به گزارش مشرق، کانال تلگرامی ایران نوانس نوشت:
ایران تا همین اواخر به طور مسلم مهمترین بازیگر منطقهای در خاورمیانه بود، با نفوذی بیشتر از مصر، اسرائیل، عربستان سعودی یا ترکیه. با این وجود، در عرض چند ماه، ساختار نفوذ ایران تضعیف شده است.
این موضوع، بحثی دوباره را در مورد چگونگی مواجهه آمریکا و شرکای آن با ایران باز کرده است.
موضوع فقط اهداف نیست، بلکه اولویتها نیز مطرح است، چرا که مصالحه اجتناب ناپذیر است. مسئله این است که چه چیزی را در اولویت قرار دهیم.
وقتی صحبت از ابزارها به میان میآید، انتخاب بیش از آنکه بین دیپلماسی و اجبار باشد بیشتر در مورد چگونگی ادغام این دو با یکدیگر است.
آنچه تصمیم گرفته میشود، نه تنها برای خاورمیانه، بلکه برای سایر نقاط جهان، از جمله بازارهای انرژی، پیامدهای عمدهای خواهد داشت.
تعیین میزان توانایی برای چرخش طولانی مدت و انتقال منابع نظامی از خاورمیانه به سمت اولویتهای دیگر، به ویژه بازدارندگی علیه چین، برای آمریکا مهم خواهد بود.
سه حوزه از رفتار ایران همچنان موجب نگرانی است. حمایت این کشور از نیروهای نیابتی، برنامه هستهای، وضعیت داخلی.
دستیابی به موفقیت در هر سه حوزه تقریباً به طور قطع با شکست مواجه خواهد شد. سیاست خارجی باید هم به دنبال اهداف دستیافتنی و هم مطلوب باشد و رویکردی با چنین جاهطلبی غیرواقعبینانه خواهد بود.
برنامه هستهای باید بالاترین اولویت برای سیاستگذاران آمریکایی باشد. ایرانی که دارای سلاحهای هستهای و طیفی از سیستمهای پرتاب باشد، در موقعیتی قرار میگیرد که تهدیدی موجودیتی برای بسیاری از همسایگان خود و شرکای نزدیک منطقهای آمریکا، به ویژه اسرائیل، ایجاد کند.
برخی از سیاستگذاران و تحلیلگران به جای آن، استدلال کردهاند که براندازی را در اولویت قرار دهند. منطق این استدلال این است که یک ایران طرفدار غرب از سلاح هستهای چشمپوشی میکند و از حمایت از نیروهای نیابتی دست برمیدارد.
سیستم حاکم ایران دارای پایگاههای واقعی حمایت داخلی است که مایل به محافظت از آن هستند. ایران همچنین دارای مجموعهای مفصل از نهادهای همپوشان، از جمله یک مجلس، مجلس خبرگان، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، قوه قضائیه و غیره است. امسال، پس از درگذشت رئیس جمهور در سانحه سقوط هلیکوپتر، جانشینی نسبتاً منظم بود.
تاریخ نشان میدهد که هیچ تضمینی وجود ندارد که چنین ابزارهایی (براندازی) به تأثیر مطلوب دست یابند.
در این میان، متوقف کردن برنامه هستهای ایران و حمایت آن از نیروهای نیابتی، اولویتهای فوری باقی خواهند ماند.
بحثها در مورد چگونگی دستیابی به این اهداف اغلب دیپلماسی و استفاده از نیروی نظامی را به گونهای ارائه میدهند که گویی جایگزینهای متقابلاً انحصاری هستند. سازندهتر است که آنها را مکمل یکدیگر بدانیم که باید به صورت هماهنگ استفاده شوند.
نشانههای فزایندهای وجود دارد مبنی بر اینکه نظام ایران میتواند برای بحث در مورد معامله آماده باشد. معاون جدید رئیس جمهور در امور راهبردی در مجله «فارن افرز» (حتی پیش از حوادث سوریه) نوشت که دولت «امیدوار است مذاکرات برابر در مورد توافق هستهای - و احتمالاً موارد بیشتر - صورت پذیرد.»
گزینه نظامی راهحلی دائمی نخواهد بود، زیرا ایران به دانش هستهای دست یافته که با زور نمیتوان آن را نابود کرد. یک عملیات نظامی موفق میتواند تهران را چندین سال به عقب براند، اما این کشور ممکن است تصمیم بگیرد برنامه خود را در موقعیتهای مستحکمتر و فراتر از دسترس مهمات آمریکا و اسرائیل بازسازی کند.
ایران میتواند با استفاده از موشکهای بالستیک باقی مانده خود علیه اسرائیل، تاسیسات نفت و گاز همسایگانش، که بسیاری از آنها شرکای منطقهای حیاتی ایالات متحده هستند، و منافع آمریکا تلافی کند.
قیمت نفت و گاز سر به فلک خواهد کشید و به فشارهای تورمی در سطح جهان افزوده و رشد اقتصادی را تضعیف خواهد کرد.
برخی دیگر نیز از سیاست فشار حداکثری حمایت کردهاند. اما هیچ چیز در تاریخ تحریمها وجود ندارد که نشان دهد آنها به اهداف جاهطلبانه دست یافته باشند.
رویکرد درست برای واشنگتن این است که با دیپلماسی آغاز کند، در حالی که تهدید به استفاده از زور را نیز در نظر داشته باشد.
فوریت را باید مد نظر داشت. به زودی، ایران احتمالاً تلاش خواهد کرد تا نیروهای نیابتی خود را در منطقه بازسازی کند. با تضعیف بازدارنده متعارف خود، ایران همچنین ممکن است به این نتیجه برسد که تنها یک سلاح هستهای میتواند از آن در برابر اسرائیل و ایالات متحده محافظت کند.
فرصتهای استراتژیک برای همیشه دوام ندارند. همانطور که نویسنده کتاب «هنر معامله» به خوبی میداند، باید به سرعت از آنها استفاده کرد.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.