به گزارش مشرق به نقل از فارس، چندین سال پیش نوای غلام کویتیپور با همراهی موسیقی این چند بیت را روایت میکرد و از پرده اشک میتوانستیم به حماسه عاشورا توجه کنیم: نکته دیگری که در مثنوی بلند و مطول «چنگ دل آهنگ دلکش میزند» نهفته است و کویتیپور با طریقه خواندنش این مهم را به ذهن متبادر می کرد که دفاع مقدس ریشه در عاشورای حسینی دارد؛
چنگ دل آهنگ دلکش میزند
ناله عشق است و آتش میزند
قصه دل، دلکش است و خواندنی است
تا ابد این عشق و ایندل ماندنی است
مرکز درد است و کانون شرار
شعله ساز و شعلهسوز و شعله کار
خفته یک صحرا جنون در چنگ او
یک نیستان ناله در آهنگ او
ناله را گه زیر و گه بم میکند
خرمنی آتش فراهم میکند
و جالب این بود که کویتیپور _ نغمهسرای جبهه و جنگ_ از مثنوی شصت و دو بیتی مذکور ابیاتی را گلچین کرده بود.
استاد محمدعلی مجاهدی متخلص به پروانه، در بهار سال 1322 در قم و در خانوادهای به معنای واقعی کلمه «روحانی» به دنیا آمد. او بیش از چهل سال است که در وادی شعر آئینی قلم زده و در مسیر احیای معارف عرفانی و اسلامی گام برداشته است و میتوان گفت، دستاورد این سالها بیش از چهل اثر است در اختیار پژوهشگران ادبیات آئینی قرار داده است.
شعرخوانی در محضر رهبر انقلاب/عکس از khamenei.ir
مجاهدی برای بیان عاشقی از زبان حبیب و به تصویر کشیدن شیدایی عجیب او به سیدالشهداء (ع) از بحر عروضی رمل سود برده است. او در بیست و هفت بیت ابتدایی مثنوی شصت و دو بیتی مقدمهای زیبا برای این دو بیت فراهم آورده است.
گفت: ای در خون تپیده کیستی؟
تو حبیب ابن مظاهر نیستی؟!
گفت: آری من حبیبم، من حبیب
برده از خوان تجلیها نصیب
و قبل از این چند بیت، کویتیپور خوش ذوق و شعرشناس چند بیت از مثنوی شصت و دوبیتی مذکور را گزینش کرده و با صدای حماسی خود زمزمه کرده است؛
در دل من داغها از لالههاست
همچو نی در بند بندش نالههاست
با خیال لالهها صحرا نورد
راه میپوید ولی با پای درد
میرود تا سرزمین عشق و خون
تا ببیند حالشان چون ست، چون؟
و باز هم درصدد است که شهادت یاران حضرت حسین (ع) را به شهدای پس از انقلاب وصل کند و کویتیپور خوب اشعار را گزینش کرده است؛
گوی سبقت میبرند این خاکیان
در عروج خویش از افلاکیان
قطعا خواندن شعر مذکور توسط نغمهسرای جبهه و جنگ در معروف شدن آن تاثیر قابل توجهی داشته است و این تاثیر تا آن جا رشد پیدا میکند که «چنگ دل آهنگ دلکش میزند» را با کویتیپور میشناسند؛
رخصتی تا ترک این هستی کنیم
بشکنیم این شیشه تا مستی کنیم
و چون خودم هم این شعر را با صدای کویتی پور شنیدم، دقیقا به خاطر دارم که وی بیت آخر شعر را این گونه میخواند؛
پرده بالا رفت و دیدند هست و نیست
راستی نادیدنیها دیدنی ست!
در حالی که مصراع اول در کتاب «شکوه تماشایی» از استاد مجاهدی این چنین ذکر شده است؛
دیدم آخر آن چه را نادیدنی ست.
از قسمتهای محکم و استخواندار شعر درد دل عاشقانه و عالمانه پیرترین یار اباعبدالله در کربلا با مولایش است؛
گفت: با آن والی ملک وجود
حکمران عالم غیب و شهود:
تو حسینی، من حسینی مشربم
عشق پرورده ست در این مکتبم
تو امیری، من غلام پیر تو
خار این گلزار و دامنگیر تو
از خدا در تو «مظاهر» دیدهام
من خدا را در تو ظاهر دیدهام
گهر «حبیبی» تو، بگو من کیستم؟
تو حبیب عالمی، من نیستم!
عاشقان را یک حبیب است و تویی
از میان بردار آخر این دویی...
و دقیقا در همین ابیات و ابیات بعدی است که عرفان و عشق حسینی گل میکند و استاد مجاهدی پا جای پای عمان سامانی میگذارد؛
رخصتش داد آن حبیب عالمین
سرور سرخیل مظلومان، حسین (ع)
کرد آن سر حلقه اهل یقین
دست غیرت را برون از آستین
دید محشر را چو در بالای خون
زورق خود راند در دریای خون
در تنش یک باغ خون گل کرده بود
در بهار او، جنون گل کرده بود
مجاهدی اهل مطالعه است و این مطالعهگری و پژوهشگری وی باعث شده است که او در حوزه شعر عاشورایی کتابی با عنوان «شکوه شعر عاشورا» را چاپ کند. دغدغه مجاهدی فقط شعر عاشورایی نیست بلکه او در شعر آئینی را به گونههای مختلفی تقسیم میکند و با ریزبینی خاصی که فقط ویژه پژوهشگران و اهل تحقیق است در مقدمه کتاب گنج گوهر (معرفی و گزیده شعر ولایی از ابوالحسن شهید بلخی تا حکیم ناصر خسرو) مفصل راجع به شعر آئینی سخن رانده است. مثلا او شعر ولایی _ اعم از مناقبی و ماتمی _ را پوشش دسته تقسیم میکند؛
الف) شعر نبوی
ب) شعر علوی
ج) شعر فاطمی
د) شعر عاشورا
هـ) شعر بقیع
و) شعر رضوی
ز) شعر مهدوی
یکی دیگر از فعالیتهای مثالزدنی استاد مجاهدی، انجمنی است که ایشان در منزلشان هر جمعه بعد از ظهر تشکیل میدهند. گمان میکنم صبغه این انجمن بیش از سی سال باشد. در این انجمن هم استاد سعی بر این دارد که بیشتر شاعران به شعر آئینی توجه نشان دهند و هر شاعری که شعر آئینی قرائت میکند لبخند رضایت بر لبان استاد مینشیند؛ علوی، شرافت، برقعی، و دیگر شاعران قمی از این مجلس و محفل به حوزه درخشان شعر آئینی رسیدهاند.
حال که امروز استاد مجاهدی در آستانه هفتاد سالگی است بر مسئولین کشور است تا به پاس همتها و کوششها و خون دل خوردنهای این مرد بزرگ برخیزند چرا که مجاهدی «هرچه داشته است به پای اهل بیت» نثار کرده است و باید بیش از این قدرش شناخته شود.
ما هرچه داشتیم به پای تو ریختیم
ای عشق! در تمامی دار و ندارمان!
استاد مجاهدی برای سرودن درباره آلالله هیچ گاه از پای ننشسته است و قلمش و قدمش فقط برای آلالله حرکت میکند و از رجعت سرخ خورشید عاشورا دم میزند؛
کربلا را میسرود این بار روی نیزهها
با دو صد ایهام معنیدار، روی نیزهها
نینوایی شعر او از نای هفتاد و دونی
مثل یک ترجیع شد تکرار روی نیزهها
چوب خشک نی به هفتاد و دو گل آذین شده ست
لالهها را سر به سر بشمار روی نیزهها
زخمی داغند این گلهای پر پرای نسیم
پای خود آرامتر بگذار روی نیزهها!
یا بر این نیزار خون امشب متاب ای ماهتاب
یا قدم آهستهتر بر دار روی نیزهها
قافله در رجعت سرخ است و جاده فتنه جوش
چشم میر کاروان بیدار روی نیزهها
زنگیان آیینه میبندند بر نی، یا خدا
پرده بر میدارد از رخسار روی نیزهها؟
صوت قرآن است این؟ یا با خدا در گفتوگوست
رو به رو، بیپرده، در انظار روی نیزهها
یاد داری آسمان! با اختران خورشید گفت:
وعده دیدارمان این بار روی نیزهها؟!
با برادر گفت زینب (س) راه دین هموار شد
گرچه راه توست ناهموار روی نیزهها
ای دلیل کاروان! لختی بران از کوچهها
بلکه افتد سایه دیوار روی نیزهها
صحنه اوج و عروج است و طلوع روشنی
سیر کن سیر تجلی زار روی نیزهها
چشم ما آیینه آسا غرق حیرت شد چو دید
آن همه خورشید اختر بار روی نیزهها
برای استاد محمدعلی مجاهدی (پروانه) توفیق روز افزون آرزومندیم و از مسئولین فرهنگی کشور همین جا میخواهیم تا بزرگداشتی که در شان شعر و تفکر این شاعر ارجمند آئینی است را برگزار نمایند.