم و در دفتر خود من با حضور آقای نبوی، جلسهای برگزار شد و ایشان به
اتفاق ما فیلم را دیدند.
ایشان نقطه نظراتشان را به آقای بخشی
فرمودند و بنده هم از کارگردان خواستم تمامی موارد را یادداشت کند و حاصل
جلسه را جهت تدوین همراه با خود ببرند. طبق توافق، کارگردان به همراه فیلم
به منظور تدوین به فرانسه رفت. در طول مسیر ساخت، در اطلاع رسانیهایی که
در خبرگزاریها و جراید و حتی در سایت رسمی سیما فیلم هم موجود است، بحث
تولید مشترک و بین المللی فیلم، بارها ذکر شده است و همانگونه که قبلا
بارها در مصاحبهها گفته بودم، تولید مشترک این پروژه به معنای این بود که
تمامی مراحل پیش تولید و تولید تا پایان فیلمبرداری، در ایران توسط طرف
ایرانی و با عوامل ایرانی انجام شود و مراحل پس از تولید (تدوین، صداگذاری،
دالبی، تبدیل و عرضه خارج از ایران) توسط طرف فرانسوی صورت پذیرد.
بعد
از شروع تدوین فیلم، بنده درخواست قسط پنجم را به سیمافیلم ارسال نمودم که
در جواب گفتند باید فیلم مونتاژ شده را ببینند. تدوین فیلم دو ماه در خارج
از کشور طول کشید و پس از پایان تدوین، بنده سفری به فرانسه داشتم و یک
نسخه نهایی که فقط نیاز به صداگذاری و تصحیح رنگ برخی صحنهها داشت را برای
دیدن گروه و تائید قسط به ایران آوردم. جلسهای را با آقای رحیمزاده
هماهنگ کردم و در تماسی که با آقای نبوی داشتم از ایشان هم خواستم که در
جلسه نمایش فیلم حضور داشته باشند که علی رغم میل بنده، متاسفانه نتوانستند
در جلسه حاضر باشند.
فیلم تدوین شده را به اتفاق آقای
رحیمزاده در دفتر ایشان در سیما فیلم دیدیم. خود من چون به هرحال از محیط
اجرایی وارد تولید شده بودم، نکاتی نسبت به فیلم داشتم اما پیش خود گفتم که
مطمئناً حساسیتهای سیما فیلم بیشتر از من خواهد بود. پس از دیدن فیلم،
آقای رحیمزاده گفتند: «دست شما درد نکند. فیلم یک سر و گردن از تله
فیلمهای تولیدی سیما فیلم، بالاتر است.» تنها نکتهای که اشاره کردند در
آغوش گرفتن شهید توسط مادرش بود که گفتند برای نمایش در تلویزیون باید
اصلاح شود. که من هم قبول کردم. در همان جلسه بحث تغییر نام فیلم از
«خرمشهر» به «یک خانواده محترم» مطرح شد و ایشان پذیرفتند. بنده نیز
درخواست قسط پنجم را تنظیم کرده و به دفتر ایشان ارائه کردم. بعد از جلسه
به اطلاع کارگردان رساندم که فیلم مورد تائید سیما فیلم است و ایشان هم این
مسئله را به اطلاع تهیهکننده فرانسوی رساند.
همه چیز خوب پیش
میرفت و درخواست قسط من به خاطر شرایط ویژه آنها در قبل از عید و نبود
بودجه، بدون جواب مانده بود. بعد از عید نوروز سال 91 به منظور پی گیری
پرداخت قسط پنجم به سیما فیلم رفتم و در ملاقاتی که با آقای اسلامی مهر
داشتم، روند صداگذاری فیلم و اینکه فیلم و پروژه در مسیر خودش در حال حرکت
است، را به اطلاع ایشان رساندم. ایشان هم خسته نباشید گفتند ولی از قسط
پنجم خبری نبود! و ایشان قول مساعدت در روزهای آینده را دادند. تا اینکه در
اردیبهشت ماه انتخاب فیلم در جشنواره کن مطرح شد. همه روزنامهها و
خبرگزاریها این مطلب را بازتاب دادند و از جمله روزنامه جام جم در صفحه
اول خود تیتری با عنوان «حضور یک فیلم از تلویزیون ایران در جشنواره کن» را
منتشر کرد. پس از گذشت چند روز آقای اسلامی مهر با من تماس گرفتند و با
ناراحتی از من خواستند که در خبرها اسمی از سیمافیلم نیاورم. من هم اطاعت
کردم، هرچند که تا قبل از آن بارها در خبررسانیها مشارکت سیما فیلم عنوان
شده بود. البته ایشان گفتند که اینجا رسانه است و... و چرا فیلم به
جشنواره رفته، که من گفتم که فیلم را مدیر شما دیده است و تائید کرده!؛ ولی
آقای اسلامی مهر در آن زمان تائید مدیر گروه خود را نپذیرفت (!).
بعداً
به آقای رحیمزاده گفتم که شما که فیلم را دیدهاید و تائید کردهاید!؟ و
من بعد از جلسه با شما، به اطلاع کارگردان رساندم که فیلم موردی ندارد و
کار را ادامه بدهد و وی هم این مسئله را به اطلاع تهیه کننده فرانسوی
رسانده است. ایشان گفتند که من منظورم از تائید، کارگردانی فیلم بود نه خود
فیلم!
به هرحال جلسهای گذاشتند و همان فیلمی را که ایشان حدود
دو ماه پیش دیده بودند، به آقای نبوی و دیگران نشان دادند. آقای نبوی با
بنده تماس گرفتند و نکاتی را در مورد فیلم اشاره کردند. بنده هم به آقای
بخشی گفتم که با آقای نبوی صحبت کنند. همانطور که قبلا گفتم فیلم در
جشنواره پذیرفته شده بود و چند روزی به برگزاری آن باقی نمانده بود.
آقای
اسلامی مهر هم از من خواستند که نام سیما فیلم را از تیتراژ فیلم و پوستر
حذف کنم. من با اینکه در جریان امور بودم، این مسئله را به اطلاع
تهیهکننده فرانسوی رساندم و ایشان هم توضیح فنی دادند که با توجه به ارسال
فیلم به جشنواره امکان تغییر تیتراژ میسر نیست و اینکه به دلیل دوزبانه
بودن تیتراژ، امکان تصحیح یک جزء وجود ندارد و زمان بر است. اما من با
هزینه شخصی پوستر فیلم را اصلاح کرده و از ایران به کن ارسال کردم. آقای
مسیحپور مدیر روابط عمومی در یک تماس تلفنی از من خواستند که باتوجه به
حضور فیلم در جشنواره کن، طی یک مصاحبه با سایتسیما فیلم، نگرانیهای آقای
اسلامی مهر و بحث مشارکت را تعدیل کنم.
من هم که در جریان
فشارهای وارده به دوستان بودم، قبول کردم، اما این مصاحبه صورت نگرفت چراکه
بدون هماهنگی قبلی آقای رحیمزاده در تاریخ 24 اردیبهشت در یک مصاحبه
عنوان کردند که سیمافیلم مشارکت خود را لغو کرده است و دلیل آن را انحراف
فیلمنامه عنوان کردند. در صورتی که با توجه به روند پروژه و دریافت اقساط
قرارداد و حضور ناظران سیما فیلم در صحنه و حتی مشاهده خود فیلم توسط
دوستان، بحث انحراف فیلمنامه تحت هیچ شرایطی صحت ندارد و فیلمنامه هم موجود
است.
فیلم در جشنواره به نمایش درآمد و عمده حس و حال و کنجکاوی
تماشاچیان و منتقدان خارجی پیرامون جنگ عراق علیه ایران و نیز مقاومت و نقش
پررنگ زنان در فیلم به خصوص مادر شهید بود. قبل از اکران در جشنواره،
کارگردان فیلم را به خانواده شهدا تقدیم کرد و در نمایش اول فیلم در کن هم
اشاره داشت که در این فیلم سعی داشته جنگی که همه اروپائیان در آن شریک
بودند و به آغاز و ادامه آن کمک کردند و الان هم میخواهند فراموش کنند را
یادآوری کند.
بعد از جشنواره کن، تلاش کردم نکاتی را که مدنظرم بود
و در نسخهای که در اختیار داشتم اعمال شده بود، به اطلاع تهیهکننده
فرانسوی برسانم و طی یک نامهای با امضای خودم و کارگردان، از آنها
درخواست اصلاح فیلم را کردم، اما آنها اعلام کردند که این امر مخالف توافق
قبلی و تائید قبلی از سوی ایران بوده است و همچنین به دلیل هزینه بالای
این کار، امکان پذیر نیست و فیلم قبلاً تحویل شده است. علی رغم این مسئله،
از کارگردان خواستم تمام تلاش خود را به کار ببندد و ایشان هم تلاش کرد
باتوجه به مقدورات موجود، در صحنههایی که امکان فهم نادرست برای مخاطب
خارجی وجود داشت، توضیحاتی را به صورت زیرنویس در فیلم اعمال کند و بدین
صورت در فیلمی که در اختیار تهیه کننده خارجی بود و عرضه خارج از ایران نیز
به عهده اوست، اصلاحاتی اعمال شد.
البته بعد از جشنواره کن
تیتراژ فیلم اصلاح شد و نام سیمافیلم از آن خارج شد. واقعیت این است که این
فیلم، یک فیلم تجربی از کارگردانی جوان است، که مخاطبان محدودی در خارج از
ایران خواهد داشت و اگر روزی در ایران نیز اکران شود در سالنهای محدودی
به نمایش در میآید و در خارج از ایران نیز در رقابت با فیلمهای متنوع و
مخاطب پسند، شانس زیادی برای دیده شدن نخواهد داشت.
در خردادماه
سال جاری، آقای لشگریپور با من تماس گرفتند و مطرح کردند که برای رفع
مشکلات موجود و حل مسائل بهتر است نشستی مشترک با سیمافیلم داشته باشیم. من
هم به خاطر احترام به دوستان قبول کردم و در تاریخ 23 خرداد جلسهای در
دفتر آقای رحیمزاده برگزار شد. نتیجه جلسه این بود که من برای کم کردن بار
فشار وارد شده به سیمافیلم (!) در یک مصاحبه، موارد توافق شده در بندهای
قرارداد فی مابین را مثل پخش بین الملل و پی گیری موضوع از طریق اداره
نظارت و ارزشیابی، عنوان کنم. سیما فیلم هم به من فرصتی یک تا دو ساله برای
بازگشت پول پرداختی بدهد. من مصاحبه کردم و بگذریم که دوستان بعد از توافق
فی مابین، بدون اینکه من در جریان باشم، چک تضمین قرارداد را که به صورت
امانی در اختیار داشتند، برگشت زدند!! لازم به ذکر است که این فیلم یک
پروژه میلیاردی نبوده و با کمترین هزینه و با اتکا به قرارداد مشارکت سیما
فیلم و سرمایه شخصی و محدود تولید شده است.
بار دیگر تاکید میکنم
که شهدا چشم و چراغ کشور و همه ما هستند و اگر خدای ناکرده، خانواده شهدا
بعد از دیدن فیلم در پلان و یا صحنهای از آن احساس ناراحتی کردند، من به
عنوان تهیه کننده از آنان عذرخواهی میکنم. بنده هم قرار بود همراه دوستان
شهید خود در کاروان آسمانی دفاع مقدس باشم، اما دست تقدیر و حکمت خدای
حکیم، ما را در این گرد و غبار ماندگار کرد تا الطاف خفیه خود را نمایان
سازد.
من اگر حمایتی میکنم، حمایت از یک روند و چارچوب توافق شده
فرهنگی است. فیلم «یک خانواده محترم» بیش از همه، نگاه و فکر و سلیقه و هنر
کارگردان است. من هم نکاتی نسبت به فیلم داشته و دارم، اما در طول این
مسیر هفت ماهه، که سیما فیلم بارها سعی کرده با گفتههای ضد و نقیض، خود
را از مشارکت در تولید فیلم مبرا جلوه دهد، مردانگی و جوانمردی ندیدم که
کنار بکشم و یک فیلمساز جوان را که میتواند در آینده برای این مملکت
سرمایه باشد، از دست بدهیم. این امر، یعنی اعتماد به جوانان ایران اسلامی،
جزئی از اخلاق و رویه همیشگی من بوده است که در سابقه فرهنگی و مدیریتی من
نیز مشهود است. امیدوارم در یک شرایط مناسب و متعادل، خود کارگردان از
محصول فکری و هنری خود، دفاع کند و فیلم در شرایط مناسبی دیده شود. همیشه و
همواره تاکید داشتهام که این مسائل با توجه به شرایط فرهنگی و موقعیتی که
در منطقه و جهان داریم، میبایست بدور از جنجال و داخل خانواده فرهنگی، حل
و فصل شود و این امر بدون شک به نفع فضای فرهنگی ایران اسلامی خواهد بود.