غلام کویتیپور در معرفي خودش چه دارد كه بگويد؟
غلام كويتيپور در اردیبهشتماه سال 1337، در محله ایران نوین خرمشهر متولد شد. پدرش از آژانهای قدیمی بود که در بحبوحه سال 1342 او را ناجوانمردانه مسموم کردند تا نکند جنایتهای رژیم را گزارش دهد. از آن روز مادرش در سن 33 سالگی برای 9 پسر و پنج دختر هم مادر بود و هم پدر. غلام پس از گذراندن دوران ابتدایی و دبیرستان، راهی خدمت سربازی شد و در ایام پیروزی انقلاب، خدمت سربازیاش هم به پایان رسید.
چطور به سمت مداحي و
حماسهخواني رفتيد؟
برادر بزرگم، جاسم، نخستین مداح از خانواده ما بود که در
سنین کودکی آنقدر زیبا مداحی ميکرد که مردم نمک ميریختند تا نکند چشم بخورد. من
با اینکه کودکی بیش نبودم، با هزار زحمت خود را به هیئت ميرساندم تا مداحی برادرم
را ببینم و شاید در همان دوران بود که این علاقه در من شکل گرفت. در دوران جوانی
دورههاي موسیقی را فراگرفتم و حتی برخی از آلات موسیقی را تکنوازی ميکردم. این
علاقه موجب شد تا برخی از مداحیها و مرثیهسراییها را با موسیقی اجرا کنم.
همه
كويتيپور را به عنوان يك مداح دوران جنگ ميشناسند، اين در حالي است كه او مداح
اهل بيت(ع) نيز هست و در اين زمينه كارهايي نيز منتشر كرده است.
قبل از هر چيز،
بايد بگويم همين كه شما ميگوييد مداح، اشتباه است. بارها گفتهام كه من و امثال من
مداح جنگ نبودهايم، بلكه حماسهخوان بودهايم. بارها اين اتفاق افتاده كه از من
پرسيدهاند چرا روضه نميخواني و من پاسخ دادهام مگر من روضه خوانم كه توقع روضه
خواندن داريد؟ من حماسهخواني كردهام نه روضهخواني!
ولي فرم كارهايي كه
كردهايد بيشتر شبيه مداحي و روضه خواني است!
همين كه شما چنين نظري داريد يعني
اينكه اين هنر در كشور ما جايگاه خوبي ندارد و نتوانسته خود را به مردم بشناساند.
متاسفانه هنوز خيليها الفباي اين هنر را نميشناسند و همچنان به يك حماسهخوان
عنوان مداح را ميدهند.
چه دليلي ميتواند داشته باشد؟
اقدامات شايستهاي در
زمينه شناساندن آن از سوي مسوولان صورت نگرفته است، چرا كه اگر اين اتفاق ميافتاد،
الان وضعيت اين نبود. به همين دليل است كه اين هنر در كشوري كه مهد آن است، مهجور و
مظلوم واقع مانده است.
مهد آن ايران است؟
ببينيد ما یک فرهنگ ۲۵۰۰ ساله
داریم که بسيار غني است. ديانت اسلام هم در كنار اين، وجود دارد و باعث تكامل آن
ميشود. اميدوارم این فرهنگ غنی دوباره برگردد.
ولي امروزه اين به قول شما هنر
چهره ديگري به خود گرفته است. بسياري از دوستاني كه در اين زمينه فعاليت ميكنند،
با ملوديهاي پاپ سعي در به روز كردن آن دارند. اگر اين چنين است پس نام اين هنر
بايد تغيير كند.
مثلا چه نامي به خود بگيرد؟ من نواهایی که خودم خواندهام،
داشتهها و تجربیاتی از موسیقی بوده که مورد علاقهام بوده است. به نظر شما اشكالي
دارد اگر در اين زمينه چنين تعاملي صورت بگيرد؟ من همیشه ميگویم موسیقی اصیل
ایرانی موسیقی مقدسی است، چون واقعا لهو و لعب در آن نميبینم. حالا در اين ميان
ملودیهاي شش و هشت هم هست كه در جشنها خوانده ميشود. اگر از موسيقي پاپ هم براي
چنين كارهايي استفاده شود اصلا اشكالي ندارد. من خودم نيز شايد از اين دست كارها
انجام بدهم، مثلا وقتي «ممد نبودي» را ميخواندم، خيليها ميگفتند چرا نميگويي
ملودياش مال خودت است؟ ميگفتم چرا بايد دروغ بگويم وقتي ملودي اين كار از ملودي
آثار گذشتگان است.
اين گونه آثار در مقايسه با آلبومهايي در سبكهاي پاپ و
كلاسيك و سنتي، با اقبال عمومي خوبي مواجه ميشوند؟
بله، خوشبختانه مردم روي
خوبي به اين قبيل كارها نشان ميدهند. اين روزها جوانان به دنبال کارهای جدید و
سبکهاي متنوع هستند.
و شما به همين دليل موسيقي مذهبي را به نوحههايتان اضافه
كرديد؟
شايد اينگونه باشد كه فكر ميكنيد. به هر حال شرايط مختلف جامعه نيازمند
چيزهايي خاص است كه در دورههاي ديگر قابل استفاده نبوده و برعكس! شايد زماني شنيدن
نوحه به مردم روحيه ميداد، ولي حالا از شنيدن آن هيچ حسي نداشته باشند يا شايد
زماني با نوحه خو بگيرند و موسيقي مذهبي جايگاه ديگري پيدا كند، اما هنوز هم
متاسفانه هيچ يك از اينها جايگاه خود را پيدا نكرده است.
ملوديها را چه كسي
برايتان ميساخت؟
خودم ملوديها را ميساختم، ولي هرگز نميگفتم كه من اين كار
را ميكنم.
اشعار چطور؟
شاعري در اهواز بود كه سواد آنچناني هم نداشت، اما هر
بیتی را كه ميسرايد با هر نوايي كه ميخوانديم به دل مردم مينشست. شعرای دیگری هم
بودند كه اشعار را ميسرودند. من براي تك تك ابياتي كه ميسرودند احترام قائلم. يك
بار يادم هست كه براي اجرا به نماز جمعه آمده بودم و قرار بود يك كار حماسي بخوانم،
در ابتداي برنامه از من خواسته شد كه فقط هفت تا هشت دقيقه برنامه داشته باشم، اما
قبول نكردم چرا كه معتقد بودم هزار کیلومتر، زمینی؛ آمدیم تا تهران؛ حداقل وظیفهاي
كه دارید اين است که دین شاعر را ادا کنید. نميخواهیم که چهار ساعت بخوانیم. روی
هم رفته بیست بیت است و اين بیست بیت را بدون مکث ميخوانیم که هم قصه شعر مشخص شود
و هم پایانش مشخص شود. در ادامه حدود يك ربع اجرا كرديم و هنگامه پیکار یاران خدا
آمد را خوانديم.
در دوران جنگ در جبههها شما و ديگر دوستانتان فعاليت زيادي
داشتيد.
بله، ولي بنده مثل خيلي از دوستان در دوران دفاع مقدس هیچگاه در تبلیغات
جنگ نبودم، فقط ۶ سال مربی آموزشی بودم و به نیروهای بسیجی آموزش ميدادم تا آماده
و ورزیده شده و به خط مقدم اعزام شوند.
از ميان كارهايي كه در آن بحبوحه اجرا
كرديد، ممد نبودي ببيني گل كرد. چرا ديگر آثار شما با اين استقبال مواجه
نشدند؟
ديگر كارهايم نيز با استقبال مواجه شدند، ولي اين يكي در اولويت بود.
وقتي ممد نبودي را ميخواندم، در واقع بغض گلويم بود كه به يكباره تركيد. شهید محمد
جهانآرا را همه ميشناختند. این جوان در آن دوران به تمام آنهایی که برای دفاع از
خرمشهر آمده بودند. اعم از کرد، بلوچ و آذری اعتماد کرد و اسلحه داد تا در مقابل
دشمن ایستادگی کنند و نتیجه این اعتمادش را هم دید.
وقتی که خرمشهر آزاد شد، یاد
آرزوی محمد افتادم که آرزو داشت دروازههاي شهر خرمشهر را ببیند درحالیکه مردمانش
آزادانه زندگی ميکنند. این مساله خیلی ذهن من را با خود درگیر کرده بود تا اینکه
موضوع را با «جواد عزیزی» مطرح كردم. اين شاعر تمام ذهنیاتم را به شعر تبدیل کرد و
ناگهان بغضی که در گلو داشتم در مسجد خرمشهر ترکید و خواندم ممد نبودی ببینی... شهر
آزاد گشته ، خون یارانت پرثمر گشته... آه و واویلا...
در اين ميان عدهاي هم از
صداي شما و از نحوه اجرايتان كپيبرداري كردند. در اين باره چه نظري داريد؟
چه
خوب! اصلا مخالفتي با اين قضيه ندارم. خيلي از آنها حتي از خود من نيز بهتر
ميخوانند. مشكلي با آنها ندارم، حلالشان ميكنم. فقط به آنها توصيه ميكنم مراقب
باشند که به شأن ائمه اطهار توهین نشود.
حضور شما و دوستانتان چه تاثيري در روند
جنگ داشت؟
مداحان و حماسهسرایان در دوران دفاع مقدس آنقدر تاثیرگذار بودند که
گویی بدون صدای گرم آنها جبههها رنگ و بویی نداشت، البته بسیاری از مداحان
تاثیرگذار هنوز هم هستند، ولی همانند دوران دفاع مقدس در گمنامی به سر ميبرند و
کسی حالی از آنها نميپرسد. شبهای عملیات من در یک سنگر بودم، حاج صادق آهنگران در
سنگر ديگر و... هيچ يك از عملیاتها بدون زیارت عاشورا و دعای کمیل آغاز
نميشد.
شما براي محرم نيز اجراهايي داشتهايد.
بله، من با اعتقاد به اين
روزهاي عزيز خواندهام. هر روز محرم برای یک عزیز نامگذاری شده است. من بیشتر توسلم
به حضرت زینب است. دوست دارم درباره اين عزيزان بخوانم و از روزگاري كه
گذراندهاند. برگزاری مراسم عزاداری در روزهای محرم خیلی تاثیرگذار است.
بيشترين
قشري كه جذب كارهاي شما ميشوند از كدام طيف هستند؟
جوانها! در عزاداریها جذب
جوانان مهمترین اولویت است و اتفاقا اين قشر با كارهاي من ارتباط برقرار ميكنند.
جذب جوانها برایم مهم است. یک بار یکی از نوجوانان مسیحی آمد به دوستانم گفت: من
شلوار جین پوشیدهام با لباس تنگ؛ فقط میخواهم با حاجآقا عکس بگیرم. حاج آقا
میگذارند؟ دوستم گفته بود: اتفاقا حاج آقا مثل خودتان است و شما را دوست دارد.
کمکم آن نوجوان به مراسم عزاداری آقا اباعبدالله آمد و بعد از مدتی مسلمان شد و
حالا کسی است که میاندار یکی از هیئتهای بزرگ است.
با عزاداريهاي كنوني و بدين
شكل موافقيد؟ فكر ميكنيد عزاداري بايد به چه صورت باشد؟
به نظر من عزاداری
میتواند شکل متفاوتی داشته باشد، نه اینکه برویم در خیابانها و شلوغ کنیم. اگر
قرار است سنج و دمام بزنیم، باید درست و با ریتم آرام بزنیم و مثل مارش عزا باید
سنگین زده شود، نه با سرعت زیاد. ما در دین اسلام صوتی مهمتر از اذان نداریم. امام
خمینی(ره) میفرمودند زمان اذان، بلندگوها را روشن کنید، ولی نه آنقدر که صدایش
همسایهها را اذیت کند. بلندگوها را به طرف داخل مسجد کج کنید که اطرافیان اذیت
نشوند. من همیشه پیشنهاد میکنم که عزاداریها در مسجد باشد. آدم از دیوارهای مسجد
انرژی میگیرد. عزاداری باید به شکلی انجام شود که حرمت روزهای تاسوعا و عاشورا حفظ
شود.
در اين زمينه آلبومهاي «غريبانه» را از شما شنيديم، ولي آنچه در آن بود
متفاوت با خواندههاي هميشگي شما بود. چرا؟
این آلبوم يك کار آزمایشی بود و در
آن با صدایم خیلی بازی شده بود. قرار نبود آن را به بازار عرضه كنيم. من هم براي
انتشار آن هيچ دستمزدي نگرفتم اما تهيهكننده سود خوبي برد. در اين آلبوم،
حماسههایی را با آهنگ اجرا كردهام. من یک آلبوم ایدئولوژیک خوانده بودم. در آلبوم
دوم فقط دو قطعه از کارهایش با صدای خودم است. یکی «حیلت رها کن عاشقا» و دیگری «ای
آسمان ابر تو اشکش دیگه دریا نمیشه»، آلبومی ديگر نيز منتشر كرديم كه خورشيد نام
داشت و شامل موسيقيهاي حماسي، عرفاني و عاشقانه بود.
عاشقانه هم
خواندهايد؟
نگاه من به عشق شايد متفاوت باشد از آن عشقي كه شما مدنظرتان
است. وقتي من اشعار عاشقانه ميخوانم تمام توجهم معطوف به خداست. دوست داشتم از
كارهاي من همه لذت ببرند حتي آنهايي كه عشقشان زميني است. اما اينگونه نشد، چرا كه
اواسط كار گفتند كه بايد دو قطعه مذهبي داشته باشيم.
چرا نميخواستيد اين آلبوم
به دست مردم برسد؟
چون من زیاد عشق خواندن ندارم. دوست ندارم هر سال آلبوم منتشر
کنم، ولی متاسفانه، امروزه برخی از هیئتها رنگ و بوی دیگری گرفته است؛ من هم کمتر
به هیئت ميروم. البته اگر یاد و راه شهدا باشد قبول ميکنم و بابت آن پولی
نميگیرم، زیرا مزدش را صاحب عزا ميدهد. دوست ندارم نان صدايم را بخورم.
جايي
گفته بوديد در فيلم ميم مثل مادر از شما دعوت به كار شده بود.
بله. مرحوم رسول
ملاقلیپور برای ساختن آهنگ باکلام «میم مثل مادر» بارها با من تماس گرفتند. آن
زمان من مشغول کاری بودم و نتوانستم با آن مرحوم همكاري كنم، درحالیکه ارادت زیادی
به این کارگردان داشتم و زمانی که فیلم را نگاه کردم، ساعتها ميگریستم.
موسيقي
حماسي در ايران از جايگاه خوبي برخوردار است؟
متاسفانه، خير! به دليل درك نادرست
از الفباي موسيقي حماسي، اين هنر در كشور مظلوم واقع شده است. با گذشت بيش از سه
دهه از عمر نظام جمهوري اسلامي و جان نثاري جوانان اين مرز و بوم براي آبياري اين
شجره طيبه، متاسفانه مسوولان فرهنگي و هنري نتوانستهاند در زمينه شناساندن
آرمانهاي شهيدان با زبان هنر براي جوانان اقدام شايستهاي انجام دهند. اين در حالي
است كه در حوزه موسيقي حماسي، افراد متخصص و كارداني چون كامبيز روشن روان و مجيد
انتظامي وجود دارند. همدلي متوليان فرهنگي و حمايت مادي و معنوي از هنرمندان
متخصص، سبب شكسته شدن ركود اين هنر و بالندگي آن در كشور ميشود.
براي ماندگاري
اين قبيل كارها چه پيشنهادي داريد؟
براي ماندگاري سرودهاي حماسي نيازمند تفكري
خلاق، همراه با پشتوانه غني علمي و پژوهشي متوليان اين سبك از موسيقي هستيم. تا
زماني كه هنرمندان اهل مطالعه نشوند و اطلاعات خود را بروز نكنند، نميتوان از
ماندگاري و جاودانگي يك اثر مطلبي بيان داشت. در عرصه كنوني كه دشمنان با
راهاندازي جنگ نرم سعي در هويتزدايي جوانان اين مرزوبوم دارند، كوتاهي و كمكاري
هنرمندان خيانت به آرمانهاي شهيدان و بنيانگذار جمهوري اسلامي خواهد بود.